طنز اجتماعی زلزله نیا، ما بروجردی ها آماده نیستیم!/ چند نشست و جلسه در سال برای رفع تکلیف



طنز اجتماعی

زلزله نیا، 

 ما بروجردی ها آماده نیستیم!

 چند نشست و جلسه در سال برای رفع تکلیف

فرهاد داودوندی – بروجرد:

آقا
اجازه! از آنجا که گفته اید در رابطه با آمادگی دستگاه های مربوطه برای
مقابله با حوادث طبیعی در بروجرد انشاء بنویسیم، شب گذشته به بابامون
گفتیم: بابا جون! پدافند غیر عامل چیه؟

بابامون
هم در حالیکه نگاهش را برای یک لحظه از روی موبایلش برداشت نگاهی به من
کرد و زیر لب یک چیزی گفت که من متوجه نشدم و بعد به حالت سوالی از من
پرسید: مگه هفته پدافند غیر عامل چند وقت پیش تموم نشد؟!

آقا
اجازه! و من که مونده بودم که بابامون بالاخره جواب سوال مرا داده یا
اینکه دارد از خودش سوال می پرسد، گفتم: آره، چند هفته پیش هفته پدافند غیر
عامل برگزار شد.

بابامون خنده ای زد و گفت: عزیزم، بی خیال این
چیزها بشو! تا سال دیگر و برگزاری مراسم و نشست های چپ اندر قیچی سال دیگر
کی مُرده و کی زنده؟!

آقای معلم اجازه! من هم تا دیدم بابامون این
حرف را زد، گفتم: بابا جونم، مگر نه اینکه ما باید همیشه و در همه حال به
فکر حوادث غیر مترقبه  به مانند سیل و زلزله و طوفان و هزار کوفت و زهر مار
دیگر باشیم؟

که ناگهان بابامون که داشت با موبایلش پیامک بازی می
کرد، یک نگاه چپ به من انداخت و گفت: بچه! تو هنوز دهنت بوی شیر می دهد!
وقتی من می گویم در اینجا فقط سالی یک بار به فکر این چیزها می افتند باور
کن!

سپس بابامون لبخند شیطنت آمیزی زد و در ادامه سخنان پربارش
گفت: یادش بخیر نباشد! زلزله سال ۱۳۸۵  نشان داد که موقع حوادث غیر مترقبه
طبیعی، دست مان از پای مان درازتر می شود و خودمان هم نمی دانیم  با کدام
چشم مان باید بگریم و با کدام چشم مان باید بخندیم؟!

بابامون بعد
گفت: همین سال قبل، پیامکی  برای مردم آمد که برای تعمیرات لوله ها، قرار
است گاز شهری نصف روز قطع شود، مردم توی صف نانوایی ها و صف پر کردن کپسول
های گاز، روی شانه همدیگر رفته بودند و دریغ از یک مدیریت صحیح برای رفع
آن! البته گاز هم قطع نشد، اما حتی بعدش آن کسانی که پیامک قطع شدن گاز را
فرستاده بودند، یک پیامک عذر خواهی خشک و خالی هم برای همشهریان نفرستادند!

آقا
اجازه! بابامون اسم صف نانوایی ها را که آورد خنده بلندی کرد و گفت:
اینقدر مردم توی آن نصف روز که شایعه شده بود قرار است گاز قطع شود، نان
خریدند و انبار کردند که تا یک هفته بعد نانوایی ها هر چه پخت می کردند،
فروش نمی رفت!!!

آقا معلم، شاید باورتان نشود، بابامون بعد شروع کرد
با خودش حرف زدن و انگار داشت با از ما بهترون! صحبت می کرد، به خودش می
گفت: همین الان اگر خدای ناکرده یک زلزله شش هفت ریشتری در بروجرد بیاید،
خود به خدا، کدام دستگاه مربوطه آمادگی دارد؟ اگر گاز منازل و نانوایی ها
قطع بشود، چجور می خواهند در دل سوز سرمای زمستان نان پخت کنند و گرمای
منازل مردم را تامین کنند؟ کدام بیمارستان ما آمادگی پذیرایی از صد ها
مجروح و مصدوم یک زلزله مهیب را دارد؟

آقا اجازه! وقتی به بابامون
گفتیم چرا اینقدر حرف مایوس کننده می زنی؟ نگاهی با لبخند به من انداخت و
گفت: رُولَه جُو! اگر می خواهی انشا بنویسی در رابطه با “فایده پوست گاو”
یا موضوع “علم بهتر است یا ثروت؟” انشا بنویس! پدافند غیر عامل و این چیزها
مربوط به بزرگداشت هفته شان است که سالی یک هفته فقط نشست هایش انجام می
گیرد!

آقا معلم عزیزم، وقتی دیدم که بابامون این حرفها را می زند و
من هم از حرف هایش برای نوشتن این انشاء چیزی دستگیرم نمی شود، گفتم: خوب
بالاخره برای مقابله علمی با زلزله و سیل و این چیزها چه کاری باید انجام
بدهیم؟

که بابا مون این دفعه دیگه از کوره در رفت و گفت: طریقه علمی اش این است که همه با هم بگوئیم: زلزله نیا، سیل نیا، طوفان نیا، ما بروجردی ها  آماده نیستیم!


دیدگاه خود را بنویسید

دیدگاه شما

گوگل یاهو!