فرشته نجات منصوریان، از بهبهان می آید

تصویر ندارد
ی
وینگر جوان استقلال بازهم درخشید
 بهنام برزای، 23 ساله متولد بهبهان در جنوب شرقی خوزستان. جوانی که نشان داده هر وقت به بازی گرفته شود جواب اعتماد را به خوبی پس می دهد.
او در برابر نفت تهران به عنوان بازیکن تعویضی آمد و استقلال را پیش انداخت اما آنها نتوانستند پیروزی را حفظ کنند.
منصوریان به او اعتماد کرد.
در برابر سپاهان به صورت فیکس به زمین رفت و در دقیقه ۹۲ گل تساوی بخش تیمش را به ثمر رساند و فرشته نجات منصوریان شد.
ی

منصوریان: به ویسی گفتم می گذاشتی ببریم/ پرچمدار نسل جدید مربیان هستم

تصویر ندارد
منصوریان: به ویسی گفتم می گذاشتی ببریم/ پرچمدار نسل جدید مربیان هستم
در نیمه اول تلاشمان این بود که با توجه به شرایط روحی و روانی دو هفته اخیر، باید فضای بازی را مدیریت کنیم
علیرضا منصوریان در خاتمه دیدار با سپاهان اظهار داشت: قبل از پردازش به مسایل فنی، باید از فولاد مبارکه تشکر کنیم، کسانی که ورزشگاه نقش جهان را به میاه فخر ایران تبدیل کردند. امروز زمین و فضای خیلی خوبی بود و زرد و آبی با هم رقابت کردند. 
وی افزود: می دانستیم بازی سنگینی داریم. در نیمه اول تلاشمان این بود که با توجه به شرایط روحی و روانی دو هفته اخیر، باید فضای بازی را مدیریت کنیم.
سرمربی استقلال تصریح کرد: می توانستیم روی ضربه میلاد زکی پور به گل برسیم. ۵ دقیقه بعد از گل حریف نبض بازی را از دست دادیم. امروز ۱۵ دقیقه نبض بازی را از دست دادیم. اعتقادی به بدشانسی ندارم اما به زحمت اعتقاد دارم. این نشان می دهد که پشت زحمات ما چه برنامه ای بوده است. اگر گلمان ۵ دقیقه یا ۱۰ دقیقه زودتر زده می شد می توانستیم برنده شویم. ویسی دوست من است و به او گفتم: کاش یکی از ما بازی را می برد. تماشاگران ۳۰ دقیقه آخر بازی را واقعا جاندار دیدند. چمن خوب به من و ویسی و شاگردانمان اجازه داد که این گونه بازی کنیم. جوانهای ما خیلی خوب است و هر هفته دو سه جوان خودشان را تحمیل می کنند. مثل برزای و حسینی.
منصوریان درباره این که آیا از نتیجه راضی است یا خیر، اذعان داشت: سپاهانی ها می توانستند بعد از گل اول، بازی را ۲ بر صفر کنند ولی نکردند و ما به بازی برگشتیم.
سرمربی استقلال گفت: اگر ما این گل را در دقیقه ۸۵ می زدیم، می توانستم بگویم که نتیجه ناعادلانه بود. به عبدالله گفتم یا باید می گذاشتی بازی را ببریم یا خودت بازی را می بردیم. البته با تمامک احترامی که قائل هستم ما برای برد به اصفهان آمده بودیم. ولی باشگاه فوتبال یا ف.ث. فوتبال برازنده سپاهان است
وی در این باره که آیا از جوانان تیم راضی است گفتک سالهایی که با جوانانی چون صادقیان، مسلمان و جهانبخش کار کردم نشان داد که آنها قطع به یقین می توانند به ما کمک کنند. این قدر پتانسیل جوانان بالاست که در دقیقه ۹۴ هم می توانی گل بزنی. ضمن این که باید به امثال مجتبی حقدوست ۱۹ ساله و  زکی 21 ساله میدان داد. امروز خسرو حیدری، رحمتی و یعقوب کریمی نیمکت نشین بودند و ابراهیمی کاپیتان شد. ما باید جایگاه جوانان را تضمین کنیم. 
