National anthem was Jaguars owner Shahid Khan. Mosley, wide receiver Mike Wallace and safety Lardarius Webb.The ones who

تصویر ندارد

National anthem was Jaguars owner Shahid Khan. Mosley, wide receiver Mike Wallace and safety Lardarius Webb.The ones who didn kneel stood arm in arm throughout the playing of both country anthems. He said he was to be arm in arm with them, their teammates and our coaches during our anthem. While every Eagles player has […]


آشنایی با آقای عبدالحمید حمیدزاده ورزشکار پیشکسوت و فعال اجتماعی

تصویر ندارد

آشنایی با آقای عبدالحمید حمیدزاده

 

ورزشکار پیشکسوت و فعال اجتماعی

 

فرهاد داودوندی- بروجرد:

 

در
زمینه ورزش، بروجرد یکی از شهر هایی در ایران است که تعداد بسیار زیادی از
پیشکسوتان ورزشی را دارد که سالیان سال است در عرصه ورزش  های مختلف شهر حضوری فعال دارند.

پیشکسوتانی
که در زمان نوجوانی و جوانی به خاطر اندام های ورزیده در چندین رشته ورزشی فعالیت
داشته اند و اینک در قالب کوهنوردی و یا ورزش صبحگاهی همچنان فعالیت های ورزشی خود
را ادامه می دهند.

 

 یکی از این ورزشکاران آقای عبدالحمید حمید زاده
می باشد.


این چهره ورزشی در حال حاضر در زمینه فعالیت های اجتماعی هم در گروه های مختلف ورزشی، هنری، مذهبی و …. نقش بسیار موثری در پیشبرد امور دارد و از آنجا که در هیئات مذهبی فعالیت های بسیاری دارد، به واقع با داشتن خصوصیت یک “هیئتی” مورد اعتماد گروه های مختلف، حضورش در هر جمعی یک موهبت است.


گفتگوی من( فرهاد داودوندی) را با ایشان در زیر می توانید بخوانید:

 

         
لطفا خودتان را برای علاقمندان به ورزش معرفی کنید.

         
 اینجانب عبدالحمید حمیدزاده فرزند
غلامحسین متولد ۱۳۳۴ بازنشسته شرکت کفش ملی می باشم.

         
از چه زمانی به ورزش روی آوردید؟

    در سن 9 یا 10 سالگی
بودم که در پارک وحدت فعلی (چاله قلا سابق) که در آن زمان چهار گودال بزرگ همانند
زمین ورزشی بود می‌رفتم و به ورزش و بازی مشغول می‌شدم در آن زمان تیم فوتبالی به
نام مشعل در آنجا بازی می‌کردند و من هم به تماشای آنها می نشستم و گاهی وقتها که
یار کم داشتن از ما تماشاچی‌ها که از آنها سن کمتری داشتیم برای تکمیل تعداد نفرات
استفاده می‌کردند. از همانجا بود که به فوتبال علاقه‌مند شدم و بیشتر وقت ها در
آنجا با دوستان گل کوچک بازی می‌کردیم در سن شانزده سالگی که به دلایلی نتوانستم
به دبیرستان بروم مجبور شدم شبانه درس بخوانم و روزها در یک مغازه کار می‌کردم در
این دوران در بازار با عده‌ای از کسبه دوست شدم و به همراه چندنفر از دوستان قدیم
و کسبه یک تیم فوتبال به نام کارگر تشکیل دادیم که به سرپرستی مرحوم احمد
بوجارزاده و مربی گری آقای احمد سنجری شروع کردیم آقای سنجری جزو تیم بانک ملی بود
و به صورت دوستانه مربیگری تیم ما را بدست گرفته بود.

 

         
تیم شما( کارگر) در کجا تمرین می کرد؟

    در هفته 3 جلسه روزهای
فرد از ساعت ۵/۴ صبح تا ۵/۷ صبح در زمینهای دژبانی- زمین گردو (جای اورژانس فعلی
خیابان رجایی) و زمین چاله (جای سالن هفت تیر و سپاه فعلی) و در اواخر در استادیم
ورزشی تمرین می‌کردیم در آن زمان بیشتر پدر، مادرها دوست نداشتن بچه‌های شان به
فوتبال بروند مخصوصاً آن ساعاتی که ما می‌رفتیم.

