زندگینامه پیشکسوت ورزشی
و شاعر معاصر استاد «محمد حدادی»
تیم فوتبال شهید علی بیات
اولین تیم بنام شهید در ایران را در بروجرد
تشکیل دادیم
فرهاد داودوندی- بروجرد:
به گواه تاریخ پر بار بروجرد، آسمان این دیار همیشه مملو از ستاره های درخشانی در عرصه های مختلف،
ادبی، هنری، اجتماعی، مذهبی، ورزشی، علمی، قهرمانان بزرگ و نام آور در عرصه های
دفاع از کشور عزیزمان و حفظ تمامیت این مرز و بوم و …. بوده است تا جائیکه به
جرات می توان گفت: نام ” بروجرد، شهر
فرزانگان و شهر استعداد های درخشان” به واقع سخنی حکیمانه است که تنها
برازنده بروجرد می باشد و بس.
نسل در نسل، بروجردی ها بزرگان بسیاری به تاریخ این دیار و کشور عزیزمان معرفی
نموده اند و هیچگاه آسمان پر نور این شهر حتی برای لحظه ای هم کم سو نشده است.
استاد محمد حدادی از بزرگان معاصر بروجرد می باشد که در زمینه های تاریخی، ادبی
و ورزشی توانسته نقش بسزایی داشته باشد و در این راه برای زادگاهش قدم های مثمر
ثمری بردارد.
استاد حدادی که از افتخارات بروجرد می باشد هم اکنون کتابهای بسیاری را در دست
چاپ دارد که باعث خواهد شد گوشه هایی از
تاریخ معاصر بروجرد برای آیندگان ثبت و ضبط شود.
نگارنده( فرهاد داودوندی) آرزو دارد روزی برسد که مدیران شهری به خود بیایند
و قدردان زحمات بزرگان تاریخ معاصر بروجرد به مانند استاد محمد حدادی باشند، به
امید فرا رسیدن آن روز.
@@@@@@@
چو رخت خویش بربستم از این خاك
ولیكن كس ندانست این مسافر
|
|
همه گفتند با ما آشنا بود
چه گفت و با كه گفت و از كجا بود
(اقبال لاهوری)
|
خوشحالم از اینكه درد
آشنایی از من خواسته است كه شرح زندگانی خود را بنویسم. آنكه میداند این مسافر كه
بوده، چه گفت و با كه گفت. من در مهرماه ۱۳۲۹ در بروجرد متولد شدم.
پدرم مرحوم حاج
ابوالقاسم حدادی معروف به «چلنگر» فرزند حاج عبدالكریم چلنگر بنا به قول مرحوم
پدر، جدش از سواد خوانسار بود كه در این شهر رحل اقامت افكند، مانند جد بزرگوار
استاد دكتر عبدالحسین زرینكوب و دكتر سیدباقر میرشاه ولایتی پدر مرحوم استاد شاهولایتی
و همچنین استاد مهندس مجتبی طیبی و پدر استاد احمد اسفندیاری مؤلف كتاب ضربالمثلهای
بروجرد و … . پدربزرگ من در منطقهی (سر قنات) به شغل چلنگری میپرداخت و از
بزرگان كسوت ورزش باستانی بروجرد به حساب میآمد.
از جهتی از بزرگان هیئت
عزاداری كوی صوفیان نیز بود. به همین خاطر پیكر آن مرحوم را در مقبرهی مرحوم آیتاله
حاج میرزا محمود مواهبی صاحب كتاب مواهبالسنیّه به خاك سپردند (به احترام نوكری
امام حسین (ع)) جد پدر من در دارالسلام نجف اشرف مدفون است.
مرحوم پدر با توجه به
تخصص آهنگری، به تعمیر و ساخت درشكه و كالسكه میپرداخت، بهطوری كه بزرگان منطقهی
ثلاث (بروجرد، ملایر و نهاوند) درشكه و كالسكهی خود را برای تعمیر به نزد ایشان
در بروجرد میآوردند، اما سخن از عشق چه گویم، نتوانم، در ضمن بگویم مادرم از
طایفهی ولكزادههای شهر است كه غالباً به شغل زرگری اشتغال دارند.
