شهید قهرمان محمد رضا
بااختیار
خاطره ای از رزمنده جانباز قهرمان حاج کاوه گودرزی
بعدازظهر یکی
از روزهای زمستان ۱۳۶۴ با هماهنگی واحد بسیج سپاه بروجرد به همراه سایر دوستانم که
در مرخصی بودند به وسیله یک دستگاه مینیبوس عازم منطقه شدیم .
در بین دوستان
و همسفرانم بسیجی دلاور ، شهید محمد رضا بااختیار را دیدم و با او آشنا شدم .
آوازه شجاعت و
مردانگی او را در جنگ بسیار شنیده بودم .
همه بچههای
پاسدار و بسیجی شهر او را میشناختند تا آنروز او را ندیده بودم .
ایشان جوانی
بلند قد خوش تیپ با موهای لخت و چشمانی قشنگ بود .
او زیبا صحبت
میکرد و روحیه و حالتی عجیب داشت شنیده بودم عراقیها برای جدا کردن سرش جایزه
تعیین کردهاند .
محمد رضا از
همان موقع بامن دوست شد. از اینکه رزمنده سر شناسی همچون محمدر ضا دوست من شده بود
بسیار خوشحال بودم ودر پوست خود نمی گنجیدم .
محمدرضابسیار
بسیار دوست داشتنی بود .
بچه های رزمنده
تیپ ۵۷ ابالفضل (ع) محمدرضا را به خاطر شجاعت وجسارتش درجنگ محمدرضاهیتلر صدا می زدند.
او به مسخره وشوخی روی کوله پشتی ، جیب خشاب
وکیسه خوابش آرم هیتلر را طراحی می کرد.