زیر پوست شهر شنیده می شود که:
( قسمت ۲ )
زیر
پوست شهر شنیده می شود که: با تعطیلی کارخانه کاشی جم، تمامی نشست ها برای رفع بحران کارخانه های بروجرد فقط وقت هدر دادن بوده!
زیر
پوست شهر شنیده می شود که: بسیاری از تاکسی های جدیدی که به صاحبان این خودروها داده شده، آنچنان این بنده های خدا را در خرج انداخته که دور از ذهن نیست بسیاری از آنان با فروش زیر قیمت، عطای داشتن تاکسی جدید را بر لقای آن ببخشند!
زیر
پوست شهر شنیده می شود که: مدیران کارخانه های تعطیل شده با خودروهای چند صد میلیون تومانی به بروجرد می آیند و ادعا می کنند که ورشکسته شده اند!
زیر
پوست شهر شنیده می شود که: تیم ویژه وزارت کشور که برای بررسی مشکلات شهرداری بروجرد آمده بودند بی سر و صدا آمدند و بی سر و صدا هم رفتند و حتی اجازه گرفتن یک عکس را هم ندادند!
زیر
پوست شهر شنیده می شود که:تقریبا بروجردی ها کمترین مشارکت در سرشماری نفوس و مسکن را داشته اند، اما هیچکس نمی خواهد علت اینکه چرا بروجردی ها روی خوش به شرکت در مشارکت های عمومی نشان نمی دهند را جویا شود!
زیر
پوست شهر شنیده می شود که: ساختن بیمارستان جدید بروجرد شده حکایت داستان هزار و یکشب، گروه گروه وزیر و وکیل از این ساختمان نیمه کاره دیدن می کنند و دریغ از اینکه برای هزینه کردن کسی دست در جیب مبارکش بکند!
زیر
پوست شهر شنیده می شود که: دو ساختمان کتابخانه های شهید صارمی و آیتی بروجرد زمانی کلنگ ساخت شان بر زمین خورده که کتابها را به طریقه سنگی! چاپ و تکثیر می کرده اند!!! با توجه به اینکه دوران اینترنت هم آمده، هنوز این دو ساختمان به بهره برداری نرسیده است!
زیر پوست شهر شنیده می شود که: برای ساختن زورخانه جدید بروجرد ۵۰۰ میلیون تومان طی پنج سال هزینه شده است!!! اگر این مبلغ را برای خرید یک روزه یک ساختمان سه طبقه در بهترین نقطه بروجرد هزینه می کردند! می شد طبقه همکف را زورخانه کنند و دو طبقه بالا را هم برای در آمد زایی اجاره بدهند و این همه هم به خودشان زحمت ندهند!
زیر پوست شهر شنیده می شود که: سر دم زورخانه که مکان استقرار مرشد است باید دم در ورودی در کمترین ارتفاع ممکن باشد که افراد برای خروج از زورخانه مبالغ نقدی کمک خود را با بلند کردن دست درون ظرف جلوی مرشد بیندازند، اما مکان استقرار مرشد در زورخانه جدید در یک مکان غیر استاندارد و با ارتفاع ۳ تا ۴ متری بنا شده و ظاهرا افراد برای کمک مالی به مرشد باید از نردبان بالا بروند!
زیر پوست شهر شنیده می شود که: بعضی از روساء آنچنان شیفته میز ریاست هستند که بنده های خدا با سادگی تمام! عاجزانه تقاضا دارند بعد از خودشان، فرزندان ذکور شان میراث دار میز ریاست بشوند. این روسای ساده دل! میز ریاست را ارث پدری می دانند و عجیب اینکه بخاطر دل نازک و صفای عشق به خدمتی! که به این شهر دارند از هر گونه انتقاد حتی نقد کوچکی از مدیریت شان، بسیار پریشان خاطر و دل آزرده می شوند و با تمام وجود سعی می کنند پدر صاحب بچه منتقد را جلوی چشمش بیاورند!