یادم
هست حتی یک از دوستان برای اینکه صبح‌ها بتوانیم برای رفتن به تمرین بیدارش کنیم و
پدر و مادرش به او چیزی نگویند به پای خود یک نخ قرقره وصل می‌کرد و از پنجره به
بیرون می‌انداخت تا صبح آن نخ را بکشیم و او بیدار شود در این مدت که صبح‌ها به
ورزش می‌رفتیم یکی از دوستان به نام عزیز چکشی که خدا رحمتش کند را ساواک به دلیل
اینکه یک ماژیک در جیب داشت و صبح به بیرون آمده بود به اتهام نوشتن شعار علیه شاه
گرفت و بعد از هزار مشکلات ثابت کرده بود که این موقع من برای رفتن به تمرین
فوتبال آمده‌ام تا آنرا رها کردند.

به هر
حال عشق به ورزش در آن زمان مشکلات عدیده‌ای برای هرکدام از ما داشت.در آن زمان
استادیوم هیچ امکاناتی نداشت ساعت ۷ صبح که بازی تمام می‌شد با یک تیکه شلنگ و
شیرآب سرد همان کنار استادیوم دوش می‌گرفتیم و هرکدام سرکار خودمان می‌رفتیم.


         
چرا بعد از مدتی تیم پرسپولیس را تشکیل دادید و چه شد به
دنبال دو و میدانی رفتید؟

     پس از مدتی با بعضی از دوستان به دلایلی از تیم کارگر
جدا شدیم و تیم دیگری به نام پرسپولیس بروجرد را تشکیل دادیم. که سرپرست تیم آقای
حسن کدخدایی بود در آن دوران مسابقاتی با تیم شهر و تیم اشترینان و نهاوند دادیم.

 با حرفه‌ای‌تر بازی کردنم
در این تیم و بالا رفتن آمادگی بدنی یکی از دوستان فوتبالی مان که در زمینه‌ی ورزش
دو و میدانی نیز فعالیت داشت مرا به مسابقات دو نیز معرفی کرد.

البته من این ورزش
را از دوران کودکی دوست داشتم و حتی با دوستان در دوران کودکی در محله مسابقاتی را
برگزار کردیم چند باری نیز در مسابقات سطح شهر در آن دوران شرکت کرده بودم و این
شد که در این ورزش هم به صورت حرفه‌ای‌تر شرکت کردم که در همان دوران سالهای 51 تا
۵۳ چندین مقام سوم و دوم و اول نیز بدست آوردم حدود سال ۵۳ بود که در سطح استان مقام
اول را کسب کردم آن زمان آنقدر انرژی داشتم که روزها به سرکار در مغازه می‌رفتم و
صبح‌ها هم تمرین دو و فوتبال می‌کردم و بعضی شب‌ها نیز به سالن کشتی می‌رفتم و
درسم را هم می‌خواندم در این مسیر سختی‌های زیادی کشیدم ولی علاقه به ورزش تمام
آنها را شیرین می‌کرد.

         
شنیده می شود که خاطره جالبی از یکی از قهرمانی های تان در
استان دارید؟

     بله،  در آن مسابقه ای که در استان اول شدم مجبور شدم
با بسیاری از حق خوری‌ها دست و پنجه نرم کنم تا مقام اول را بدست آوردم مثلاً برای
ما مسیر را توضیح نداده بودند که در مسابقه‌ی دو بسیار مهم بود و نیز چندی از هم
استانی‌های کم لطف برای اینکه دونده‌ی شهر خود پیروز شود از پرتاب سنگ تا رها کردن
سگ‌های خود برای جلوگیری از ما چیزی را دریغ نمی‌کردند و گاهی در مسیر دونده‌های
شهر خود را که عقب مانده بودند با ماشین به ما رساندند.

