آقای داودوندی عزیز
واقعا این انسانهای خوب و قدیمی (سالمندان) که از این دنیا جز سلامتی روح و روان چیزی نمیخواهند چقدر بی الایش و ساده و با دلی مهربون اینجا را نظاره میکردند
آقای داودوندی خدایش هیچوقت بخودم نبالیدم چون عاشق گیاهان هستم ولی امروز دروغ چرا؟!
ی کم بخودم حسودی کردم و شاید برای اولین بار با چشم بصیرت به آینه خیره شدم و بفکر گذشته فرو رفتم که چقدر سختی کشیدم ، ملامت شدم . اذیتم کردن ، حرفها پشت سرم زدن و کتک هایی که نخوردم و… بماند گذشت
امروز با نگاه به پدر بزرگم ( یکی از این سالمندان ) آنقدر منو تحت تاثیر قرار داد که حاضرم دوباره همین مسیر را طی کنم تا به اینجا برسم و پدر بزرگم و پدربزرگ ها را ببینم
خدارا شاکرم بخاطر این معجزه هایی که بواسطه شما دوستان در زندگیم رقم میخوره
آقای داودوندی از شما هم ممنونم که باعث اینکار خیر و خداپسندانه شدید
سلام به خانواده محترمتان برسانید
و
” امیدوارم که خانواده محترم تان لحظه هایی را که باید در کنارشان باشید و نیستید را بر مردم بروجرد حلال کنند “
مرسی
“علیرضا عطر“