آقایان عابد بابک بهاروند و عبدالرضا قاسمی

تصویر ندارد

آقای عابد بابک بهاروند:

برای ۳ دقیقه فیلم‌برداری “خون‌بس”

۱۷ روز از خرم‌آباد به پل‌دختر رفتیم!


فرهاد داودوندی- بروجرد:

امروز دو میهمان بسیار عزیز داشتم. سالهاست که مشتاقم آقای عابد بابک بهاروند را از نزدیک ببینم.

توسط دوستان مشترک مان از شخصیت والای ایشان بسیار شنیده بودم. چند باری با هم تلفنی صحبت کرده بودیم اما بسیار دوست داشتم یک روزی آقای بهاروند را ببینم.

و این اتفاق امروز افتاد و توسط دوست و برادر عزیزم آقای عبدالرضا قاسمی شرایطی فراهم آمد که با این دو دوست عزیزم در مسیر رفتن به تهران برای دقایقی دیداری داشته باشیم.

در تمام مدت دوستان عزیزم گل گفتند و منهم گل شنیدم.

از فیلم ” خون بس” هم صحبت کردیم، فیلمی که شاید در آن سالها، ده بیست بار آن را دیده ام و هر بار از دیدن آن بسیار لذت برده ام. فیلمی که با یک ظرافت بسیار خاص یک موضوع اجتماعی حساس در استان مان را به تصویر کشیده بود.

بازی روان هنرمندان این فیلم به واقع سالیان سال در خاطر بینندگان این فیلم می ماند. یکی از این هنرمندان که در فیلم خون بس نقش ” براخاص ” را بسیار زیبا بازی می کرد آقای عابد بابک بهاروند بود.

این شما و این هم متن مصاحبه آقای عبدالرضا قاسمی با آقای عابد بابک بهاروند که از سایت یافته نقل می شود:

دو دهه از ساخت فیلم خاطره‌انگیز “خون‌بس”
می‌گذرد. این فیلم ساخته “ناصر غلامرضایی” کارگردان خرم‌آبادی است که قبل
از انقلاب در سینمای جوان شهر خرم‌آباد فعالیت می‌کرد و جزو فیلم‌سازان
پیشرو این شهر به شمار می‌رود.

وی چندین جایزه را هم به خاطر ساخته‌هایش
به دست آورد. سال ۱۳۶۹ با فیلم‌نامه خون‌بس که نوشته‌ی خودش و مرتضی مختاری
بود، قصد ساخت فیلمی را نمود که کاملاً به زبان لری باشد و به این هدف نیز
بسیار پای‌بند بود. هر چند احتمال می‌داد كه اغلب مردم كشور نمی‌توانند با
آن ارتباط برقرار کنند‌، ولی پس از اکران خون‌بس، نتیجه برعکس شد و حتی
افرادی که به زبان‌های لری و فارسی هم آشنا نبودند، پیام فیلم را دریافت
کردند.

در این فیلم كه سال ۱۳۷۲ اكران شد،
بازیگران بسیاری به ایفای نقش پرداختند از جمله “عابد بابک بهاروند” با ایفای
نقش به یاد ماندنی “براخاص”.

حال پس از گذشت ۲۰ سال به سراغ این بازیگر
بومی فیلم “خون‌بس” رفتیم تا در نشستی صمیمی، علاوه بر مرور خاطراتش، از
حال و روز امروزش نیز مطلع شویم:

آقای بهاروند از آن‌جا که من و شما رفاقت
چندین و چند ساله داریم، اما می‌خواهم پس از معرفی‌، خلاصه‌ای از زندگی
خودتان را برای دیگران بیان فرمایید.

ابتدا باید از شما دوستان سایت یافته تشکر
کنم که پس از سال‌ها از ما یادی کردید. “عابد بابک بهاروند” هستم متولد 1342
در شهرستان خرم‌آباد که بیش از یک دهه است در تهران زندگی می كنم و در یکی
از وزارتخانه‌ها مشغول به کار هستم‌. دوران مدرسه و دبیرستان را در
خرم‌آباد گذرانده‌ام و دوران دانشگاه را هم در اهواز، بروجرد و ایلام
گذرانده‌ام. دارای مدرک کارشناسی ارشد مهندسی ترویج و آموزش کشاورزی
می‌باشم‌. متاهل هستم و دو فرزند دارم.

