از حضورشان در شورای شهر بعدی می گذرد
پایگاه خبری تحلیلی یافته – فرهاد داودوندی
تا كنون به این موضوع فكر كردهاید كه چطور میتوانیم به شهرمان و مردمش خدمت خالصانه نماییم؟
اما در پاسخ چنان نگاهم کرد که نزدیک بود جان از قالب تهی کنم!
سپس چنان
نعره زد که اول فکر کردم برق ۲۲۰ ولت پدر بزرگوارم را گرفته و بعد گفت:
خدایا به درگاهت چه گناهی کردهام چنین فرزندی نصیبم کردهای که چیزی
حالیاش نمیشود؟!
سراسیمه از آشپزخانه بیرون زده بود گفت: آن ملاقه را چنان بزن توی سر این
بچهی نادان که عقلش سر جایش بیاید!
کبریت انداخته باشی توی انبار باروت، پدرم رفت هوا و آمد زمین و با عصبانیت
زیاد گفت: این بچه هنوز نمیداند که راه خدمت به این شهر و مردمش فقط از
حضور در شورای شهر بعدی میگذرد!
و مادرم، دلش به حال ما سوخته بود، این بار آرامتر خطاب به من ادامه داد و
گفت: پسر عزیزم! چرا اینقدر دو ریالی تو کج است که نمیدانی اگر قرار است
کسی به این شهر خدمت کند، فقط و فقط راهش ورود به شورای شهر بعدی است و
بس!
این همه کاندیدای احتمالی جدید را ببینی که به یکباره دلشان برای
زادگاهشان شروع به تپیدن کرده و شب و روز دارند خودشان را در مراسم فاتحه و
عروسی و نشستهای مختلف توی چشم بقیه همشهریان میکنند؟!
دیگر به من انداخت، ادامه داد: فرزند عزیزم! از تو انتظار دارم که برای دور
بعد شورای شهر کاندیدا شوی و با این کار باعث گردی همه بر و بچههای دور و
نزدیک فامیل دستشان در یک جایی بند شود و در ضمن این شوهر عمهات هم یک
جایی مشغول به کار شود تا دیگر دست از نق زدن به این عمه بیچارهات بردارد و
برای قرض و قوله، كم در خانهی ما بیاد!
برادر بزرگترت هم به شدت نیازمند
كسب مجوز آپارتمان چند طبقه تا خط پیاده روی خیابان است و اگر تو آنجا
باشی و در كمیسیونها سفارش و پیگیری كنی، او میتواند علاوه بر این
آپارتمان، اصلاً وارد كار ساخت و ساز شود و با ساختن آپارتمانهایی كه
تا لبهی خیابانها پیشروی كردهاند، به این شهر و مردمش خدمت كند.
کرد و گفت: فرزند عزیزتر از جانم، من پایم لب گور بند است و امروز یا فردا
است سر بر بالین بگذارم. بیا و به من قول بده برای خدمت به این شهر آستین
همتت بالا بزنی و با حضور در شورای شهر بعدی، سر و سامانی به استخدام زنان و
مردان و بچههای ریز و درشت فامیل در شهرداری؛ ببخشید، حواسم نبود! سر و
سامانی به شهرمان بدهی و به مردم این شهر خدمت كنی.
دوستانم و فامیل دور و نزدیک سوخت و حالا فهمیدم که تنها راه خدمت به
شهرمان، فقط از حضور در شورای شهر بعدی میگذرد!
حضور در مراسم فاتحه، شادی و همایشها و حتی اگر چه تا كنون قلم به دست
نگرفتهام، با نوشتن مقالات انتقادی و پیشنهادی در نشریات خود را مطرح كنم و
یواش یواش آستین همت برای خدمت به زادگاهم با حضور در شورای شهر بعدی را بالا
بزنم!