پادشاهی با ۱۵ زن، طلاق را در کشورش ممنوع کرد

تصویر ندارد

امسواتی
سوم، پادشاه سوازیلند که دارای پانزده همسر است ، با اعلام اینکه ازدواج
در کشورش بازگشت ندارد، طلاق را در این کشور ممنوع کرد
به گزارش عصرایران به
نقل از العالم؛ پایگاه خبری آمریکایی ‘کوارتز آفریکا’ روز دوشنبه از
امبانه گزارش داد، امسواتی که کشورش را با نظام سلطنت مطلقه اراده می کند،
اولین حاکم آفریقایی است که به رغم سنت های تاریخی قبیله ای، قانون طلاق را
از این پس نادیده می گیرد.
براساس
این گزارش، امسواتی سوم، پادشاه ۴۹ ساله سوازیلند چندی پیش در مراسم عید
پاک در یک نطق عمومی که در نشریه ‘تایمز سوازیلند’ نیز منتشر شده بود گفته
بود: ‘در فرهنگ سوازی هرگاه ازدواج صورت گیرد راه عقبگردی وجود ندارد.’
این
حاکم آفریقایی که دارای مدرک دکتری از دانشگاه آکسفورد انگلیس است و مطابق
قوانین سلطنتی انگلیس زندگی می کند و خود را ‘انگویاما’ (شیر) می نامد،
افزود: ‘ از این پس در فرهنگ و زبان رسمی سوازی هیچ واژه ای به نام طلاق
وجود نخواهد داشت.
پادشاه
در این کشور همه شخصیت های اجرایی و تصمیم گیری کشور را خود منصوب می کند،
برهمین اساس اگرچه دادستان کل منصوب وی نیز چندی پیش گفته بود که ‘قانون
طلاق صرفا برای موارد ‘بسیار بسیار استثنایی’ مجاز است، با این وجود همان
موارد بسیار استثنایی نیز در این کشور یا اجرا نمی شود و یا کسی جرات این
کار را نمی یابد.
وی
گفته بود که طبق قانون جدید کشوری هیچ کس حق طلاق ندارد و حتی طبق یک
فرآیند خاص موسوم به ‘کمبویسلا اخاوا’ افراد طلاق داده شده نیز می توانند
حتی به اکراه به همسر خود رجوع کنند.
براساس
این گزارش، در لایحه ازدواج جدید پادشاهی به پارلمان کاملا در اختیار
پادشاه نیز هیچ نامی از طلاق برده نشده و لذا هیچ شهروندی تاکنون به خود
اجازه نداده است در زندگی خانوادگی خود کلامی از طلاق بر زبان بیاورد، چرا
که نه طرفین ازدواج از این پس جرات می کنند سخنی خلاف نظر پادشاه بر زبان
بیاورند و نه قانون جدید به اجرای قوانین قبلی (مربوط به طلاق) تمکین می
کند.
البته
چند همسری امری رایج در سوازیلند است و خود امسواتی سوم دارای ۱۵ همسر است
و هرساله با کمک ملکه مادر در یک مراسم سنتی هشت روزه موسوم به ‘امهالازا’
(رقص نی) همسر جدیدی را از میان دختران برگزیده کشور انتخاب و به همسری
خود در می آورد.

پدر
بزرگ او ‘ساب هوزا’ نیز که دوره سلطنت او ۶۵ سال طول کشید ۷۰ همسر داشت و
با آنها صاحب ۲۱۰ فرزند شده بود و امار نوه و نتیجه های او از هزار نفر
گذشته بود.
اگرچه
در واتیکان مرکز استقرار رهبران کاتولیک های جهان نیز طلاق وجود ندارد و
در کشور فیلیپین نیز طلاق امری غیر قانونی است، اما سوازیلند نخستین کشور
از ۵۶ کشور آفریقایی است که از این پس به این اصل اجتماعی به عنوان یک
قانون تن نخواهد داد.
زن
در این کشور مانند کالا به شمار می رود. مردم این کشور نیز طبق همین
قوانین سنتی اصل برابری حقوق زن و مرد را شعارهای غربی تلقی کردن و با شدت
با نمودهای اجتماعی حقوق بشری در این این زمینه مقابله می کنند.
سوازی ها از نژاد بانتو از نسل گروه انگونی آفریقا هستند که در جنوب این قاره زندگی می کنند.
آنها
از نظر زبانی و نژادی دارای وابستگی و علایق زیادی به زولوها، خوسا و انده
بله دارند و البته عناصری از فرهنگ سوتو و امدزابوکو (از قبایل قوم
تسونگا) را نیز در فرهنگ خود دارند.
سوازی
ها امروزه در کشور پادشاهی سوازیلند و منطقهٔ کانگوانه آفریقای جنوبی
زندگی می‌کنند، به گونه ای که دو سوم جمعیت آنها امروزه در سوازیلند و فقط
یک سوم آنها در استان پومالانگا و به ویژه در منطقه کانگوانه بسر می برند.