 

جناب بهاروند به بحث هنر و در واقع ورود شما به هنر می‌پردازیم. بفرمایید چطور شد که به سراغ  بازیگری در سینما رفتید‌؟

در حقیقت من اصلاً در وادی فیلم و به‌خصوص
بازیگری نبودم، ضمن این که با توجه وضیعت فرهنگی استان در آن سال‌ها،
روحیه‌ی بازیگری نداشتم. سال 1369 بر حسب اتفاق یک روز در خیابان، یکی از
دوستانم به نام آقای “سید‌سیامک موسوی” را دیدم که به من پیشنهاد داد به
پارک کیو خرم‌آباد و به دیدن تمرینات گروه فیلم خون بس که در آن‌جا مستقر
بود برویم. آن روز قدم‌زنان به آن‌جا رفتیم‌. در بین گروه، بجز دو سه نفر،
کسی را نمی‌شناختم که سیامک من را به آقای “ناصر غلامرضایی”، مرتضی مختاری،
مرحوم حسین شیدایی و گروهی که آن‌جا بودند معرفی کرد. در همان یک ساعتی که
آن‌جا بودیم از من به عنوان بازیگر، تست چهره گرفتند و در نهایت نظر آقای
غلامرضایی این بود که من به تمرینات خون‌بس بروم. ابتدا تمایلی به رفتن
نداشتم ولی با نظر دوستان و تقریباً دلبستگی‌ای که به آنها پیدا کرده بودم،
قبول کردم که در تمرینات فیلم خون‌بس حاضر شوم.

 

انتخاب شما به عنوان یکی از کاراکترهای
اصلی به لحاظ فیزیک و چهره‌، تاثیر زیادی در فیلم داشت. آیا این انتخاب فقط
توسط کارگردان صورت گرفت یا خیر؟

در ابتدای تمرینات، مورد توجه گروه
سازنده‌ی فیلم قرار گرفتم‌. این نقش 4 كاندیدا داشت و قرار شد از بین 4 نفر
یکی انتخاب شود‌. یکی از بهترین افرادی که برای این نقش در نظر گرفته شده
بود آقایی بود به نام “موسوی” که هم از تیپ خوبی داشت و هم از نظر  چهره
فتو‌ژنیک بود‌. فکر می‌کنم در بیان دیالوگ‌ها مشکل داشت و به همین علت مورد
قبول واقع نشد‌. در هر حال گروه سازنده به این نتیجه رسید که من  نقش
براخاص را به عهده بگیرم. البته نظر کارگردان از نظر گروه سازنده مهم‌تر
بود و ایشان نظر نهایی‌اش  روی من بود.

فیلم خون بس عابدین بهاروند

فیلم‌برداری فیلم خون‌بس نسبت به بقیه فیلم‌ها کمی طولانی‌تر شد. دلیل آن چه بود؟

به نظر من آقای ناصر غلامرضایی یکی از
انگشت‌شمار فیلم‌سازان خوب و با حوصله‌ی کشور است‌. او در ساخت فیلم، بسیار
حساس است و شاید برای شما باورش سخت باشد که برای ۳ دقیقه فیلم‌برداری در
نزدیکی تالاب‌های پل‌دختر، بیش از 17 روز مسیر خرم‌آباد تا پل‌دختر را
رفتیم و برگشتیم‌! البته این رفت و آمدها با تمام آن جزییاتی بود که شما در
فیلم دیدید با تعدادی اسب، حدود ۳۰ نفر بازیگر و سیاهی‌لشگر،
فیلم‌برداران، صدا‌برداران و گروه سازنده که کلاً به 50 نفر می‌رسیدند.
ایشان می‌توانست کار را به شکل ساده‌تری انجام دهد، ولی با تعهدی که نسبت
به فرهنگ منطقه لرستان داشت، تلاش می‌کرد که فیلم به بهترین شکل با توجه به
امكانات آن زمان ساخته شود‌.