بندهی حقیر دورهی
ابتدایی را در دبستانهای اعتضاد و داریوش سپری كردم، سپس به دبیرستان پهلوی رفتم
و در سال تحصیلی ۵۰-۴۹ دیپلم طبیعی گرفتم. متأسفانه در اثر حادثهی خونریزی بینی
در كنكور ۱۳۵۰ در دانشگاه تهران نتوانستم نمرهی قابل قبولی بیاورم. بنابراین در
آبان ۱۳۵۰ به خدمت مقدس سربازی رفتم. در آبان ۱۳۵۳ بعد از خدمت سربازی در منطقهی
یاخچیآباد تهران ناحیهی سیزده آن زمان آموزش و پرورش، به شغل مقدس معلمی
پرداختم (پیمانی)؛ بعد از مدتی (یكسال) به عنوان متصدی رسمی آزمایشگاه در منطقهی
۱۷ میدان بهارستان (پامنار) در یك دبیرستان (سعدی) به شغل آزمایشگاه مشغول شدم.
در سال ۱۳۶۹ بنا به
علاقهی شخصی وارد دانشگاه آزاد بروجرد شدم و مدرك كارشناسی رشتهی ادبیات فارسی
روزانه را اخذ نمودم. در سال ۱۳۸۲ بنا به قول (مرا بر سر رسیده عمر خدمت) بازنشسته
شدم، گرچه هنوز دستی بر آتش دارم. در سال ۱۳۵۷ با خانم زهرا فطرس آموزگار فداكار
ازدواج كردم كه حاصل آن دو پسر به نام هومن و حسام و یك دختر به نام هاله میباشد
كه بحمدالله همگی دارای مدارك دانشگاهی میباشند.
در سال ورود به دانشگاه،
سعادت شاگردی عدهای از اساتید بزرگ مانند دكتر شاهحسینی، دكتر حائری، دكتر
شایگان، دكتر دانشپژوه و بسیاری دیگر را پیدا كردم. به محضر استاد جعفر شهیدی شرف
حضور یافتم كه ایشان كتاب علی بن حسین (ع) را كه كتاب سال شناخته شده بود، با دستخط
مبارك به نام اینجانب اهدا فرمودند. در مراسم روز معلم ۱۳۸۲، قصیدهای در تبجیل
شهیدی سرودم كه موجب افتخار بنده گردید. در سمیناری میزبان استاد ضیاءالدین سجادی
بودیم كه عكس یادگاری هنوز موجود است.
ارادت حقیر نسبت به
شاعران عزیز همشهری سابق است و صادق، مانند دكتر تمیمی، استاد دكتر روزبه، استاد
علی فلسفی، استاد احسان (اصغرزاده)، استاد علیمحمد مواهبی، آقایان ذاكر، حجتی،
عزیزی، زرین و استاد خردمند و …
شعر كلاسیك من (قصیده)
بیشتر نشأت گرفته از سبك خراسانی بهخصوص منوچهری، انوری و خاقانی است. در غزل
رهرو راهیان عراق هستم، غلام حلقه به گوش حافظ و سعدی، دُردنوش خیام كدكنی و ریزهخوار
سفره عطار و مولانا و ابجدخوان غزلهای ابتهاج و رهی و سیمین و … البته نیما و
اخوان، جای دیگری دارند.
در مورد علاقه به شعر
گویشی باید صادقانه عرض كنم، علاقه شدیدی نیست و بیشتر از سر تفنّن و خالی نبودن عریضه
شكل گرفته است، اما شعرهای بروجردی كه توسط مادر و مادربزرگ یا در مراسم مذهبی
خوانده میشد، باعث گرایش من گردید. روزی استاد زرینكوب در مراسم جشن معلم در
سینما آزادی بروجرد فرمودند: جناب آقای حجتی، كوشش شما در سرودن شعر بروجردی،
كوششی است كه نسبت به سرودن شعر فارسی كمارزشتر است و به نوعی سرودن گویش
بروجردی را مختومه اعلام كردند.
