طنز اجتماعی
“انگ” زدن چه آسان!
فرهاد داودوندی- بروجرد:
– بنظر من بروجرد باید پیشرفت کند!
– اوهووووی! چی می گی؟ چرا جناح اینوری را با خودت در می اندازی؟!
– پس چی بگم؟ خوبه بگم، بروجرد خیلی پیشرفت کرده؟!
– تو که بدترش کردی! الان جناح اونوری می گویند لطف کن دو سه تا از پیشرفت های چشمگیر بروجرد را بنویس!
– باشه می گویم، بروجرد باید با تدبیر به جلو برود!
– چشمم روشن، جنابعالی هم با “تدبیر”ی ها همفکر شدی؟
– تدبیری دیگه چه مدلیه؟ باشه اینجوری می گویم که بافت شهری بروجرد باید بصورت تاریخی و سنتی حفظ شود!
– به به! حالا دیگه تفکرات اصول گرایی را برای بروجرد تجویز می کنی؟!
– ای بابا، باشه می گویم، خیابانها و کوچه های بروجرد باید سر و سامان بگیرد و اصلاح شود!
– خوب خودت را لو دادی، بالاخره فهمیدیم که اصلاح طلب شده ای و به همین خاطره که قصد اصلاح شهر را داری!
– خوبه بنویسم هر چه سریعتر وضعیت بروجرد باید سر و سامان بگیرد؟
– ای تند رو، منظورت از سریع چیه؟
– عجب! اصلا بی خیال بروجرد می شوم!
– ای بی تفاوت مستقل! همین شما ها که شهر برایتان مهم نیست بیشترین ضربه را به شهر زده اید!
– باشه می نویسم که مدیران ادارات شهر باید بومی باشند؟
– با این نظر جنابعالی، حالا دیگه باید فاتحه شایسته سالاری را بخوانیم!
– خوبه بنویسم که مدیران شهر غیر بومی باشند؟!
– کم خودت را برای مدیران غیر بومی شهر لوس کن! نکند وعده وعیدی به تو داده اند؟!
– خوب اصلا شما بگوئید چی بنویسم که به کسی برنخورد!
– آفرین پسر خوب، حالا که نظر من را می خواهی به تو می گویم که در این شهر باید طوری بنویسی که به چپ و راست و بالا و پائین و اینوری و اونوری، بالا دستی و پائین دستی و بی طرف و با طرف، سر سوزنی بر نخورد! وگرنه چنان انگی با چسب دوقلو به فرق کله ات می چسبانند که کتابها باید در رابطه با آن بنویسند!
– آهان متوجه شدم، از حالا به بعد می نویسم، بروجرد اگر دوست داشت خودش پیشرفت کند اگر هم دوست نداشت پیشرفت نکند!
– اصلا از اول هم مشخص بود اینجور حرف زدن های جنابعالی مانع رشد بروجرد است، آخه مرد ناحسابی این چه جور نوشتن است؟!
– خوبه بنویسم که بروجرد به نیروی تازه نفس و فعال برای مدیریت شهری احتیاج دارد؟!
–
بفرما!!! بالاخره خودت را خیلی خوب لو دادی! همه می گفتند مدتهاست قصد داری زیر زیرکی خودت را برای انتخابات شورای شهر سال آینده کاندیدا کنی، من ساده دل باور نمی کردم، منظورت از نیروی تازه نفس حتما شخص شخیص خودت است، خجالت بکش ای آب گل آلود کن! ای میز ریاست دوست، ای عاشق مدیریت شهری، حالا دیگه ثابت شد داری برای خودت ساز می زنی! و قصد داری عضو شورای شهر سال آینده بشی و دوستان و رفقا و فامیل های دور و نزدیک خودت را چند سالی بگذاری “سر کار”!– اصلا بی خیال، دیگه نمی نویسم!
– ای ناتوان، بروجرد به تو و امثال تو احتیاج دارد، نترس بنویس!
– باشه، به روی چشم، همین الان با قدرت تمام و بدون ترس می نویسم!
– حالا معلوم شد با یک عده ای روی هم ریخته ای، که قصد داری بدون ترس! بنویسی.
– من که هر چه می گویم یک انگی به من می زنی!
– باور کن خیلی ها در این شهر برای افراد بیکاری به مانند ما، خوراک انگ خوردن هستند! و با این شرایط بد نیست بدانی بعضی ها در این شهر تا غروب، اگر به مردم انگ نزنند، دل شان خنک نمی شود و در ضمن روزشان هم شب نمی شود!