سرمربی استقلال تصریح کرد: من به بزرگ ترهای تیم تبریک می گویم. این جوانها نمی توانند این قدر راحت بازی کنند مگر این که اعتماد به نفس به تیم بیاید. ما افتخار می کنیم که دو گلز با صلابت در فوتبال ایران داریم. خسته نباشید به بابازاده می گویم که محصولات خود را به فوتبال ایران ارائه کرده است. قطع به یقین بین ۳ تا ۴ خرید کنیم. زیرا لازم نیست حتما مثل برخی از تیم ها که ۹-۸ بازیکن می خرند این کار را کنیم.
وی افزود: نمی توان منکر این شد که رحمتی یکی از بهترین های ایران و آسیاست. باید فضای رقابتی را ایجاد کرد. او بود که از حسینی حمایت کرد و قبل از بازی با هم وارد شدند.
منصوریان خاطرنشان کرد: از عملکرد تاکتیکی تیم راضی هستم. من بازیکنان وارد ترکیب می شوند شاید در ابتدا چندان شرایط خوب نباشد اما دورنمای ما نشان می دهد که پلکانی پیش رفته ایم و در نیم فصل دوم خیلی بهتر خواهیم شد.
وی ادامه داد بازیکنانی مثل وریا به تیم آمده اند. جوانانی چون چشمی به تیم اضافه خواهند شد اما این تلورانس که بازیکنان باید به استقلال عادت کنند، من طولانی تر می دیدم. بختیار رحمانی بازیکن ستاره تیم خود بود. اما در این جا شرایط تغییر کرده است. ما ۱۷ روز فرصت داریم که خود را برای بازی بعد آماده کنیم. کاش همه ورزشگاهها مثل غدیر، گسترش و نقش جهان باشند. ما این دغدغه را نداریم که بگوییم چرا بازیکن فلان کار را کرده و او بگوید چمن مشکل داشت.
سرمربی استقلال درباره داوری مسابقه امروز، بیان داشت: به نظر من فغانی نامبروان داوران ایران است و مایه فخر داوران ایران است.فغانی یک مقدار بداخلاق است اما بسیار خوب شرایط را مدیریت می کند.
سرمربی استقلال خاطرنشان کرد: تشکر ویژه از مدیرعامل می کنم. در روز سخت تیم دو یا سه بار به رختکن آمد. نه این که از منصوریان دفاع کند؛ او از نیرویی جوان حمایت کرد. از مدیرعامل باشگاه باید تشکر کرد که در این مدت کاملا حمایت خود و وزارت ورزش را از ما اعلام داشت. ضمن این که من باید دست هواداران را ببوسم. هر جا باشیم آن ها از ما حمایت می کنند.
وی ادامه داد: من پرچمدار گروهی از مربیان هستم. من و ویسی سن و سال کمتری داریم اما در این شرایط با حمایت هواداران باید به کار ادامه دهیم. ما دیروز  در شاهین شهر سورپرایز شدیم. اتوبوس ما سه بار دور هتل چرخید و گفتم اتفاق خاصی افتاده است؟ سه چهار هزار نفر نهایت محبت را کردند. چقدر این مردم با نشاط از ما حمایت کردند. 
منصوریان تصریح کرد: فعل خواستن در بین بچه های ما صرف شد. تمام این انرزی ها از روی سکو به سمت ما می آید. پیغام دیروز هواداران استقلال از طریق شاهین شهری ها به ما رسید. سخت است که شرایط روحی تیم را تغییر دهید. خیلی سخت است بعد از یک بازی سخت، سر از ذوب اهن یا سپاهان درآوری و با این تیم ها مسابقه دهی. اما الحمدلله بچه های ما سربلند از این بازی بیرون آمدند.