 

بعد از ساخت فیلم خون‌بس، پیشنهاد دیگری هم برای بازیگری در فیلم‌ها داشتید‌؟

بله! سال ۱۳۷۴ آقای “محمد سیف‌زاده” قرار
شد که فیلم “آخرین تک‌سوار” را بسازد که از من هم دعوت کرد تا در آن فیلم
نقش برجسته‌ای داشته باشم‌. کارهای هماهنگی انجام شد و در این فیلم كه سال
۱۳۷۷ اكران شد من در نقش “دلاور” افتخار داشتم با بازیگران مطرحی همچون
“بهزاد فراهانی” و “هادی مرزبان” هم‌بازی باشم‌. موضوعی که برای من بسیار 
آموزنده بود. در همین سال‌ها برای بازی در فیلم “طوفان شن” به کارگردانی
آقای “جواد شمقدری” دعوت شدم، اما  با توجه به فراهم نشدن امکانات حضور در
تهران، موفق نشدم در آن فیلم حضور پیدا کنم.

پس با این حساب سال‌ها از آخرین بازی شما
می‌گذرد‌. با توجه به شرایط فعلی اگر به شما پیشنهاد‌ی برای بازی در یک
فیلم داده شود، آمادگی حضور در آن فیلم را دارید؟

حقیقتش را بخواهید دوست دارم با بازی کردن
در فیلم‌ها، خودم را محک بزنم. بنابراین اگر پیشنهادی از سوی یک کارگردان
که با شرایط فعلی خودم سازگار باشد قبول خواهم کرد. خیلی دوست داشتم در
فیلم‌های آقای “مسعود جعفری‌جوزانی” یا آقای “کیانوش عیاری” و یا “علی
ژکان” سازنده فیلم “مادیان” یا کارگردان‌هایی که بیش‌تر دغدغه‌ی جامعه را
داشته باشند بازی کنم.

 

از دلایل مهاجرت به تهران بگویید و این که آیا حاضرید مجدداً به لرستان برگردید؟

الان بیش از یک دهه است در تهران زندگی
می‌کنم. با توجه به این که شرایط پیش‌رفت در کار مهیا نبود، ناچار به
مهاجرت شدم و الان هم وضعیت زندگی‌ام طوری رقم خورده که مراجعت مجدد به
زادگاهم تصمیم سختی است‌. هر چند که بودن یا نبودن من در استان چیزی از
دلبستگی‌هایم به سرزمین مادری‌ام کم نمی‌کند.

به عنوان آخرین سوال، اگر از خاطرات پشت
صحنه فیلم‌ها و سریال‌هایی كه در ‌آن‌ها بازی كردید چیزی در ذهن دارید،
آماده‌ی شنیدنش هستیم.

تمام پشت صحنه خاطره است‌! یکی از بهترین
خاطراتم بر می‌گردد به صحنه‌ی قتل براخاص در فیلم خون بس‌. وقتی  خبر مرگ
من(براخاص) را به خانواده رساندند، خانم “فرخنده بهرامی” در نقش مادر
براخاص، خانم ” فریبا حاجی‌نژاد” در نقش همسر و آقای  “مرتضی فلاحی” در نقش
پدر‌، طوری ایفای نقش کردند که آقای “فیروز ملک‌زاده”  فیلم‌بردار خون‌بس و
از فیلم‌برداران مطرح ایران که فیلم‌هایی همچون “دوچرخه”، “ساز دهنی” و
“باشو غریبه کوچک” را فیلم‌برداری کرده، نتوانست احساسات خود را کنترل كند و
به فیلم‌برداری ادامه دهد‌. این صحنه آن‌قدر طبیعی بود که سایر عوامل از
صدا‌بردار گرفته تا کارگردان و بازیگران همه گریه می‌کردند. این صحنه خیلی
در یاد من ماندگار شده است. در پایان می‌خواهم از جناب‌عالی و  گروه خبری
یافته تشکر کنم و امیدوارم در رسالتی که به عهده گرفته‌اید موفق باشید.

 

گفت‌وگو از: عبدالرضا قاسمی/ یافته

 


آقایان عابدین بهاروند و عبدالرضا قاسمی

تصویر ندارد

برای ۳ دقیقه فیلم‌برداری “خون‌بس”

۱۷ روز از خرم‌آباد به پل‌دختر رفتیم!

فرهاد داودوندی- بروجرد:

امروز دو میهمان بسیار عزیز داشتم. سالهاست که مشتاقم آقای عابدین بهاروند را از نزدیک ببینم.

توسط دوستان مشترک مان از شخصیت والای ایشان بسیار شنیده بودم. چند باری با هم تلفنی صحبت کرده بودیم اما بسیار دوست داشتم یک روزی آقای بهاروند را ببینم.

