“خوش استقبال و بَد بدرقه”
خدا اموات شوما را غریق رحمت کنه، حدودا شصت هفتاد سال قبل، که رسم پسندیده کوچیک و بزرگی در کره مریخ وجود داشت، یه “خان عمو”یی داشتیم که هر وقت منو می دید می گفت: ” رُوله” یِه چی وِت مُوئم، بَکُنِش آویزه گوش ات! ای یَر مُوخای دِ ای شهر عاقبت وِ خیر بای مَسوولیت قَبول نَکُنی ها!
که منظور “خان عموی” خدا بیامرز ما، به پارسی مریخی فصیح، اینجور ترجمه می شد که: عزیز دلم، اگر می خواهی عاقبت به خیر شوی، در این شهر مسوولیت قبول نکن!
البته این نوکرتون وقتی از “خان عمو” دلیل این سخنان گهربارش را می پرسیدم همیشه جواب می شنیدم که” رُوله جُو” دِ ای شهر قانون ننوشته ای هِسا وِ نام: خوش استقبال و بد بدرقه “
که باز هم ترجمه سخنان فصیح خان عموی خدا بیامرز مان به فارسی مریخی می شد” در این شهر خوش استقبالی و بد بدرقه کنی ” رواج دارد و استثنائا بجز یکی دو مورد، هر کسی مزه شیرین میز ریاست مدیریت شهری را چشیده باشد روز آخر چنان از چشم و پِتش ( دماغ) آن را در می آورند که بیا و ببین!
خدا رحمت کند اموات شوما را ، “خان عموی” ما هفتاد هشتاد سال پیش انگار آئینه سکندر داشت که چنین شیوا و قشنگ زمان خودش و آینده شهر
“درجورب” در کره مریخ را پیش بینی کرده بود!خدا بیامرز معتقد بود که هر که در این شهر مسوولیت قبول کند با دست خودش گور خودش را کنده و چنان همه در کارش بنشینند که شماره ۷ رقمی عمودی صفحه سوم شناسنامه اش را هم به دست بیاورند!
خدا بیامرز تا دم مرگ معتقد بود که
در شهر “درجورب”مریخ، روز اول چنان گرم ازت استقبال می کنند که فکر می کنی پسرخاله شان هستی، اما روز آخر جواب خداحافظی ات را هم نمی دهند و همان افراد را می بینی که از سر و کول همدیگر بالا می روند که با نفر بعدی دست دوستی بدهند!“خان عمو”، آدم مریخ دیده ای بود، روانش شاد، نامش
جاودان و یادش همیشه در تاریخ شهر “درجورب”مریخ گرامی باد!