خاطرات یک وبلاگ نویس
چرا این همه عبوس و ناراحت؟
(۲۲)
لب و لوچه ها آویزان، خم ابرو ها به مانند کمان ۱۸۰ درجه، چشم ها حالت بی تفاوتی، رنگ رخسار خبر می دهد از بی حالی و خمودگی! این است آنچه در بعضی از نشست های ریز و درشت در بین شرکت کنندگان می بینم.
به ندرت لبخند های کمرنگ بر روی لبان شرکت کنندگان می نشیند، آنچنان بعضی ها عبوس و ناراحت در جلسه حاضر می شوند که انگار خبر غرق شدن کشتی های غول پیکرشان با بار، در اقیانوس آرام به آنها رسیده که چنین آرام روی صندلی های شان جا خوش کرده اند!
بعضی وقت ها در پاسخ سلام کردن یک تازه وارد، چند تا سر بعنوان مثلا جواب دادن تکان های جزیی می خورد!
از دید چشمی دوربین عکاسی چنان بعضی ها ساکت و آرام هستند که انگیزه عکس گرفتن هم از عکاس را می گیرند و از تصاویر دوم سوم به بعد تقریبا دیگر می توان ادعا کرد اگر صد تا عکس از فلان نشست گرفته شود، همه عکس ها دقیقا شبیه هم می شوند.
اینقدر در این گونه نشست ها بی روحی موج می زند که بنده های خدا، خبرنگاران هم انگیزه چهار تا سوال پرسیدن از برگزار کنندگان را از دست می دهند و آنها هم بلافاصله پس از اعلام ختم جلسه، محل را ترک می کنند!
از این ها همه جالبتر، بعضی نشست های هنری و ورزشی است که فراخور نام و نشان شرکت کنندگان باید پرشور و پر انرژی باشد تا بتوان یک خبر و یا چند عکس سر زنده و پویا از آن جلسه را تهیه کرد، اما نام به آن نشان که علاوه بر اینکه در این نشست ها هم از انرژی خبری نیست، انگیزه را هم از حضور سر زنده خبرنگاران می گیرد.
به هر حال تقریبا بیشتر نشست ها به مانند هم هستند، اگر خبرنگاری در یکی از این جلسات حاضر نشود، چیزی از دست نداده است! همانطور که اگر هم حاضر شود به مانند بسیاری از نشست ها، باید در گوشه ای آرام و بی سر و صدا بنشیند و تکان هم نخورد!!!
البته حالا که این همه از آنطرف قضیه در رابطه با بی روحی خیلی از نشست ها سخن گفته شد، بد نیست به بعضی جلسات هم اشاره شود که الحق و والانصاف با مدیریت مسوولین شان، جلسات سر زنده و پویا برگزار می شود و بالطبع دست خبرنگاران و عکاسان خبری هم برای گرفتن یک خبر با روح و سر زنده کاملا باز می شود، بطوریکه نگارنده برای ثبت خبر و عکس اینگونه جلسات بر روی سایت در کمترین زمان ممکن، لحظه شماری می کند.