














مرضیه ابراهیمی یکی از قربانیان اسید پاشی ۳سال پیش اصفهان دو روز قبل با یک مرد واقعی بنام مهرداد ازدواج کرد
بادرود وسلام به شما جناب داودوندی
وتعظیم میکنم به مردانگی وعشق واقعی مهرداد عزیز داماد عزیز وصمیمانه تبریک میگویم به دختر گلم مرضیه ابراهیمی که خدا میداند مهری و زیبایی که سیمای عروس خانم می ببنم بی نظیر است چون وفای به عهد اقا مهرداد بزرگ
به عنوان یک پدر این پیوند باشکوه را به این آقا مهرداد و دختر واقعا زیبا و با اراده مرضیه جان تبریک و تهنیت عرض نموده
واز خدای بزرگ تمنا دارم به حق این ایام بزرگ نهایت خوشبختی وشادمانی وموفقیت رادرزندگی واقعا زیبایشان جاری فرماید انشاله
( استاد ) پرویز صیفوریان — بروجرد
شعر از فریدون مشیری
حریق خزان بود
همه برگ ها آتش سرخ
همه شاخه ها شعله زرد
درختان همه دود پیچان
به تاراج باد
و برگی كه
می سوخت
می ریخت
می مرد
و جامی سزاوار چندین هزار آفرین
كه بر سنگ می خورد
من از جنگل شعله ها می گذشتم
غبار غروب
به روی درختان فرو می نشست
و باد غریب
عبوس از بر شاخه ها می گذشت
و سر در پی برگ ها می گذاشت
فضا را صدای غم آلود برگی كه فریاد می زد
و برگی كه دشنام می داد
و برگی كه پیغام گنگی به لب داشت
لبریز می كرد
و در چشم برگی كه
خاموش…
خاموش…
می سوخت
نگاهی كه نفرین به پاییز می كرد
حریق خزان بود
من از جنگل شعله ها می گذشتم
همه هستی ام جنگلی شعله ور بود
كه توفان بی رحم اندوه
به هر سو كه می خواست
می تاخت
می كوفت
می زد
به تاراج می برد
و جانی كه چون برگ
می سوخت
می ریخت
می مرد
و جامی سزاوار نفرین كه بر سنگ می خورد
شب از جنگل شعله ها می گذشت
حریق خزان بود و تاراج باد
من آهسته در دود شب رو نهفتم
و در گوش برگی كه خاموش می سوخت گفتم
مسوز این چنین گرم در خود مسوز
مپیچ این چنین تلخ بر خود مپیچ
كه گر دست بیداد تقدیر كور
ترا می دواند به دنبال باد
مرا می دواند به دنبال هیچ
اما این دو عکس از دو زاویه مختلف از یک دختر بچه بروجردی را بسیار دوست دارم
|
|
|