ولی با
همه‌ی این مشکلات توانستم مقام اول را کسب کنم و خود را برای مسابقه ی کشوری آماده
کنم که ۲ ماه بعد برگزار می‌شد در این دو ماه من روز و شب نداشتم برای رفتن به
مسابقه‌ی کشوری در لاهیجان قرار بود در روزی که مشخص کرده بودند من به تربیت بدنی
استان مراجعه کنم و با تیم به مسابقه برویم ولی در روز موعود من به آنجا رفتم ولی
خبری از تیم نبود با هزار مشکل در شهر خرم آباد خانه‌ی مربی تیم را گیر آوردم و به
آنجا رفتم که متوجه شدم بچه‌ها حرکت کردند یکی دیگر از بچه‌های تیم را دیدم او را
نیز مانند من جا گذاشته بودند و به جای ما دونده های دیگری را برده بودند

این
موضوع بسیار مرا ناراحت کرد برای همین خود مصمم شدم به لاهیجان بروم و از این حق
خوری پیش مسئولین شکایت کنم بعد به بروجرد برگشتم و کارهایم را برای مسافرت انجام
دادم خلاصه به طرف لاهیجان حرکت کردم با نزدیک شدن به شهر لاهیجان و دیدن پلاکارد‌های
خوش آمدگویی به دونده‌ها دلگرم‌تر شدم پس از رسیدن به لاهیجان، دسته‌دسته بچه‌های
دونده‌ی استان‌های مختلف را با مربی خودشان در شهر می‌دیدم با پرس‌وجو محل اقامت
را پیدا کردم و به محل استراحت بچه‌های لرستان رفتم

آنجا کسی نبود من هم آنقدر
خسته بودم روی یکی از تخت‌ها چند ساعتی خوابیدم بعد از بیدار شدن و بیرون آمدن
ناگهان مربی استان آقای پرویز جایدری را دیدم که با دیدن من شوکه شد ولی سریع مرا
بغل کرد و شروع کرد به توجیه کردن اینکه چرا دونده دیگری را جایگزین من نموده اند!

 

من که
می‌خواستم از آنها شکایت کنم با حرف‌های آقای جایدری منصرف شدم. فردای آن روز
مسابقه بود و من خسته‌ی راه بودم و در این چند روز که دیرتر به لاهیجان رسیده بودم
دیگر فرصت آشنایی با مسیر و تمرین‌های قبل از مسابقه را نداشتم اولین مسابقه دوی
امدادی بود که به صورت گروهی با هم تیمی‌ها شرکت می‌کردیم که به دلیل بدشانسی و
افتادن چوب دوی امدادی تیم دوازدهم شدیم و دومین مسابقه دوی صحرایی بود که فردی
بود و من هم به دلیل آشنا نبودن به مسیر با تمام توان نتوانستم شرکت کنم و نفر
هفتم در کشور شدم که این مسائل و حق‌خوری‌ها و بعضی از رفتارهای زشت  بعد از مسابقه باعث شد که این ورزش را کنار
بگذارم و دیگر در هیچ مسابقه‌ای دیگر شرکت نکنم.

         
هم اکنون به چه ورزش هایی مشغول می باشید؟

    در این سالهای گذشته،
ورزش کوهنوردی را به صورت تفریحی انجام داده ام و از آنجا که  ورزش صبحگاهی در بروجرد با جدیت در قالب چندین
گروه و در محیطی شاد و مناسب انجام می گیرد این ورزش را نیز با دوستان در روزهای
فرد از ساعت ۶ تا ۵/۷ صبح در پارک فدک انجام می دهم.

         
از اینکه وقت تان را به ما دادید از شما سپاسگزارم

         
منهم از شما سپاسگزارم و امیدوارم روزی برسد که ورزش بروجرد
به جایگاه واقعی خود برسد.



آشنایی با آقای عبدالحمید حمیدزاده ورزشکار پیشکسوت و فعال اجتماعی

تصویر ندارد

آشنایی با آقای عبدالحمید حمیدزاده

 

ورزشکار پیشکسوت و فعال اجتماعی

 

فرهاد داودوندی- بروجرد:

 

در
زمینه ورزش، بروجرد یکی از شهر هایی در ایران است که تعداد بسیار زیادی از
پیشکسوتان ورزشی را دارد که سالیان سال است در عرصه ورزش  های مختلف شهر حضوری فعال دارند.