معجزه و شانس؛ جادوی صعود پرسپولیس( گزارش)

تصویر ندارد

شاگردان برانکو حذف را باور نکنند

پرسپولیس که تا پیش از هفته پنجم از شانس کمی برای صعود برخوردار بود، اکنون با توجه به تساوی ارزشمند برابر الهلال و برد الوحده مقابل الریان بار دیگر به بهشت قدم گذاشته است.

به گزارش “ورزش سه”، شاگردان برانکو ایوانکوویچ در شبی که سیدجلال حسینی و سروش رفیعی را در ترکیب خود نداشتند و با تغییر پست بازیکنان توانستند پتانسیل حضور برابر الهلال را کسب کنند، توانستند با ارایه یک بازی بی‌نقص به تساوی بدون گل برابر صدرنشین گروه چهارم دست یابند و البته بدشانس بودند که داور عراقی یک خطای مشکوک به پنالتی به سود آنها را نادیده گرفت.

پرسپولیس اکنون در آخرین گام در استادیوم آزادی پذیرای الوحده امارات است؛ تیمی که در قعر جدول و با ۴ امتیاز حضور یافته و توانسته امروز دست به کار بزرگی بزند و الریان را با ۵ گل شکست دهد تا برای خود نیز شانس صعود قائل شود.

در ادامه نگاهی می‌اندازیم به شرایط صعود تیم‌ها در جدول گروه چهارم، جایی که در اتفاقی جالب بعد از صعود الهلال به مرحله بعدی، سه تیم دیگر گروه همچنان شانس صعود دارند:

الهلال عربستان؛ صعود با چاشنی شانس

نماینده عربستان علیرغم برتری مقابل دیگر رقبا برابر پرسپولیس خیلی خوش شانس بود. آنها در دو دیدار رفت و برگشت به گواه آمار تنها برابر پرسپولیس عملکرد ضعیف‌تری از خود به جا گذاشتند و البته توانستند به دو امتیاز مقابل نماینده ایران دست یابند. شاگردان رامون دیاز اکنون با کسب 9 امتیاز بالاترین شانس برای حضور به مرحله بعدی را کسب کرده‌اند و برای حضور در صدر یا کسب عنوان دوم به دیدار هفته پایانی برابر الریان خواهند رفت. صدرنشینی الهلال برای این تیم از این حیث ارزشمند خواهد بود آنها را علاوه بر اینکه در دیدار برگشت مرحله حذفی میزبان خواهد کرد، جدال مقابل تیم دوم گروه B را نیز برای آنها تدارک می‌بیند که مطمئنا از تقابل با لخویا آسانتر خواهد بود. این مساله‌ای است که احتمال تبانی و بی‌اهمیت بودن بازی پایانی این تیم برابر الریان را کاهش خواهد داد.

* شکست الهلال برابر الریان و پیروزی پرسپولیس نیز باعث خواهد شد الهلال و الریان به مرحله بعدی صعود کنند. پرسپولیس در دیدار میزبانی مقابل الهلال به تساوی یک بر یک دست یافته تا در تقابل رو در رو در صورت تساوی امتیازات، کفه ترازو به سود حریف عربستانی باشد.

