اخبار استقلال

طی
یکی چند روز گذشته مبالغ
اهدایی بینندگان گرامی   به مبلغ 2.500.000 ریال برای خانواده مبتلا به تومور مغزی
به حساب اینجانب واریز شده است.

این مبلغ امروز طی یک فقره چک به این خانواده نیازمند تقدیم  شد.

برای تمام خیرین و بینندگان  گرامی مان و خانواده های محترم شان صمیمانه آرزوی موفقیت روز افزون داریم

@@@@@@@@@

گاهی خدا

با دست تو دست دیگر بندگانش را میگیرد.

با زبان تو گره از كار بنده ای باز میكند.

وقتی دستی را به یاری میگیری،

بدان كه در آن زمان دست دیگر تو در دست خداست

تمامی خیرین عزیزی که مایلند در امر
خدا پسندانه کمک به ”  خانواده مبتلا به تومور مغزی”  آستین همت را بالا بزنند می
توانند

کمک های هر چند اندک مادی خود را به حساب  کارت بانک تجارت  شماره :

  5859831008771817

 بنام فرهاد داودوندی واریز کرده و پیامک ارسال مبلغ خود را نیز به شماره تماس 09161622595  ارسال نمایند.

 مبلغ 1.000.000 ریال ((علاوه بر
مبالغ قبلی که به این دختر نیازمند تقدیم شده بود)) برای کمک به
هزینه عمل جراحی “دختر نیازمندی که شاید چشمانش را از دست بدهد”  طی یک فقره چک به
خانواده این دختر نیازمند اهدا شد.

البته این مبلغ موضوعی دارد که رسانه ای نخواهد شد. منتظرم تا در پست های بعدی مبالغ دیگر اهدایی بینندگان عزیز را نیز در سایت ثبت کنم

صمیمانه امیدواریم عمل چشم این دختر خانم با موفقیت انجام بگیرد.

گاهی خدا

با دست تو دست دیگر بندگانش را میگیرد.

با زبان تو گره از كار بنده ای باز میكند.

وقتی دستی را به یاری میگیری،

بدان كه در آن زمان دست دیگر تو در دست خداست

تمامی خیرین عزیزی که مایلند در امر
خدا پسندانه کمک به ”  دختری که شاید چشمانش را از دست بدهد”  آستین همت را بالا بزنند می
توانند

کمک های هر چند اندک مادی خود را به حساب  کارت بانک تجارت  شماره :

  5859831008771817

 بنام فرهاد داودوندی واریز کرده و پیامک ارسال مبلغ خود را نیز به شماره تماس 09161622595  ارسال نمایند.

دو سه روز قبل مبلغ ۳٫۰۰۰٫۰۰۰ ریال به حسابم واریز شد.

طی این دو سه روز منتظر بودم پیامکی از طرف فرد اهدا کننده برایم ارسال شود که تا کنون چنین نشده و نمی دانم این مبلغ از طرف کدام بیننده عزیز به حسابم واریز شده است.

لذا ضمن سپاس ویژه از این خیر عزیز به اطلاع می رساند این مبلغ بزودی در اختیار نیازمندان واقعی قرار خواهد گرفت

بینندگان و همشهریان عزیز طی چند روز اخیر تعداد بسیاری در نوشابه برایم آورده اند.

در ادامه جمع آوری در نوشابه ها برای اهدا به سازمان بازیافت و دریافت هزینه آن برای خرید ویلچر برای یک نیازمند این در نوشابه ها هم به قبلی ها که جمع آوری شده، اضافه خواهد شد.

برای تمامی همشهریان عزیز خیر، صمیمانه آرزوی موفقیت روز افزون دارم.

فرهاد داودوندی- بروجرد:

بالاخره پس از مدتها به این نتیجه رسیدم که من هم برای انتخابات شورای شهر پنجم کاندیدا بشوم!

راستش مدتها دارم با خودم کلنجار می روم که قدم پیش بگذارم یا نه؟ صد البته پریروز به نتیجه قطعی رسیدم و برای ورود به رقابت جهت ورود به شورای شهر پنجم عزمم را جزم کرده ام.

فکر می کنم با توجه به تجربه چهار دوره قبلی برای ورود به شورا حدود ۴ یا ۵ هزار رای کافی باشد که شک نکنید حداقل ۱۰ برابر این تعداد دوست و رفیق همشهری نازنین دارم که حتی اگر تک رای به من ندهند، مطمئنا نام مرا هم در لیست انتخابات خواهند نوشت.

واقعیتش این است که درسته کسب آراء لازم را صد در صد از همین الان دارم، اما تخصص کافی را برای مدیریت یک شهر ۴۰۰ هزار نفری ندارم که برای رفع این مشکل هم با تشکیل چند گروه مشاوره از دوستان متخصص ام کمک خواهم گرفت و هر جا به مشکل بر بخورم دست به دامان دیگران برای رفع آن مشکل خواهم شد.

البته راستش این است که برای ورود به شورای شهر آنچنان که باید و شاید تخصص مدیریت شهری لازم هم نیست، بالاخره ۴ سال حضور در شورای شهر به دنیایی می ارزد و مطمئنا طی همان ۴ سال ۴ تا قانون و مصوبه را هم حفظ خواهم کرد و هر جا احتیاج شد از آن ۴ تا قانون حفظ کرده، برای مردم سخن خواهم گفت.

گفتم مردم! آهان یادم افتاد بعد از اینکه انتخاب بشوم دیگر مزاحم مردم دوست داشتنی شهرم نخواهم شد و سغی خواهم کرد تا ۴ سال بعد و دوره بعدی کمتر مزاحم اوقات شریف همشهریان عزیز و گرامی شان بشوم.

در رابطه با شهر هم که خدا را شکر چند صد سال است این شهر راه خودش را رفته و روسای شهر هم راه خوشان را، البته سعی خواهم کرد طی این چهار سال حضورم در شورای شهر یکی دو تا کار ماندگار به نام خودم در شهر ایجاد کنم تا دوره بعد هم بتوانم به شورای شهر راه پیدا کنم و……

سخن این دوستم که به اینجا رسید، مکثی کرد و نگاهی به من انداخت و گفت: آقا فرهاد تو خودت با این سایت فرهاد ۹۰ پر بیننده ات، حتما برای معرفی من به همشهریان رسم رفاقت را به جا خواهی آورد و کمکم خواهی کرد، مگر نه؟

نگاهی به این دوست مان انداختم و با خنده ای بر لب گفتم: حالا تا ببینیم چی پیش بیاید!

در حالیکه دستم را موقع خداحافظی محکم در دستش گرفته بود نگاهی عمیق به چشمانم انداخت و گفت: هوای مرا داشته باش، به موقعش که بروم شورا برایت جبران خواهم کرد!

با شوخی و خنده بهش گفتم: اتفاقا از همین الان درست و حسابی، هوای تو و امثال تو  را دارم که چیزی از جیب ام بر ندارید!