و این اتفاق امروز افتاد و توسط دوست و برادر عزیزم آقای عبدالرضا قاسمی شرایطی فراهم آمد که با این دو دوست عزیزم در مسیر رفتن به تهران برای دقایقی دیداری داشته باشیم.

در تمام مدت دوستان عزیزم گل گفتند و منهم گل شنیدم.

از فیلم ” خون بس” هم صحبت کردیم، فیلمی که شاید در آن سالها، ده بیست بار آن را دیده ام و هر بار از دیدن آن بسیار لذت برده ام. فیلمی که با یک ظرافت بسیار خاص یک موضوع اجتماعی حساس در استان مان را به تصویر کشیده بود.

بازی روان هنرمندان این فیلم به واقع سالیان سال در خاطر بینندگان این فیلم می ماند. یکی از این هنرمندان که در فیلم خون بس نقش ” براخاص ” را بسیار زیبا بازی می کرد آقای عابدین بهاروند بود.

این شما و این هم متن مصاحبه آقای عبدالرضا قاسمی با آقای عابدین بهاروند که از سایت یافته نقل می شود:

دو دهه از ساخت فیلم خاطره‌انگیز “خون‌بس”
می‌گذرد. این فیلم ساخته “ناصر غلامرضایی” کارگردان خرم‌آبادی است که قبل
از انقلاب در سینمای جوان شهر خرم‌آباد فعالیت می‌کرد و جزو فیلم‌سازان
پیشرو این شهر به شمار می‌رود.

وی چندین جایزه را هم به خاطر ساخته‌هایش
به دست آورد. سال ۱۳۶۹ با فیلم‌نامه خون‌بس که نوشته‌ی خودش و مرتضی مختاری
بود، قصد ساخت فیلمی را نمود که کاملاً به زبان لری باشد و به این هدف نیز
بسیار پای‌بند بود. هر چند احتمال می‌داد كه اغلب مردم كشور نمی‌توانند با
آن ارتباط برقرار کنند‌، ولی پس از اکران خون‌بس، نتیجه برعکس شد و حتی
افرادی که به زبان‌های لری و فارسی هم آشنا نبودند، پیام فیلم را دریافت
کردند.

در این فیلم كه سال ۱۳۷۲ اكران شد،
بازیگران بسیاری به ایفای نقش پرداختند از جمله “عابدین بهاروند” با ایفای
نقش به یاد ماندنی “براخاص”.

حال پس از گذشت ۲۰ سال به سراغ این بازیگر
بومی فیلم “خون‌بس” رفتیم تا در نشستی صمیمی، علاوه بر مرور خاطراتش، از
حال و روز امروزش نیز مطلع شویم:

آقای بهاروند از آن‌جا که من و شما رفاقت
چندین و چند ساله داریم، اما می‌خواهم پس از معرفی‌، خلاصه‌ای از زندگی
خودتان را برای دیگران بیان فرمایید.

ابتدا باید از شما دوستان سایت یافته تشکر
کنم که پس از سال‌ها از ما یادی کردید. “عابدین بهاروند” هستم متولد 1342
در شهرستان خرم‌آباد که بیش از یک دهه است در تهران زندگی می كنم و در یکی
از وزارتخانه‌ها مشغول به کار هستم‌. دوران مدرسه و دبیرستان را در
خرم‌آباد گذرانده‌ام و دوران دانشگاه را هم در اهواز، بروجرد و ایلام
گذرانده‌ام. دارای مدرک کارشناسی ارشد مهندسی ترویج و آموزش کشاورزی
می‌باشم‌. متاهل هستم و دو فرزند دارم.

 

جناب بهاروند به بحث هنر و در واقع ورود شما به هنر می‌پردازیم. بفرمایید چطور شد که به سراغ  بازیگری در سینما رفتید‌؟