پیشکسوتانی
که در زمان نوجوانی و جوانی به خاطر اندام های ورزیده در چندین رشته ورزشی فعالیت
داشته اند و اینک در قالب کوهنوردی و یا ورزش صبحگاهی همچنان فعالیت های ورزشی خود
را ادامه می دهند.

 

 یکی از این ورزشکاران آقای عبدالحمید حمید زاده
می باشد.


این چهره ورزشی در حال حاضر در زمینه فعالیت های اجتماعی هم در گروه های مختلف ورزشی، هنری، مذهبی و …. نقش بسیار موثری در پیشبرد امور دارد و از آنجا که در هیئات مذهبی فعالیت های بسیاری دارد، به واقع با داشتن خصوصیت یک “هیئتی” مورد اعتماد گروه های مختلف، حضورش در هر جمعی یک موهبت است.


گفتگوی من( فرهاد داودوندی) را با ایشان در زیر می توانید بخوانید:

 

         
لطفا خودتان را برای علاقمندان به ورزش معرفی کنید.

         
 اینجانب عبدالحمید حمیدزاده فرزند
غلامحسین متولد ۱۳۳۴ بازنشسته شرکت کفش ملی می باشم.

         
از چه زمانی به ورزش روی آوردید؟

    در سن 9 یا 10 سالگی
بودم که در پارک وحدت فعلی (چاله قلا سابق) که در آن زمان چهار گودال بزرگ همانند
زمین ورزشی بود می‌رفتم و به ورزش و بازی مشغول می‌شدم در آن زمان تیم فوتبالی به
نام مشعل در آنجا بازی می‌کردند و من هم به تماشای آنها می نشستم و گاهی وقتها که
یار کم داشتن از ما تماشاچی‌ها که از آنها سن کمتری داشتیم برای تکمیل تعداد نفرات
استفاده می‌کردند. از همانجا بود که به فوتبال علاقه‌مند شدم و بیشتر وقت ها در
آنجا با دوستان گل کوچک بازی می‌کردیم در سن شانزده سالگی که به دلایلی نتوانستم
به دبیرستان بروم مجبور شدم شبانه درس بخوانم و روزها در یک مغازه کار می‌کردم در
این دوران در بازار با عده‌ای از کسبه دوست شدم و به همراه چندنفر از دوستان قدیم
و کسبه یک تیم فوتبال به نام کارگر تشکیل دادیم که به سرپرستی مرحوم احمد
بوجارزاده و مربی گری آقای احمد سنجری شروع کردیم آقای سنجری جزو تیم بانک ملی بود
و به صورت دوستانه مربیگری تیم ما را بدست گرفته بود.

 

         
تیم شما( کارگر) در کجا تمرین می کرد؟

    در هفته 3 جلسه روزهای
فرد از ساعت ۵/۴ صبح تا ۵/۷ صبح در زمینهای دژبانی- زمین گردو (جای اورژانس فعلی
خیابان رجایی) و زمین چاله (جای سالن هفت تیر و سپاه فعلی) و در اواخر در استادیم
ورزشی تمرین می‌کردیم در آن زمان بیشتر پدر، مادرها دوست نداشتن بچه‌های شان به
فوتبال بروند مخصوصاً آن ساعاتی که ما می‌رفتیم.

یادم
هست حتی یک از دوستان برای اینکه صبح‌ها بتوانیم برای رفتن به تمرین بیدارش کنیم و
پدر و مادرش به او چیزی نگویند به پای خود یک نخ قرقره وصل می‌کرد و از پنجره به
بیرون می‌انداخت تا صبح آن نخ را بکشیم و او بیدار شود در این مدت که صبح‌ها به
ورزش می‌رفتیم یکی از دوستان به نام عزیز چکشی که خدا رحمتش کند را ساواک به دلیل
اینکه یک ماژیک در جیب داشت و صبح به بیرون آمده بود به اتهام نوشتن شعار علیه شاه
گرفت و بعد از هزار مشکلات ثابت کرده بود که این موقع من برای رفتن به تمرین
فوتبال آمده‌ام تا آنرا رها کردند.

