نقد اجتماعی
اندر حکایت حال و روز بعضی روسای ادارات شهر
پس از شنیدن زمزمه برکناری شان
شیشه نزدیک تر از سنگ ندارد خویشی
هر شکستی که به هر کس برسد از خویش است
داستان تعداد اندکی از روسایی که در ادارات ما در زمان صدارت اصطلاحا با ” شاه هم پالوده نمی خوردند” و اینک زمزمه برکناری شان شنیده می شود بنوعی! بسیار شنیدنی و پند آموز است!
همه مردم شهر از ریز و درشت، خرد و کلان، زن و مرد در برکناری فلان رئیس فلان اداره مقصرند، بجز رفتار نامناسب شخص شخیص! خود آن رئیس مربوطه!!!
بارها شنیده و یا خوانده ایم که مسوولین واقعی که میز ریاست را را فرصتی برای خدمت به خدا و بندگان خدا پنداشته اند، هر گاه سخن از رفتن شان شده، نماز شکر به جا آورده اند که از فرصتی که به دست آورده اند نهایت استفاده را برای پیشرفت شهر و دیار خودشان به کار گرفته اند و شاید تنها افسوس شان این بوده که کاش در دوران خدمت، بیشتر از پیش به شهر و دیار خودشان خدمت می کردند!
اما در مقابل روسایی هم بوده و هستند که پس از شنیده زمزمه هایی مبنی بر کنار رفتن از مقام ریاست، کاسه چکنم؟ چکنم؟ به دست گرفته و شاید بیشتر از دوران پدر مُردگی غم دنیا آنها را فرا گرفته است!
روسایی که برای یکی دو روز بیشتر ریاست کردن، شخصیت خود را زیر سوال برده و تمام درها را نیز زده و می زنند!
در اینگونه مواقع متاسفانه روسای عاشق میز ریاست، به یکباره تمام مردم را دشمن خود می پندارند و هر کسی در تیر رس آنها قرار بگیرد از نیش زبان آنها در امان نخواهد بود!
سالهاست دنیا را دهکده کوچک نامیده اند و عصر را نیز عصر ارتباطات!
اما روسای عاشق میز ریاست، هنوز در عصر حجر به سر می برند و نمی خواهند باور کنند که اگر نام نیکی از آنها بعد از کنار رفتن شان بر جا نمی ماند، این مردم نیستند که مقصرند، بلکه این رفتار و کردار سراسر غلط آنها در زمان ریاست بوده که چنین سرنوشتی را برای آنها رقم زده است!
شاید بیشتر از یک قرن باشد که ادارات ما از بافت سنتی خارج شده و تقریبا بصورت شبه مدرن اداره می شوند، در طی دهه های گذشته بسیار مدیران آمده و رفته اند، در صورتی که فقط تعدادی از آنها پس از گذشت دهه ها، نام شان به نیکی بر سر زبانهاست، بقیه روسا حکایت ” نه خانی آمده و نه خانی رفته” هستند، که جتی یکی دو روز بعد از کنار گذاشتن شان به یکباره فراموش می شوند.
هیچکس نمی داند نام فلان رئیس فلان اداره شهری مثلا در ۲۸ سال پیش چه کسی بوده است؟ اما همه می دانند که مرحوم زنده یاد محمد علی احتشامی شهردار سالیان بسیار دور بروجرد، انسان بسیار شریفی بوده که در کارنامه اش فقط و فقط نکات مثبت در زمینه توسعه شهر بروجرد ثبت شده است، شهرداری که پس از منتقل شدن از بروجرد بخاطر تنگ نظری فرماندار وقت (که اصلا نام آن فرماندار در یاد هیچکس نیست)بخاطر کمک های مالی فراوانش به فقراء، حتی پول کرایه حمل اثاثیه اش را هم نداشت که پرداخت کند!
شاید هیچکس در این شهر نتواند نام حتی ۵ نفر از هزاران پزشک تاریخ بروجرد که در این شهر ساکن بوده و یا هستند را بیان کند، اما همه مردم شهر و روستاهای اطراف بدون استثناء با شنیدن نام دکتر عبدالسعید نصرالهی برای شادی روح آن مرحوم فاتحه می فرستند، پزشکی که به همراه همسر آلمانی اش زندگی خود را وقف بیماران نیازمند کرد و اینک نام نیکش پس از سالها که از مرگ وی می گذرد، همچنان بر قله رفیع جامعه پزشکی این دیار می درخشد.
مردم ما بهترین و مهربانترین و قدر شناس ترین مردم دنیا هستند، هیچکس را به زور و ریخت و پاش “زر” نمی توان در اذهان خوب جلوه داد! همانگونه که با سیاه نمایی نیز نمی توان افراد خوب را در ذهن مردم تخریب کرد!
بارها گفته ایم، هرگاه زمزمه هایی مبنی بر کنار گذاشتن رئیسی شنیده می شود، همان رئیس به یکباره همه را در برکناری خود مقصر می شمارد و برای لحظه ای نمی خواهد با خود بیندیشد که تاریخ و مردم بهترین قضاوت کنندگان هستند و اگر نام نیکی از آنها بر جای نخواهد ماند، هیچکس بجز کردار و رفتار خود آنها در این امر دخیل نیست.
به هر حال بعضی وقت ها بعضی روسا بهتر است در برکناری خود از مقام ریاست، به جای مقصر دانستن دیگران و بخصوص مقصر دانستن اصحاب رسانه مستقل، بدانند که شاعر به درستی گفته است که:
شیشه نزدیکتر از سنگ ندارد خویشی/
هر شکستی که به هر کس برسد از خویش است!