در حقیقت من اصلاً در وادی فیلم و به‌خصوص
بازیگری نبودم، ضمن این که با توجه وضیعت فرهنگی استان در آن سال‌ها،
روحیه‌ی بازیگری نداشتم. سال 1369 بر حسب اتفاق یک روز در خیابان، یکی از
دوستانم به نام آقای “سید‌سیامک موسوی” را دیدم که به من پیشنهاد داد به
پارک کیو خرم‌آباد و به دیدن تمرینات گروه فیلم خون بس که در آن‌جا مستقر
بود برویم. آن روز قدم‌زنان به آن‌جا رفتیم‌. در بین گروه، بجز دو سه نفر،
کسی را نمی‌شناختم که سیامک من را به آقای “ناصر غلامرضایی”، مرتضی مختاری،
مرحوم حسین شیدایی و گروهی که آن‌جا بودند معرفی کرد. در همان یک ساعتی که
آن‌جا بودیم از من به عنوان بازیگر، تست چهره گرفتند و در نهایت نظر آقای
غلامرضایی این بود که من به تمرینات خون‌بس بروم. ابتدا تمایلی به رفتن
نداشتم ولی با نظر دوستان و تقریباً دلبستگی‌ای که به آنها پیدا کرده بودم،
قبول کردم که در تمرینات فیلم خون‌بس حاضر شوم.

 

انتخاب شما به عنوان یکی از کاراکترهای
اصلی به لحاظ فیزیک و چهره‌، تاثیر زیادی در فیلم داشت. آیا این انتخاب فقط
توسط کارگردان صورت گرفت یا خیر؟

در ابتدای تمرینات، مورد توجه گروه
سازنده‌ی فیلم قرار گرفتم‌. این نقش 4 كاندیدا داشت و قرار شد از بین 4 نفر
یکی انتخاب شود‌. یکی از بهترین افرادی که برای این نقش در نظر گرفته شده
بود آقایی بود به نام “موسوی” که هم از تیپ خوبی داشت و هم از نظر  چهره
فتو‌ژنیک بود‌. فکر می‌کنم در بیان دیالوگ‌ها مشکل داشت و به همین علت مورد
قبول واقع نشد‌. در هر حال گروه سازنده به این نتیجه رسید که من  نقش
براخاص را به عهده بگیرم. البته نظر کارگردان از نظر گروه سازنده مهم‌تر
بود و ایشان نظر نهایی‌اش  روی من بود.

فیلم خون بس عابدین بهاروند

فیلم‌برداری فیلم خون‌بس نسبت به بقیه فیلم‌ها کمی طولانی‌تر شد. دلیل آن چه بود؟

به نظر من آقای ناصر غلامرضایی یکی از
انگشت‌شمار فیلم‌سازان خوب و با حوصله‌ی کشور است‌. او در ساخت فیلم، بسیار
حساس است و شاید برای شما باورش سخت باشد که برای ۳ دقیقه فیلم‌برداری در
نزدیکی تالاب‌های پل‌دختر، بیش از 17 روز مسیر خرم‌آباد تا پل‌دختر را
رفتیم و برگشتیم‌! البته این رفت و آمدها با تمام آن جزییاتی بود که شما در
فیلم دیدید با تعدادی اسب، حدود ۳۰ نفر بازیگر و سیاهی‌لشگر،
فیلم‌برداران، صدا‌برداران و گروه سازنده که کلاً به 50 نفر می‌رسیدند.
ایشان می‌توانست کار را به شکل ساده‌تری انجام دهد، ولی با تعهدی که نسبت
به فرهنگ منطقه لرستان داشت، تلاش می‌کرد که فیلم به بهترین شکل با توجه به
امكانات آن زمان ساخته شود‌.

 

بعد از ساخت فیلم خون‌بس، پیشنهاد دیگری هم برای بازیگری در فیلم‌ها داشتید‌؟

بله! سال ۱۳۷۴ آقای “محمد سیف‌زاده” قرار
شد که فیلم “آخرین تک‌سوار” را بسازد که از من هم دعوت کرد تا در آن فیلم
نقش برجسته‌ای داشته باشم‌. کارهای هماهنگی انجام شد و در این فیلم كه سال
۱۳۷۷ اكران شد من در نقش “دلاور” افتخار داشتم با بازیگران مطرحی همچون
“بهزاد فراهانی” و “هادی مرزبان” هم‌بازی باشم‌. موضوعی که برای من بسیار 
آموزنده بود. در همین سال‌ها برای بازی در فیلم “طوفان شن” به کارگردانی
آقای “جواد شمقدری” دعوت شدم، اما  با توجه به فراهم نشدن امکانات حضور در
تهران، موفق نشدم در آن فیلم حضور پیدا کنم.