به هر
حال عشق به ورزش در آن زمان مشکلات عدیده‌ای برای هرکدام از ما داشت.در آن زمان
استادیوم هیچ امکاناتی نداشت ساعت ۷ صبح که بازی تمام می‌شد با یک تیکه شلنگ و
شیرآب سرد همان کنار استادیوم دوش می‌گرفتیم و هرکدام سرکار خودمان می‌رفتیم.


         
چرا بعد از مدتی تیم پرسپولیس را تشکیل دادید و چه شد به
دنبال دو و میدانی رفتید؟

     پس از مدتی با بعضی از دوستان به دلایلی از تیم کارگر
جدا شدیم و تیم دیگری به نام پرسپولیس بروجرد را تشکیل دادیم. که سرپرست تیم آقای
حسن کدخدایی بود در آن دوران مسابقاتی با تیم شهر و تیم اشترینان و نهاوند دادیم.

 با حرفه‌ای‌تر بازی کردنم
در این تیم و بالا رفتن آمادگی بدنی یکی از دوستان فوتبالی مان که در زمینه‌ی ورزش
دو و میدانی نیز فعالیت داشت مرا به مسابقات دو نیز معرفی کرد.

البته من این ورزش
را از دوران کودکی دوست داشتم و حتی با دوستان در دوران کودکی در محله مسابقاتی را
برگزار کردیم چند باری نیز در مسابقات سطح شهر در آن دوران شرکت کرده بودم و این
شد که در این ورزش هم به صورت حرفه‌ای‌تر شرکت کردم که در همان دوران سالهای 51 تا
۵۳ چندین مقام سوم و دوم و اول نیز بدست آوردم حدود سال ۵۳ بود که در سطح استان مقام
اول را کسب کردم آن زمان آنقدر انرژی داشتم که روزها به سرکار در مغازه می‌رفتم و
صبح‌ها هم تمرین دو و فوتبال می‌کردم و بعضی شب‌ها نیز به سالن کشتی می‌رفتم و
درسم را هم می‌خواندم در این مسیر سختی‌های زیادی کشیدم ولی علاقه به ورزش تمام
آنها را شیرین می‌کرد.

         
شنیده می شود که خاطره جالبی از یکی از قهرمانی های تان در
استان دارید؟

     بله،  در آن مسابقه ای که در استان اول شدم مجبور شدم
با بسیاری از حق خوری‌ها دست و پنجه نرم کنم تا مقام اول را بدست آوردم مثلاً برای
ما مسیر را توضیح نداده بودند که در مسابقه‌ی دو بسیار مهم بود و نیز چندی از هم
استانی‌های کم لطف برای اینکه دونده‌ی شهر خود پیروز شود از پرتاب سنگ تا رها کردن
سگ‌های خود برای جلوگیری از ما چیزی را دریغ نمی‌کردند و گاهی در مسیر دونده‌های
شهر خود را که عقب مانده بودند با ماشین به ما رساندند.

ولی با
همه‌ی این مشکلات توانستم مقام اول را کسب کنم و خود را برای مسابقه ی کشوری آماده
کنم که ۲ ماه بعد برگزار می‌شد در این دو ماه من روز و شب نداشتم برای رفتن به
مسابقه‌ی کشوری در لاهیجان قرار بود در روزی که مشخص کرده بودند من به تربیت بدنی
استان مراجعه کنم و با تیم به مسابقه برویم ولی در روز موعود من به آنجا رفتم ولی
خبری از تیم نبود با هزار مشکل در شهر خرم آباد خانه‌ی مربی تیم را گیر آوردم و به
آنجا رفتم که متوجه شدم بچه‌ها حرکت کردند یکی دیگر از بچه‌های تیم را دیدم او را
نیز مانند من جا گذاشته بودند و به جای ما دونده های دیگری را برده بودند