الریان قطر؛ شانس دوم و البته میزبان

الریان قطر اکنون با ۷ امتیاز و شکستی دور از انتظار مقابل الوحده در همان جایگاه دوم ایستاده است و چشم به بازی پایانی خود مقابل الهلال خواهد دوخت. الریان که در دوحه پذیرای الهلال خواهد بود در صورت پیروزی به عنوان تیم اول صعود خواهد کرد و در صورت تساوی باید امیدوار به کسب نتیجه‌ای جز پیروزی پرسپولیس برابر الوحده در تهران باشد. الریان در صورت شکست مقابل الهلال نیز باید امیدوار به تساوی نماینده ایران برابر الوحده باشد. پیروزی پرسپولیس، شاگردان برانکو ایوانکوویچ را راهی مرحله بعدی خواهد کرد و پیروزی الوحده نیز در تهران رای به حذف الریان با توجه به شکست سنگین آنها خواهد داشت. مطمئن‌ترین نتیجه برای کسب مجوز صعود برای الریان پیروزی خانگی برابر الهلال خواهد بود. آنها ضمن اینکه با این نتیجه به مرحله بعدی صعود خواهند کرد، تهدیدی هم صعود الهلال را متوجه خود نخواهد کرد و البته تنها صدرنشینی و قرعه آسانتر در مرحله بعدی در رقابت آنها حائز اهمیت است.

پرسپولیس؛ اما و اگر و …

پرسپولیس اکنون تنها در صورتی صعود خواهد کرد که موفق شود الوحده را شکست دهد و نتیجه دیگر دیدار گروه هم به سودش رقم بخورد. شاگردان برانکو ایوانکوویچ اکنون با توجه به کسب ۶ امتیاز از ۵ دیدار قبلی خود در صورت پیروزی به ۸ امتیازی گروه چهارم دست خواهند یافت. در این صورت آنها باید در انتظار تساوی یا شکست الریان برابر الهلال عربستان باشند. کسب پیروزی الریان به منزله حذف آنها خواهد بود. پس پیروزی برابر الوحده و شکست یا تساوی الریان تنها مسیر صعود شاگردان برانکو ایوانکوویچ در این گروه مشخص شده است.

الوحده امارات؛ شگفتی ساز 

نماینده امارات با یک پیروزی فوق العاده در شب پنجم این رقابت‌ها توانست ضمن شگفتی سازی همچنان شانس صعود خود را حفظ کند و در انتظار معجزه باشد. آنها در صورت پیروزی برابر پرسپولیس در استادیوم آزادی و شکست الریان مقابل الهلال در اتفاقی عجیب و در حالی که تمام هفته‌های اخیر را در قعر جدول پشت سر گذاشته بودند به عنوان نماینده دوم گروه به مرحله بعدی صعود خواهند کرد. 

برنامه بازی‌ها: (دوشنبه 18 اردیبهشت – ساعت 19:55)

الریان قطر – الهلال عربستان (ورزشگاه جاسم بن حمد)
پرسپولیس – الوحده امارات (ورزشگاه آزادی)


دیدار با مردان همیشه در صحنه آتش نشانی بروجرد

تصویر ندارد

دیدار با مردان همیشه در صحنه آتش نشانی بروجرد

فرهاد داودوندی- بروجرد:

همراه با آقای محمد مفید مسوول هیات نجات غریق بروجرد برای دیدار با مردان بی ادعا اما همیشه در صحنه آتش نشانی بروجرد، عازم ایستگاه مرکزی این سازمان شدیم.

هدف از این دیدار تشکر از مدیران و پرسنل سازمان آتش نشانی بود که برای بیرون آوردن جسد نوجوان غرق شده در دریاچه فدک بروجرد “سنگ تمام” گذاشتند.

در این دیدار سخنان بسیاری رد و بدل شد، آقای محمد غفاری رئیس محترم ، آقای نادر موسیوند معاونت محترم و دیگر دوستان آتش نشانی گل گفتند و ما هم گل شنیدیم.

آقای محمد مفید مسوول محترم هیات نجات غریق هم از حضور فعال آتش نشانان عزیز قدردانی نمود و حکم مربیگری فدراسیونی نجات غریقی آقای مجتبی چگنی از غواصان بسیار فعال آتش نشانی بروجرد را نیز در این مراسم به ایشان اهدا نمود.

به هر حال سخنانی در این دیدار در رابطه با آتش نشانی و فعالیت های بی وقفه آتش نشانان عزیز بروجردی بروجرد بیان شد که می تواند در آگاهی بخشی به شهروندان عزیز بسیار موثر باشد، به همین مناسبت بزودی در پست های بعدی در این رابطه مطالبی روی سایت قرار خواهد گرفت…..