پس با این حساب سال‌ها از آخرین بازی شما
می‌گذرد‌. با توجه به شرایط فعلی اگر به شما پیشنهاد‌ی برای بازی در یک
فیلم داده شود، آمادگی حضور در آن فیلم را دارید؟

حقیقتش را بخواهید دوست دارم با بازی کردن
در فیلم‌ها، خودم را محک بزنم. بنابراین اگر پیشنهادی از سوی یک کارگردان
که با شرایط فعلی خودم سازگار باشد قبول خواهم کرد. خیلی دوست داشتم در
فیلم‌های آقای “مسعود جعفری‌جوزانی” یا آقای “کیانوش عیاری” و یا “علی
ژکان” سازنده فیلم “مادیان” یا کارگردان‌هایی که بیش‌تر دغدغه‌ی جامعه را
داشته باشند بازی کنم.

 

از دلایل مهاجرت به تهران بگویید و این که آیا حاضرید مجدداً به لرستان برگردید؟

الان بیش از یک دهه است در تهران زندگی
می‌کنم. با توجه به این که شرایط پیش‌رفت در کار مهیا نبود، ناچار به
مهاجرت شدم و الان هم وضعیت زندگی‌ام طوری رقم خورده که مراجعت مجدد به
زادگاهم تصمیم سختی است‌. هر چند که بودن یا نبودن من در استان چیزی از
دلبستگی‌هایم به سرزمین مادری‌ام کم نمی‌کند.

به عنوان آخرین سوال، اگر از خاطرات پشت
صحنه فیلم‌ها و سریال‌هایی كه در ‌آن‌ها بازی كردید چیزی در ذهن دارید،
آماده‌ی شنیدنش هستیم.

تمام پشت صحنه خاطره است‌! یکی از بهترین
خاطراتم بر می‌گردد به صحنه‌ی قتل براخاص در فیلم خون بس‌. وقتی  خبر مرگ
من(براخاص) را به خانواده رساندند، خانم “فرخنده بهرامی” در نقش مادر
براخاص، خانم ” فریبا حاجی‌نژاد” در نقش همسر و آقای  “مرتضی فلاحی” در نقش
پدر‌، طوری ایفای نقش کردند که آقای “فیروز ملک‌زاده”  فیلم‌بردار خون‌بس و
از فیلم‌برداران مطرح ایران که فیلم‌هایی همچون “دوچرخه”، “ساز دهنی” و
“باشو غریبه کوچک” را فیلم‌برداری کرده، نتوانست احساسات خود را کنترل كند و
به فیلم‌برداری ادامه دهد‌. این صحنه آن‌قدر طبیعی بود که سایر عوامل از
صدا‌بردار گرفته تا کارگردان و بازیگران همه گریه می‌کردند. این صحنه خیلی
در یاد من ماندگار شده است. در پایان می‌خواهم از جناب‌عالی و  گروه خبری
یافته تشکر کنم و امیدوارم در رسالتی که به عهده گرفته‌اید موفق باشید.

 

گفت‌وگو از: عبدالرضا قاسمی/ یافته

 


رحمتی عازم کربلا شد

تصویر ندارد

کاپیتان استقلال تهران را به مقصد زیارت بارگاه سید الشهداء (ع) ترک کرد
به گزارش کاپ، سید مهدی رحمتی به منظور زیارت بارگاه امام سوم شیعیان حضرت امام حسین(ع) عازم کربلا شد.