سکته عبدالله در دقیقه ۹۲/تساوی استقلال به رنگ برد؛این تیم دوست داشتنی

تصویر ندارد
سکته عبدالله در دقیقه 92/تساوی استقلال به رنگ برد؛این تیم دوست داشتنی
سپاهان و استقلال به تساوی یک-یک رضایت دادند
تیم های سپاهان و استقلال تهران در چهارچوب هفته پانزدهم رقابت های لیگ برتر در ورزشگاه نقش جهان از ساعت ۱۴:۳۰ رودرروی هم قرار گرفتند که این مسابقه در پایان با یک -یک به اتمام رسید.
اولین گل این دیدار در دقیقه ۶۹ توسط جلال الدین علی محمدی وارد دروازه سیدحسین حسینی شد. اما در دقیقه ۹۲ بهنام برزای کار را به تساوی کشاند. این نتیجه در حالی به دست آمد که شاگردان علیرضا منصوریان در این بازی نمایش نسبتا خوبی داشتند و ۳بار توسط جابر انصاری تیر دروازه سپاهان را به لرزه درآوردند. 
با این نتیجه سپاهان با ۲۲ امتیاز در رده هشتم قرار گرفت و استقلال هم با امتیاز مشابه در جایگاه هفتم باقی ماند. 
علیرضا فغانی داور این دیدار به فرشید اسماعیلی و هرایر مگویان از استقلال کارت زرد نشان داد. 

گلهای بازی سپاهان ۱ – ۱ استقلال

تصویر ندارد

[http://www.aparat.com/v/hSFxk] . [http://www.aparat.com/v/tND3v]


تاریخ مرگ اهالی این شهر، یکی است/ ملاقات با مردم بم

تصویر ندارد

عکس ها از پایگاه خبری تحلیلی انتخاب

تاریخ مرگ اهالی این شهر، یکی است

ملاقات با مردم بم

ایران نوشت: «سارا
اسلامی، مهناز غنی، زهرا حسن‌پور، سینا محمدحسنی، مریم غنی، علی محمد حسنی»
خانواده‌ای هستند که در گوشه‌ای از بهشت زهرای شهر بم کنار هم آرمیده‌اند.
خانواده‌های زیادی هستند که پدر و پسر، مادر و دختر، دایی و خاله و…
کنار هم دفن شده‌اند با یک تاریخ مشترک؛ روز وفات‌شان ۵-۱۰-۸۲ است.

اینجا هر رهگذری که از
مقابل‌مان می‌گذرد، داغ بزرگی در زندگی‌اش تجربه کرده است، عزیزانی را از
دست داده که پس از گذشت ١٣ سال، هنوز نمی‌تواند نبودشان را فراموش کند مثل
«عصمت ترک‌زاده» مادر ٨٠ ساله‌ای که ٤پسر و یک دخترش را در زلزله بم از دست
داده است. او هر روز سر مزارشان می‌آید و تنهایی‌اش را با آنها تقسیم
می‌کند. با آنها درد دل می‌کند. ١٣ سال از آن روز می‌گذرد، روزی که زلزله
با تمام قدرت بم را درهم کوبید و ویران کرد. ١٣ سال از روزی می‌گذرد که
وقتی خبر زلزله مخابره شد و کمک رسید، خیلی‌ها زیر آوار ساعت‌ها بود که
آرام و بی صدا پر کشیده بودند. حالا ١٣دیگر برای مردم داغدیده بم نحس نیست.

بم دیگر شبیه ١٣سال پیش نیست، دیگر خبری از سقف‌های آوار شده و دست‌های
بیرون مانده از خاک و شیون‌های زنان و مردانش نیست. انگار هیچ گاه زلزله‌ای
در کار نبوده است.

برخلاف بلبشوی سرما و برف و بوران شهرهای دیگر، هوای بم بهاری است. از
چهره شهر تنها چیزی که از زلزله به جا مانده، درختان کهنسال نخل و
اکالیپتوس است. جای کانکس و چادرها را ساختمان‌های نوساز گرفته‌اند. بم
حالا هیچ شباهتی به شهر ویران شده ١٣ سال شده ندارد. جایی را نمی‌شود پیدا
کرد که از زلزله سال ٨٢ نشانی به ما بدهد. بازار اصلی شهر شلوغ‌تر از هر
جای دیگری است. دوربین عکاس روزنامه نظر خیلی‌ها را به خود جلب می‌کند
بخصوص کاسب‌های بر خیابان را. می‌پرسند از کجا و کدام روزنامه آمده‌ایم؟
وقتی می‌گوییم برای سالروز زلزله بم آمده‌ایم، گویی پرت‌شان می‌کنیم به ١٣
سال پیش، وقتی که خود را با هزار زور و زحمت از زیر آوار بیرون کشیده‌اند. زمانی که اجساد عزیزان‌شان را برای آخرین بار در آغوش گرفته بودند.