دیدار با مردان همیشه در صحنه آتش نشانی بروجرد

تصویر ندارد

دیدار با مردان همیشه در صحنه آتش نشانی بروجرد

فرهاد داودوندی- بروجرد:

همراه با آقای محمد مفید مسوول هیات نجات غریق بروجرد برای دیدار با مردان بی ادعا اما همیشه در صحنه آتش نشانی بروجرد، عازم ایستگاه مرکزی این سازمان شدیم.

هدف از این دیدار تشکر از مدیران و پرسنل سازمان آتش نشانی بود که برای بیرون آوردن جسد نوجوان غرق شده در دریاچه فدک بروجرد “سنگ تمام” گذاشتند.

در این دیدار سخنان بسیاری رد و بدل شد، آقای محمد غفاری رئیس محترم ، آقای نادر موسیوند معاونت محترم و دیگر دوستان آتش نشانی گل گفتند و ما هم گل شنیدیم.

آقای محمد مفید مسوول محترم هیات نجات غریق هم از حضور فعال آتش نشانان عزیز قدردانی نمود و حکم مربیگری فدراسیونی نجات غریقی آقای مجتبی چگنی از غواصان بسیار فعال آتش نشانی بروجرد را نیز در این مراسم به ایشان اهدا نمود.

به هر حال سخنانی در این دیدار در رابطه با آتش نشانی و فعالیت های بی وقفه آتش نشانان عزیز بروجردی بروجرد بیان شد که می تواند در آگاهی بخشی به شهروندان عزیز بسیار موثر باشد، به همین مناسبت بزودی در پست های بعدی در این رابطه مطالبی روی سایت قرار خواهد گرفت…..


عید مبعث مبارک طلوع محمد (ص)

تصویر ندارد

عید مبعث مبارک

طلوع محمد (ص)

زمین و آسمان ” مکه ” آن شب نورباران بود
و موج عطر گل در پرنیان باد می پیچید

امید زندگی در جان موجودات می جوشید

هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود

شبی مرموز و رویایی
به شهر ” مکه ” مهد پاکجانان دختر مهتاب می خندید

شبانگه ساحت ” ام القری ” در خواب می خندید
ز باغ آسمان نیلگون صاف و مهتابی

دمادم بس ستاره می شگفت و آسمان پولک نشان می شد
صدای حمد و تهلیل شباویزان خوش آهنگ

به سوی کهکشان میشد
دل سیاره ها در آسمان حال تپیدن داشت

و دست باغبان آفرینش در چنان حالت
سر ” گل آفریدن ” داشت

شگفتی خانه ” ام القری” در انتظار رویدادی بود
شب جهل و ستمکاری

به امید طلوع بامدادی بود

سراسر دستگاه آفرینش اضطرابی داشت

و نبض کائنات از انتظاری دم به دم می زد

همه سیاره ها در گوش هم آهسته می گفتند

که: امشب نیمه شب خورشید می تابد

ز شرق آفرینش اختر امید می تابد

در آن حال ” آمنه ” در عالم سرگشتگی می دید:

به بام خانه اش بس آبشار نور می بارد

و هر دم یک ستاره در سرایش می چکد رنگین و نورانی

و زین قدرت نمایی ها نصیب او

شگفتی بود و حیرانی

در آن دم مرغکی را دید با پرهای یاقوتی
و منقاری زمردفام

که سویش پر کشید از بام
و در صحن سرا پر زد

و پرهای پرندین را به پهلوی زن دردآشنا سائید
به ناگه درد او آرام شد، آرام

به کوته لحظه ای گرداند سر را ” آمنه ” با هاله امید
تنش نیرو گرفت و در دلش نور خدا تابید

چو دید آن حاصل کون و مکان و لطف سرمد را
دو چشمش برق زد تا دید رخشان چهر ” احمد ” را

شنید از هر کران عطر دلاویز محمد را



سپس بشنید این گفتار وحی آمیز:

الا، ” ای آمنه ” ای مادر پیغمبر خاتم!
سرایت خانه ی توحید ما باد و مشید باد

سعادت همره جان تو و جان ” محمد ” باد
بدو بخشیده ایم ای ” آمنه ” ای مادر تقوا!