حضورم در استقلال باعث افتخار است/ مقایسه ما با پرسپولیس درست نیست

تصویر ندارد

امیدوارم هر کسی که حقش است و برای پوشیدن پیراهن تیم ملی لایق تر است انتخاب شود
بهنام برزای در اولین بازی که برای استقلال در لیگ شانزدهم انجام داد موفق شد اولین گلش را برای آبی پوشان تهرانی به ثمر برساند و آنها را از شکست نجات دهد. این بازیکن در گفت و گو با خبرنگار کاپ درباره بازی با پیکان، گلی که زد و مسائلی از این دست صحبت کرد که در ادامه می خوانید:
*از دیدار با پیکان شروع کنیم. بازی چطور بود؟
بازی خوبی بود. ما نمایش قابل قبولی داشتیم. موقعیت های زیادی داشتیم و می توانستیم به برتری برسیم اما توپ هایمان تبدیل به گل نشد و در نهایت به مساوی رسیدیم. انشا… بتوانیم در هفته های آینده نتایج خوبی بگیریم و دل هواداران را شاد کنیم.
با اینکه بازهم استقلال به پیروزی نرسید اما هواداران دست از حمایت برنداشتند.
درست است. باید دست این هواداران را بوسید. ما چند هفته است که نبرده ایم اما آنها ما را تنها نمی گذارند. حتی وقتی بازی را عقب بودیم؛بازهم ما را تشویق کردند و تا لحظه آخر دست از حمایت برنداشتند.
*و در نهایت گلی که به ثمر رساندی.
خیلی انگیزه داشتم. می خواستم هر طور شده خودم را نشان بدهم. از طرفی وقتی حمایت و تشویق هواداران را دیدم، روحیه ام دو برابر شد. واقعا تیم ما خوب بازی می کند و فقط خوب نتیجه نمی گیریم که به امید خدا این هم درست می شود.
*لیگ هم که تقریبا یک ماه تعطیل شد.
بله. این تعطیلات خیلی به موقع بود و ما می توانیم از آن نهایت استفاده را ببریم. باید نقاط ضعف خود را برطرف کنیم و به فکر ترمیم خود باشیم.
*اولین بازی خودت را برای استقلال انجام دادی. چرا اینقدر کم به میدان رفتی؟
به هر حال نظر سرمربی تیم این بوده که من در این دیدار اولین بازی ام را انجام دهم. تمرین می کنم تا نظر علیرضا منصوریان و کادر فنی را جلب کنم. اما همین که در استقلال هستم برایم افتخار بزرگی است.
*جالب این است که در پست دفاع راست هم به میدان رفتی؟
نظر سرمربی بود که در پست دفاع راست بازی کنم. بعد از اینکه بازی به لحظات پایانی رسید؛ آقای منصوریان از من خواست به خط حمله اضافه شوم که خدا را شکر جواب داد و من هم گل زدم.
*با بازیکنان قدیمی استقلال هم دیدار داشتی.
بله. خیلی خوشحال شدم که امیرحسین و آرش را دیدم. این دو از بزرگان استقلال هستند و برای این تیم و این هواداران زحمت کشیدند. استقلالی ها همه این دو بازیکن را دوست دارند و امیدوارم که همیشه موفق باشند.
*خیلی ها این استقلال را با پرسپولیس فصل قبل مقایسه می کنند. نظر تو چیست؟
به نظرم اصولا مقایسه کردن کار درستی نیست. تازه چهار هفته از لیگ گذشته و درست نیست بخواهیم اینقدر زود قضاوت کنیم. ما بعد از تعطیلات مطمئنا بهتر می شویم و هواداران مان را خوشحال می کنیم.
*امسال هم که سال جام جهانی است و فکر می کنم انگیزه زیادی برای دعوت شدن به تیم ملی داری؟
قطعا همینطور است. امسال سال جام جهانی است و نه تنها من، بلکه همه بازیکنان در تلاش هستند تا با انجام دادن بازی های خوب خودشان را به کارلوس کی روش، سرمربی تیم ملی اثبات کنند. من هم از این قائده مستثنی نیستم. امیدوارم هر کسی که حقش است و برای پوشیدن پیراهن تیم ملی لایق تر است انتخاب شود.
*سوال پایانی هم در باره خط حمله استقلال است. تا به الان خط حمله خوب کار کرده است؟
بله. عملکرد بدی در خط حمله نبوده اما نیاز به زمان داریم. مطمئن باشید شرایط بهتر می شود. هوادارانمان هم خیالشان راحت باشد. به زودی استقلال واقعی را می بینند.

