وبلاگ نویسی که قبلا دستفروشی می کرد

وبلاگ نویسی که قبلا دستفروشی می کرد



فرهاد داودوندی- بروجرد:

قبل از متاهل شدن، سالها کنار خیابان دستفروشی می کردم.

در
همان اوایل بساط من دور میدان رازان ابتدای خیابان شهدا بود، بعدا آنرا
توسعه دادم و سه راه جعفری هم یک شعبه راه انداختم! و جالب اینکه سومین
شعبه دستفروشی ام را هم در بازار کنار فروشگاه آقای مطیعی راه اندازی کردم.

آنزمان
بیشتر روسری و صابون لوکس و مواد شوینده و باطری و کبریت و سیگار وینسوتن
سه خط و چهار خط و ریکا و ظروف پلاستیکی در دار که تازه مد شده بود و
اینگونه چیزها را می فروختم.

هر روز صبح داخل یک گونی بزرگ وسایلم را می ریختم و از منزل تا محل کارم در کنار خیابان، پیاده می رفتم.

آنزمان بیشتر پول های اسکناس، ده تومانی، بیست تومانی، پنجاه تومانی و صد تومانی رایج بود.

غروب
ها لذت می بردم و کیف می کردم که اسکناس های ده بیست تومانی  را روی هم
بگذارم و وقتی رفتم منزل آنها را دقیق بشمارم و اصل سرمایه ام را جدا کنم و
سودش را هم برای خودم خرج کنم.

خاطرات بسیار زیادی از آن دوران
دارم، از روی که که یک “کف زن” می خواست تمام پول هایم را بدزدد تا روزی که
کارتن ۷۴ تایی صابون لوکس را به جای ۱۴۴ تایی به من فروختند و بعد از ده
روز تعقیب و گریز بالاخره طرف را گیر انداختم و پولم را تمام و کمال از وی
گرفتم.

بالاخره دوران بسیار خوبی بود، قدیمی ها می گویند جوان از کار کردن مَرد می شود.

 به یاد آن دوران بر سر بساط دوستی، چند عکس به یادگار گرفتم.

اگر عمری باشد خاطرات دوران دستفروشی ام را هم خواهم نوشت.


دیدگاه خود را بنویسید

دیدگاه شما

گوگل یاهو!