صدای دلکش ” داوود ” و حب ” دانیال” و عصمت ” یحیی “
به فرزند تو بخشیدیم
کردار” خلیل ” و قول ” اسماعیل ” و حسن چهره ی ” یوسف ”

شکیب ” موسی عمران ” و زهد و عفت ” عیسی “

بدو دادیم: خلق ” آدم ” و نیروی ” نوح ” و طاعت ” یونس ”

وقار و صولت ” الیاس ” و صبر بی حد ” ایوب “

بود فرزند تو یکتا
بود دلبند تو محبوب

سراسر پاک
سراپا خوب

دو گوش ” آمنه ” بر وحی ذات پاک سرمد بود
دو چشم ” آمنه ” در چشم رخشان ” محمد ” بود

که ناگه دید روی دخترانی آسمانی را
به دست این یکی ابریق سیمین در کف آن‌ دیگری ‌طشت ‌زمرد بود

دگر حوری، پرندی چون گل مهتاب در کف داشت
” محمد ” را چو مروارید غلتان شستشو دادند

به نام پاک یزدان بوسه ها بر روی او دادند
سپس از آستین کردند بیرون ” دست قدرت ” را

زدند از سوی درگاه خداوندی
میان شانه های حضرتش ” مهر نبوت ” را

سپس در پرنیانی نقره گون، آرام پیچیدند
وز آنجا ” آسمانی دختران ” بر ” عرش ” کوچیدند.

همان شب قصه پردازان ایرانی خبر دادند:
که آمد تکسواری در ” مدائن ” سوی ” نوشروان “

و گفت: ای پادشه ” آتشکده ی آذرگشسب ” ما
که صدها سال روشن بود

هم امشب ناگهان خاموش شد، خاموش
به ” یثرب ” یک ” یهودی ” بر فراز قلعه ای فریاد را سرداد:

که امشب اختری تابنده پیدا شد

و این نجم درخشان اختر فرزند ” عبدالله ”
نوین پیغمبر پاک خداوندست
و انسانی کرامندست



یکی مرد عرب اما بیابانگرد و صحرائی
قدم بگذاشت در ” ام القری ” وین شعر را برخواند:
که ای یاران مگر دیشب بخواب مرگ پیوستید؟

چه کس دید از شما آن روشنان آسمانی را؟

که دید از ” مکیان ” آن ماهتاب پرنیانی را
زمین و آسمان ” مکه ” دیشب نورباران بود

هوا ‎آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود

بیابان بود و تنهایی و من دیدم

که از هر سو ستاره در زمین ما فرود آمد
به چشم خویش دیدم ماه را از جای خود کندند

ز هر سو در بیابان عطر مشگ و بوی عود آمد
بیابان بود و من، اما چه مهتاب دلارائی!

بیابان بود و من، اما چه اخترهای زیبائی!

بیابان، رازها دارد

ولی در شهر، آن اسرار، پیدا نیست

بیابان، نقش ها دارد که در شهر آشکارا نیست

کجا بودید ای یاران؟!

که دیشب آسمانیها زمین ” مکه ” را کردند گلباران

ولی گل نه، ستاره بود جای گل

زمین و آسمان ” مکه ” دیشب نورباران بود

هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود

به شعر آن عرب، مردم همه حالی عجب دیدند

به آهنگ عرب این شعر را خواندند و رقصیدند:

که ای یاران مگر دیشب به خواب مرگ پیوستید؟

چه کس دید از شما آن روشنان آسمانی را؟

که دید از ” مکیان ” آن ماهتاب پرنیانی را
بیابان بود و تنهایی و من دیدم
که از هر سو ستاره در زمین ما فرود آمد

به چشم خویش دیدم ماه را از جای خود کندند
زهر سو در بیابان عطر مشک و بوی عود آمد
بیابان بود و من، اما چه مهتاب دلارائی!

بیابان بود ومن، اما چه اخترهای زیبائی!

بیابان رازها دارد

ولی در شهر، آن اسرار، پیدا نیست

بیابان، نقش ها دارد که در شهر آشکارا نیست

کجا بودید ای یاران؟!

