پلاسکو شد خراب در آهن و گِل



پلاسکو شد خراب در آهن و گِل

شعر از: آقای عباس لوایی

..شنیدم آتشی افتاد در دِل
پلاسکو شد خراب در آهن و گِل..

…به استانبول گذر کردم بدیدم
صدای گریه ی مردان بیدل..

…یکی میگفت پلاسکو بود زیبا
که مثل دسته ی گل بود و خوشگل..

…فضا آکنده از دود و صدا بود
که کسب و کار مردم شد مشگل..

…به جان افشانی آتش نشانان
شهادت بهرشان گردید حاصل..

…درود ای شاهدان جان بر کف
شهیدان غیور ، مردان نیک دل..

..خدایا رحم بر این مردمانت
لوایی کن دعا از بهر مشگل..


دیدگاه خود را بنویسید

دیدگاه شما

گوگل یاهو!