توسط اعضاء گروه کوهنوردی کوهستان غربی بروجرد
با تشکر از آقای اکبر پاک
توسط اعضاء گروه کوهنوردی کوهستان غربی بروجرد
با تشکر از آقای اکبر پاک
شهید قهرمان امیر رفیعی دستگردی
آخرین رزمنده خرمشهر
هفت، هشت نفر بیشتر نبودند. توی فلکه فرمانداری، نزدیک پل خرمشهر. دیگر
چاره ای جز عقب نشینی نبود. تک تیراندازهای عراقی از بالای ساختمان ها
شلیک می کردند. فرصتی نبود. باید می رفتند. سید محمد جهان آرا دستور عقب
نشینی داده بود اما یکی باید می ماند و پشتیبانی میکرد تا بقیه نجات
یابند. جوانی ۱۸ ساله که پایش تیر خورده بود، تصمیم گرفت بماند. بنابراین
فشنگ های بقیه را گرفت تا آخرین نفس های شهر را ثبت کند.
او
ماند با خرمشهر و لشکر سوم عراق. آنقدر جنگید که تیرهایش تمام شد. اسیرش
کردند. تمام لحظه های این مقاومت را فیلمبرداران لشکر سوم عراق ضبط کردند.
تلویزیون عراق در اولین تصاویر منتشره از خرمشهر، جوانی را نشان داد که
کماندوهای عراقی او را با کتک پشت ساختمان فرمانداری بردند و دیگر کسی
آخرین مدافع خرمشهر را ندید.”
از سال 59 تا سال 95 ، دقیقاً 36 سال میگذرد که کسی نشانی از “امیر رفیعی دستگردی” ندارد.
مادر
۳۶سال به انتظار نشسته ی این رزمنده، که از قضا فرزند اولش هم در انقلاب و
زیر شکنجه ساواک به شهادت رسیده دوست نداشت امیر را شهید خطاب کنیم، گفت:
دلش گواهی میدهد امیر برمیگردد، همانطور که چشم حضرت یعقوب بعد از 40
سال به دیدن یوسفش روشن شد!
تنظیم : رها آرامی – فرهنگ پایداری تبیان
جلسات مهم پشت درهای بسته
برای رفع بیکاری جوانان بروجرد
رئیس جلسه: برای رفع بیکاری در بروجرد همه باید عزم جدی داشته باشیم! ببخشید! عزم جدی داشته باشند!
حضار: احسنت، احسنت!
(سخنران بعدی) نایب رئیس جلسه: می طلبد که برای رفع بیکاری در بروجرد کوچک و بزرگ همکاری داشته باشند!
حضار: احسنت، احسنت!
(سخنران سوم) دبیر برگزاری جلسه: همه باید برای رفع بیکاری در بروجرد همه دست در دست هم بدهند!
حضار: احسنت، احسنت!
(سخنران چهارم) میهمان جلسه: برای رفع بیکاری در بروجرد همه باید قدم بردارند!
حضار: احسنت، احسنت!
(سخنران پنجم) معاون رئیس جلسه: رفع بیکاری در بروجرد همت همه را می طلبد!
حضار: احسنت، احسنت!
(سخنران ششم) آبدارچی جلسه: بعد از صرف چای باید همه با هم بیکاری در بروجرد را ریشه کن کنید!
حضار: احسنت، احسنت!
یک جوان بیکار از آخر سالن: من بیکارم، کار می خواهم ، نتیجه این جلسه چی شد؟
رئیس جلسه : ای بابا، چه کسی اون جوان مزاحم و بیکار و عاطل و باطل را به این جلسه بسیار مهم دعوت کرده است؟ مگر نمی دانید الان وقت صرف نهار است، خدا شاهد است با این جوانان پر مدعا، اعصاب برای آدم نمی ماند!
میهمانان عزیز، آقایان و خانمها بفرمائید به صرف نهار! الان غذا سرد می شود از خوردن می افتد! آهای گارسون! در کنار جوجه کباب و چلو کباب سلطانی، ماست موسیر و زیتون پرورده اعلاء رودبار برای میهمانان عزیزمان بیاور، جلسه پر باری بود همه خسته شده اند.
|
|
|