که دیشب آسمانیها زمین ” مکه ” را کردند گلباران
ولی گل نه، ستاره بود جای گل

زمین و آسمان ” مکه ” دیشب نورباران بود
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود

روانت شادمان بادا!

کجایی ای عرب ای ساربان پیر صحرایی؟!

کجایی ای بیابانگرد روشن رای بطحایی؟!

که اینک بر فراز چرخ، یابی نام ” احمد ” را

و در هر موج بینی اوج گلبانگ ” محمد ” را
” محمد ” زنده و جاوید خواهد ماند
” محمد ” تا ابد تابنده چون خورشید خواهد ماند
جهانی نیک می داند

که نامی همچو نام پاک ” پیغمبر ” موید نیست
و مردی زیر این سبز آسمان همتای ” احمد ” نیست

زمین ویرانه باد و سرنگون باد آسمان پیر
اگر بینیم روزی در جهان نام “محمد” نیست

                                                                ( مهدی سهیلی )


عید مبعث مبارک طلوع محمد (ص)

تصویر ندارد

عید مبعث مبارک

طلوع محمد (ص)

زمین و آسمان ” مکه ” آن شب نورباران بود
و موج عطر گل در پرنیان باد می پیچید

امید زندگی در جان موجودات می جوشید

هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود

شبی مرموز و رویایی
به شهر ” مکه ” مهد پاکجانان دختر مهتاب می خندید

شبانگه ساحت ” ام القری ” در خواب می خندید
ز باغ آسمان نیلگون صاف و مهتابی

دمادم بس ستاره می شگفت و آسمان پولک نشان می شد
صدای حمد و تهلیل شباویزان خوش آهنگ

به سوی کهکشان میشد
دل سیاره ها در آسمان حال تپیدن داشت

و دست باغبان آفرینش در چنان حالت
سر ” گل آفریدن ” داشت

شگفتی خانه ” ام القری” در انتظار رویدادی بود
شب جهل و ستمکاری

به امید طلوع بامدادی بود

سراسر دستگاه آفرینش اضطرابی داشت

و نبض کائنات از انتظاری دم به دم می زد

همه سیاره ها در گوش هم آهسته می گفتند

که: امشب نیمه شب خورشید می تابد

ز شرق آفرینش اختر امید می تابد

در آن حال ” آمنه ” در عالم سرگشتگی می دید:

به بام خانه اش بس آبشار نور می بارد

و هر دم یک ستاره در سرایش می چکد رنگین و نورانی

و زین قدرت نمایی ها نصیب او

شگفتی بود و حیرانی

در آن دم مرغکی را دید با پرهای یاقوتی
و منقاری زمردفام

که سویش پر کشید از بام
و در صحن سرا پر زد

و پرهای پرندین را به پهلوی زن دردآشنا سائید
به ناگه درد او آرام شد، آرام

به کوته لحظه ای گرداند سر را ” آمنه ” با هاله امید
تنش نیرو گرفت و در دلش نور خدا تابید

چو دید آن حاصل کون و مکان و لطف سرمد را
دو چشمش برق زد تا دید رخشان چهر ” احمد ” را

شنید از هر کران عطر دلاویز محمد را



سپس بشنید این گفتار وحی آمیز:

الا، ” ای آمنه ” ای مادر پیغمبر خاتم!
سرایت خانه ی توحید ما باد و مشید باد

سعادت همره جان تو و جان ” محمد ” باد
بدو بخشیده ایم ای ” آمنه ” ای مادر تقوا!

صدای دلکش ” داوود ” و حب ” دانیال” و عصمت ” یحیی “
به فرزند تو بخشیدیم
کردار” خلیل ” و قول ” اسماعیل ” و حسن چهره ی ” یوسف ”

شکیب ” موسی عمران ” و زهد و عفت ” عیسی “

بدو دادیم: خلق ” آدم ” و نیروی ” نوح ” و طاعت ” یونس ”

وقار و صولت ” الیاس ” و صبر بی حد ” ایوب “

بود فرزند تو یکتا
بود دلبند تو محبوب

سراسر پاک
سراپا خوب

دو گوش ” آمنه ” بر وحی ذات پاک سرمد بود
دو چشم ” آمنه ” در چشم رخشان ” محمد ” بود

که ناگه دید روی دخترانی آسمانی را
به دست این یکی ابریق سیمین در کف آن‌ دیگری ‌طشت ‌زمرد بود

دگر حوری، پرندی چون گل مهتاب در کف داشت
” محمد ” را چو مروارید غلتان شستشو دادند

به نام پاک یزدان بوسه ها بر روی او دادند
سپس از آستین کردند بیرون ” دست قدرت ” را

زدند از سوی درگاه خداوندی
میان شانه های حضرتش ” مهر نبوت ” را

سپس در پرنیانی نقره گون، آرام پیچیدند
وز آنجا ” آسمانی دختران ” بر ” عرش ” کوچیدند.