وقتی از حاج علی، بنکدار بازار بم از زلزله می‌پرسم، کمی مکث می‌کند،
بغضش را فرو می‌خورد و می‌گوید: «خواب بودیم که یکدفعه همه چیز شروع کرد به
تکان خوردن، آنقدر شدید بود که اینور و آنور پرت شدیم، با بدبختی از خانه
بیرون آمدم ولی زن و بچه‌هایم و پدر و مادرم توی خانه بودند. وقتی زلزله
تمام شد به خانه برگشتم، فقط زنم و یکی از بچه‌هایم زنده مانده بودند، بقیه
مرده بودند…»

«محسن»، یکی از هزاران آدمی است که هنوز مرگ عزیزانش را فراموش نکرده و
هر پنجشنبه سر مزار عزیزانش می‌آید. او پدر و مادر و دو خواهرش را در زلزله
از دست داده است. او می‌گوید: «از دار دنیا فقط یک خواهر برایم مانده، همه
خانواده‌ام در زلزله از دنیا رفتند. همه‌شان کنار هم دفن هستند. وقتی دلم
می‌گیرد، اینجا می‌آیم و برایشان فاتحه می‌خوانم و با آنها درد دل می‌کنم.
هنوز نمی‌توانم باور کنم که در کمتر از چند دقیقه آنها را از دست داده‌ام.»

«ننه عصمت» اما داستان دیگری دارد. وقتی زلزله آمد، او و شوهرش زنده
ماندند ولی بچه‌هایش که همگی ازدواج کرده بودند، زیر آوار ماندند، همگی از
دنیا رفتند جز یک پسر. برای مزار ٣ پسرش در بهشت زهرای بم حصاری درست کرده و
چند درخت برای سایه‌بان شدن مزارها کاشته است. در حال شست‌وشوی سنگ
مزارهاست. به زور می‌تواند راه برود: «زلزله همه چیز را از من گرفت. ٤ پسر و
یک دختر. مزار ٣ پسرم اینجاست بقیه را نمی‌دانم. غریب دفن شده‌اند. شوهرم
چند سال بعد دق‌مرگ شد. فقط یک پسر دارم که او هم سرش به زندگی و زن و
بچه‌اش گرم است.

هر روز بعد از نماز عصر می‌آیم تا دم غروب. دلم برایشان یک‌ذره شده، ای
کاش بودند. شب چله‌ای تنهای تنها بودم. اگر بودند، حتماً خانه‌ام جمع
می‌شدند. ای کاش مزار آن دو تا را هم می‌دانستم، ولی برای آنها هم فاتحه
می‌خوانم.» ننه عصمت با لهجه بمی برای پسرهایش لالایی می‌خواند. پنجشنبه
است و از بلندگوهای بهشت زهرا قرآن پخش می‌شود.

برای چند لحظه‌ای خودم را جای تک تک آدم‌هایی که سر مزار فاتحه
می‌خوانند، می‌گذارم. در کمتر از چند دقیقه خانواده‌ام را از دست بدهم.
برادر، خواهر، پدر و مادر، زن و بچه، دایی و خاله و عمه و… غیرقابل تحمل
است، اصلاً دیوانه کننده است. نمی‌شود این آدم‌ها را درک کرد. شاید مردم
بم بتوانند زندگی در چادر و کانکس‌ها را فراموش کنند، شاید بتوانند
سختی‌های خانه به دوشی را فراموش کنند ولی هیچ گاه روز ٥ دی‌ماه سال ٨٢
را فراموش نمی‌کنند.


بزودی مطالب دیدارهایی که طی ۲۴ ساعت گذشته داشته ام

تصویر ندارد
بزودی مطالب دیدارهایی که

طی ۲۴ ساعت گذشته داشته ام…



گوگل یاهو!