تمرین صبح استقلال / یک پرسپولیسی در تمرین استقلال آبی پوش شد

تصویر ندارد

بازیکنان تیم استقلال پس از تساوی با پیکان امروز صبح تمرین کردند
 تمرین ریکاوری تیم استقلال صبح امروز در زمین شماره دو آزادی برگزار شد. شرح این تمرین در ادامه می آید:
*تمرین تیم استقلال طبق برنامه از ساعت ۱۰ صبح با سوت کادر فنی آغاز شد.
*آفتاب صبحگاهی شدیدی در زمین شماره دو بود که باعث می شد اعضای تیم به سختی چشمان شان را باز نگه دارند.
*امید ابراهیمی و وریا غفوری ملی پوشان استقلال در تمرین این تیم غیبت داشتند تا به اردوی تیم ملی بروند.
*مهدی رحمتی که برای زیارت عازم کربلا شده است دیگر غایب تمرین امروز بود.
*محمد حسین کنعانی زادگان که باید زانوی خود را جراحی کند دیگر غایب تمرین امروز بود.
*امید نورافکن برای شرکت در اردوی تیم فوتبال جوانان امروز خود را به کادر فنی این تیم معرفی کرد و از دیگر غایبان تمرین استقلال بود.
*یکی از همکلاسی های دوران تحصیل علیرضا منصوریان در محل تمرین استقلال حاضر شد و با اینکه پرسپولیسی بود وقتی منصوریان به او لباس استقلال را داد پیراهن قرمز رنگ خود را از تن بیرون آورد و لباس آبی استقلال را پوشید.
*پیش از شروع تمرین سرمربی استقلال برای دقایقی با بازیکنان تیم صحبت کرد.
*منصور پورحیدری و نصراله عبداللهی در تمرین امروز استقلال شرکت نکردند.
*علی چینی مربی استقلال با ۸ دقیقه تأخیر دیرتر از همه به محل تمرین استقلال رسید.
*محسن کریمی با دیگر بازیکنان تیم تمرین کرد و بدون مشکل در کارهای گروهی و فوتبال درون تیمی حضور یافت.
*حسین حسینی و عرشیا بابازاده دو دروازه بان استقلال در غیاب مهدی رحمتی زیر نظر حمید بابازاده تمرینات خود را برگزار کردند.
*نفرات اصلی در دیدار دیروز استقلال پس از ۲۰ دقیقه تمرینات کششی زیر نظر استیو جونز محل تمرین را ترک کردند.
*بازیکنان ذخیره در بازی دیروز مقابل پیکان، زیر نظر علیرضا منصوریان به تمرین حفظ توپ پرداختند.
*علیرضا منصوریان نصف زمین چمن شماره دو آزادی را برای تمرین فوتبال در نظر گرفت و با بازیکنان ذخیره در این بخش از زمین به فوتبال درون تیمی پرداخت. در این بخش خود منصوریان هم با بازیکنان مشغول بازی شد.
*در حاشیه این بازی سرمربی استقلال حدود ۵ دقیقه با یعقوب کریمی همکلام شد. همچنین منصوریان بعد از کریمی کاوه رضایی را صدا زد و دقایقی هم با این بازیکن صحبت کرد.
*فرشید باقری بعد از اینکه می توانست محل تمرین را ترک کند به خواست خودش دو دور دیگر هم دور زمین دوید و سپس محل تمرین را ترک کرد.
*بعد از بازی درون تیمی، بازیکنان استقلال به سانتر از جناحین مشغول شدند و از راست و چپ روی دروازه توپ ارسال می کردند و مهاجمان و هافب ها سر می زدند.
*پس از این بخش بازیکنان به سرد کردن بدن های خود مشغول شدند و با ترک زمین به رختکن برگشتند.

خاطرات یک وبلاگ نویس/ ماجرای من و بلیط استخر و “مردی با چرخ دستی”

تصویر ندارد

خاطرات یک وبلاگ نویس


(۲۵)

ماجرای من و بلیط استخر

و “مردی با چرخ دستی”

فرهاد داودوندی- بروجرد:

هفته گذشته به مناسبتی در یکی از استخر های زیبا و نوساز شهرمان تنی به آب سپردیم و گرمای تابستان را با خنکی آب این استخر به فراموشی سپردیم.

قبل از ورود به استخر برای خرید بلیط اقدام کردم که دوست بسیار عزیزم که مسوول مستقیم استخر است به خنده گفت: هر وقت از استخر بیرون آمدی پولش را از تو خواهیم گرفت!

شنا تمام شد و بیرون آمدیم، اما نام به آن نشان که دوست عزیزم قبل از من از استخر رفته بود و دیگر دوستانش از من پول نگرفتند که نگرفتند! هر چه اصرار کردم که به من یک بلیط بفروشند، نفروختند که نفروختند!!!

الحق و والانصاف از حضور  یکی دو ساعته در آن استخر زیبا بسیار لذت بردم. بنا بر این تصمیم گرفتم که این لذت بردن را با دیگران تقسیم کنم.

به همین خاطر به نیابت از طرف مسوولین محترم این استخر، مبلغ ۲۰۰٫۰۰۰ ریال به حساب ” مردی با چرخ دستی” ریختم، تا همه از این شاد بودن به یک اندازه لذت ببریم.


گوگل یاهو!