همان شب قصه پردازان ایرانی خبر دادند:
که آمد تکسواری در ” مدائن ” سوی ” نوشروان “

و گفت: ای پادشه ” آتشکده ی آذرگشسب ” ما
که صدها سال روشن بود

هم امشب ناگهان خاموش شد، خاموش
به ” یثرب ” یک ” یهودی ” بر فراز قلعه ای فریاد را سرداد:

که امشب اختری تابنده پیدا شد

و این نجم درخشان اختر فرزند ” عبدالله ”
نوین پیغمبر پاک خداوندست
و انسانی کرامندست



یکی مرد عرب اما بیابانگرد و صحرائی
قدم بگذاشت در ” ام القری ” وین شعر را برخواند:
که ای یاران مگر دیشب بخواب مرگ پیوستید؟

چه کس دید از شما آن روشنان آسمانی را؟

که دید از ” مکیان ” آن ماهتاب پرنیانی را
زمین و آسمان ” مکه ” دیشب نورباران بود

هوا ‎آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود

بیابان بود و تنهایی و من دیدم

که از هر سو ستاره در زمین ما فرود آمد
به چشم خویش دیدم ماه را از جای خود کندند

ز هر سو در بیابان عطر مشگ و بوی عود آمد
بیابان بود و من، اما چه مهتاب دلارائی!

بیابان بود و من، اما چه اخترهای زیبائی!

بیابان، رازها دارد

ولی در شهر، آن اسرار، پیدا نیست

بیابان، نقش ها دارد که در شهر آشکارا نیست

کجا بودید ای یاران؟!

که دیشب آسمانیها زمین ” مکه ” را کردند گلباران

ولی گل نه، ستاره بود جای گل

زمین و آسمان ” مکه ” دیشب نورباران بود

هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود

به شعر آن عرب، مردم همه حالی عجب دیدند

به آهنگ عرب این شعر را خواندند و رقصیدند:

که ای یاران مگر دیشب به خواب مرگ پیوستید؟

چه کس دید از شما آن روشنان آسمانی را؟

که دید از ” مکیان ” آن ماهتاب پرنیانی را
بیابان بود و تنهایی و من دیدم
که از هر سو ستاره در زمین ما فرود آمد

به چشم خویش دیدم ماه را از جای خود کندند
زهر سو در بیابان عطر مشک و بوی عود آمد
بیابان بود و من، اما چه مهتاب دلارائی!

بیابان بود ومن، اما چه اخترهای زیبائی!

بیابان رازها دارد

ولی در شهر، آن اسرار، پیدا نیست

بیابان، نقش ها دارد که در شهر آشکارا نیست

کجا بودید ای یاران؟!

که دیشب آسمانیها زمین ” مکه ” را کردند گلباران
ولی گل نه، ستاره بود جای گل

زمین و آسمان ” مکه ” دیشب نورباران بود
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود

روانت شادمان بادا!

کجایی ای عرب ای ساربان پیر صحرایی؟!

کجایی ای بیابانگرد روشن رای بطحایی؟!

که اینک بر فراز چرخ، یابی نام ” احمد ” را

و در هر موج بینی اوج گلبانگ ” محمد ” را
” محمد ” زنده و جاوید خواهد ماند
” محمد ” تا ابد تابنده چون خورشید خواهد ماند
جهانی نیک می داند

که نامی همچو نام پاک ” پیغمبر ” موید نیست
و مردی زیر این سبز آسمان همتای ” احمد ” نیست

زمین ویرانه باد و سرنگون باد آسمان پیر
اگر بینیم روزی در جهان نام “محمد” نیست

                                                                ( مهدی سهیلی )


گوگل یاهو!