این
موضوع بسیار مرا ناراحت کرد برای همین خود مصمم شدم به لاهیجان بروم و از این حق
خوری پیش مسئولین شکایت کنم بعد به بروجرد برگشتم و کارهایم را برای مسافرت انجام
دادم خلاصه به طرف لاهیجان حرکت کردم با نزدیک شدن به شهر لاهیجان و دیدن پلاکارد‌های
خوش آمدگویی به دونده‌ها دلگرم‌تر شدم پس از رسیدن به لاهیجان، دسته‌دسته بچه‌های
دونده‌ی استان‌های مختلف را با مربی خودشان در شهر می‌دیدم با پرس‌وجو محل اقامت
را پیدا کردم و به محل استراحت بچه‌های لرستان رفتم

آنجا کسی نبود من هم آنقدر
خسته بودم روی یکی از تخت‌ها چند ساعتی خوابیدم بعد از بیدار شدن و بیرون آمدن
ناگهان مربی استان آقای پرویز جایدری را دیدم که با دیدن من شوکه شد ولی سریع مرا
بغل کرد و شروع کرد به توجیه کردن اینکه چرا دونده دیگری را جایگزین من نموده اند!

 

من که
می‌خواستم از آنها شکایت کنم با حرف‌های آقای جایدری منصرف شدم. فردای آن روز
مسابقه بود و من خسته‌ی راه بودم و در این چند روز که دیرتر به لاهیجان رسیده بودم
دیگر فرصت آشنایی با مسیر و تمرین‌های قبل از مسابقه را نداشتم اولین مسابقه دوی
امدادی بود که به صورت گروهی با هم تیمی‌ها شرکت می‌کردیم که به دلیل بدشانسی و
افتادن چوب دوی امدادی تیم دوازدهم شدیم و دومین مسابقه دوی صحرایی بود که فردی
بود و من هم به دلیل آشنا نبودن به مسیر با تمام توان نتوانستم شرکت کنم و نفر
هفتم در کشور شدم که این مسائل و حق‌خوری‌ها و بعضی از رفتارهای زشت  بعد از مسابقه باعث شد که این ورزش را کنار
بگذارم و دیگر در هیچ مسابقه‌ای دیگر شرکت نکنم.

         
هم اکنون به چه ورزش هایی مشغول می باشید؟

    در این سالهای گذشته،
ورزش کوهنوردی را به صورت تفریحی انجام داده ام و از آنجا که  ورزش صبحگاهی در بروجرد با جدیت در قالب چندین
گروه و در محیطی شاد و مناسب انجام می گیرد این ورزش را نیز با دوستان در روزهای
فرد از ساعت ۶ تا ۵/۷ صبح در پارک فدک انجام می دهم.

         
از اینکه وقت تان را به ما دادید از شما سپاسگزارم

         
منهم از شما سپاسگزارم و امیدوارم روزی برسد که ورزش بروجرد
به جایگاه واقعی خود برسد.



By buying per game, group or season’s tickets, you will reap the benefits or advantages of having your own tickets early

تصویر ندارد

By buying per game, group or season’s tickets, you will reap the benefits or advantages of having your own tickets early like:. The NFL is big business, with billions of dollars generated in ticket sales, TV rights and licensed merchandise every year. It was also the day that Harrison iced the two Browns, though neither […]


The once rising star and Super Bowl quarterback has been unemployed since March, when he opted out of his contract and b

تصویر ندارد

The once rising star and Super Bowl quarterback has been unemployed since March, when he opted out of his contract and became a free agent who could sign with any team. “And I knew as soon as I saw Putin’s facial expression what he was going to do with Megyn Kelly. The NFL Thursday night […]


But it hard to say whether that was due to Trump, the anthem protests, competition from other shows or the fact that the

تصویر ندارد

But it hard to say whether that was due to Trump, the anthem protests, competition from other shows or the fact that the Redskins lopsided victory over the Raiders made for a relatively unexciting match up.. I’m concerned that if you wait till you have symptoms, it’s too late. How does it feel change a […]


گوگل یاهو!