یار میخواهد چنین
آشفتگی
|
|
كوشش بیهوده به از
خفتگی
|
گویش بروجردی متأسفانه
مورد توجه مسئولین هم قرار ندارد و گاهی سهواً به استهزای آن میپردازند.
در سال ۱۳۵۲ به محضر ترانهسرای
معروف ایران، عبدالله الفت رسیدم. این دیدار باعث شد كه علاقهی من به غزل و ترانه
زیادت گردد. از سال ۵۳ الی ۵۶، روزهای جمعه در تهران در جلسهی سخنرانی و تفسیر
استاد علامه نوری در خیابان ایران، سهراه امین حضور شركت میكردم، اما عشق به
شهر و دیار، مرا برآن داشت تا از نعمت زندگی در پایتخت محروم گردم.
اسفندماه 1356 به بروجرد منتقل شدم و در
دانشسرای راهنمایی تحصیلی كه عالیترین مركز علمی این شهر بود، مشغول خدمت شدم.
بعد از انتخاب آقای محمدهادی برومند به نمایندگی مجلس شورای اسلامی، حقیر مسئولیت
این مركز را به عهده گرفتم (خدا رحمت كند مرحوم نورمحمدی را).
فعالیتهای ورزشی:
از همان دوران كودكی،
بنابه گرایش مرحوم سرهنگ احمد حدادی اخوی بنده، به فوتبال روی آوردم و بیشتر در
منطقهی دفاع بودم. در دبیرستان پهلوی، زیرنظر مرحوم حمید مطهری ورزش میكردم و در
تیم شهر بروجرد شاگرد مكتب كاروان بودم.
در سال ۵۳ از مؤسسین تیم
بانك ملی بروجرد گردیدم و پروانه و اساسنامه را با همكاری آقای چوبینه مسئول وقت
باشگاه بانك ملی اخذ نمودم. قبل از سال ۵۳ در تیمی محلی معروف به «پاس» توپ میزدم
كه داستان آن مفصل است.
بعد از انقلاب اسلامی و شهادت دوست عزیزم، دبیر
وفادار، علی بیات تصمیم گرفتم باشگاهی به نام «شهید علی بیات» دایر نماییم، باشد
كه ذرهای از ارزشهای آن شهید را پاس بداریم.
به همین خاطر، اولین تیم
شهید ایران را در خرداد ۵۸ به صاحبامتیازی خود تأسیس نمودیم، گرچه مساعدتهای
ناچیزی به عمل آمد، اما عشق به خدمت، ما را برآن داشت كه روز به روز تیم را در سطح
كشور مطرح كنیم.
ورود تیم علیبیات به
لیگ دست سوم كشور افتخاری است كه تكرار آن متضمن شرایط خاص است. تیمهایی كه اكنون
در لیگ یك یا برتر هستند، بعضاً همدورهی ما در آن لیگ سوم بودند، مانند
تراكتورسازی، پیام گچ خراسان، صنعت نفت، برق شیراز و …
خدمات باشگاه شهید علی بیات، تنها در
قالب كتابی قطور میگنجد، اما افتخار داریم كاری را بنا نهادیم كه سالیان سال، ذكرش
در خاطر همشهریان است و چكاد افتخارش هنوز دستنیافتنی است. امروز امتیاز علیبیات
در میان پرونده خاك میخورد تا روزی كه دوباره دستی از آستین برآید و دوباره زندگی
را شاید انشاا…
آثار آماده چاپ:
۱-
كتاب تیشك (تأثیر زبان اوستایی و پهلوی در گویش بروجردی)
۲-
كتاب (آفتاب می در مشرق پیاله) (شرح نجومی نُه غزل از حافظ)
۳-
دفتر غزل (جامهدران) (صد برگ) (مجموعه شعر)
۴-
سیاه مشق عاشورایی (مجموعهی مراثی)
۵-
سیاهمشق (مجموعه مراثی)
۶-
نینامه (مجموعهی مناجات)
۷-
غزلهای حسینی (مویهنامه)
۸-
بغض انتظار (غزلیات مهدویه)
۹-
نخل و نحل (مراثی حضرت علی و حضرت فاطمه علیهمالسلام)
۱۰-
دفتر غزل شماره ۲