خیلی علاقه به خوانندگی دارم؛ چون به من انرژی مثبت می دهد و ربطی هم به فوتبالیست شدنم یا بازی کردنم ندارد
بختیار رحمانی در گفت و گویی متفاوت درباره مسائل مختلفی صحبت کرده است که در ادامه می آید:
* شما دو تا دختر دارید و یکی از آنها سر تمرین زیاد می آید درست است؟
خیر.
* پس این همه عکس دارید که در همه عکس ها هم حاضر است.
پارسال سر تمرین تراکتورسازی زیاد می بردم. امسال چون مادرشان خانه نبود و مجبور می شدم بیارمشان سر تمرین.
* اسم هایشان چه بود؟
فلورا و کلارا.
* ولی من فکر می کنم شما برگردید به صدر. با توجه به بازی که شما با سپاهان دارید و پرسپولیس با ذوب آهن. ذوب آهن هم خیلی اخیرا خوب بازی کرده است. اگرذوب آهن هم خوب بازی می کرد چه بسا الان صدرنشین بود.
ما چند هفته ای بود واقعا خوب نتیجه می گرفتیم باخت نداشتیم ولی بعضی مساوی ها می گرفتیم که از باخت هم بدتر بود خصوصا مقابل گسترش فولاد دیگر آخرش بود. ده نفره بشویم و…
* فکر می کنم از آن امتیازهایی است که هیچ وقت از یاد نمی رود.
بله واقعا دو سه تا بازی را از دست دادیم که اصلا حالا با این باختها هنوز هم دوم سوم بودیم مثلا صنعت نفت، اینها را می توانستیم نتیجه بگیریم ولی متاسفانه فوتبال است دیگر.
* صدای شما به خوبی معروف است. ساز هم می زنید؟
بله. گیتار می زنم. پیانو هم دارم و علاقه دارم.
* از کجا یاد گرفتید؟
خودم تلاش کردم. جالب اینجاست که گیتار را یک استادی داشتم که یکی دو جلسه آمد و بعد دیگر گوشی اش را خاموش کرد و جواب نداد (با خنده)!
* استعداد نداشتید.
(میخندد) ولی یک بازیکنی داشتیم در فولاد که خارجی بود اسمش آندره بود و خیلی ام به سروش نزدیک بود. او هم خیلی خوب گیتار را می زد. او یک مقداری به من یاد داد. ولی الان یک چند وقتی است که دیگر تمرین نکرده ام. این چیزها نیاز به تمرین دارد و تمرکزم هم سمت تیم است. پیانو هم چند وقتی است که دیگر نمی زنم به خاطر اینکه اعصابم خرد شده است.
* بختیار قهرمان دوران کودکی شما چه کسی بود؟
من یک همشهری داشتم. از سرپل ذهاب که فوتبال نوجوانان که بازی می کردم رفتم به جوان رود که دو ساعت اختلاف بود. به این دلیل که جوان رود لیگ کشوری نوجوانان یک تیمی داشت به اسم زاگرس جوان رود. آنها آمدند مرا دیدند و من هم به آن تیم رفتم. من آن موقع چیزی از فوتبال نمی دانستم. اینکه بخواهم به فکر پیشرفت باشم و اینکه در آینده چه اتفاقاتی در راه است.
* چند سالت بود؟
۱۴- ۱۵ سالم بود.
* فکر می کنید عکسی که شما را با پیراهن استقلال نشان می دهد مال آن زمان است؟
خیر این کوچکتر است. ولی یادم هست که همه خانواده ام استقلالی بودند. یعنی کلا همه این رنگ را می پوشیدند یک برادر کوچکتر از خودم داشتم که او هم استقلالی بود و الان در قید حیات نیست. او هم یک پیراهنی مثل همین داشت.
* در تیم ملی بازی داشتی؟
شاید بگویم از بدشانس ترین بازی های که از لحاظ تیم ملی که خود من هم یکی از آنها بودم چون من با سال بسیار خوبی که با فولاد داشتیم قهرمان شدم رفتم جام جهانی. بعد در حد یک بازی دوستانه در تیم ملی و برگشتم و آن حادثه ها پیش آمد. مصدومیت و کارت و این چیزها پیش آمد و جا ماندم. من خیلی در آن دو سه سال اذیت شدم.
* اگر دوست داشتید آخر برنامه در موردش بیشتر صحبت می کنیم.
چیز مهمی نیست هر چه باشد جواب می دهم. فقط یک شش ماهی اضافه خدمت خوردم.
* چرا ادامه نمی دهید شما که اینقدر دوست دارید؟
اول بگویم آن برادرم که فوت کردند واقعا همه فوتبالیست بودند. من کوچکتر از همه بودم و قبل من هم آن برادرم که فوت کردند. ولی در خانواده ما همه جور استعدادی هست.از فوتبالیست گرفته تا خواننده و همه اینها بوده است و خود من هم خیلی علاقه دارم. خیلی علاقه به خوانندگی دارم. چون به من انرژی مثبت می دهد و ربطی هم به فوتبالیست شدنم یا بازی کردنم ندارد. همه فوتبالیست ها را می بینم خیلی از بازیکنانی دیگه از نیمار، اینها هم حتی در صفحات شخصیاشان هم می گذارند. (با خنده می گوید) من به آقای فردوسی پور قول داده ام که دیگر نخوانم چون مدام می گفت «نخون… نخون…»
* تا دو هفته دیگر نیم فصل تمام می شود و تو این مدت استقلالیها ۳ تا بازی دارند، بازی جام حذفی و تراکتورسازی هم همینطور، پرسپولیسی ها هم دو بازی. یکی از معروفترین و مهمترین مسئله مربوط به نقل و انتقالات ماجرای سروش رفیعی است. که شما رفاقت خوبی بااو دارید هم شما و هم آقای ابراهیمی. فکر می کنید سروش در تراکتور بماند یا به فولاد برود یا استقلال یا پرسپولیس چیزی می دانید؟
شما سروش را نمی شناسید. ما از ۱۴ سالگی با هم بودیم و با هم بزرگ شدیم. در فولاد با هم بودیم. واقعا سروش و فوتبالش را خیلی دوست داریم. اصلا نمی توانیم از سروش چیزی بفهمیم. خواسته من هم پیشرفت او هست. مردم هم از من می پرسند و من هم می گویم نمی دانم.
* شما خرافات دارید در بازی؟ مثلا یک کفشی را بپوشم امروز که باختیم دیگر با آن کفش بازی نمی کنم. مچ بند ببندید، با پای راست شروع کنم.
بله داریم. بعضی ها می گویند چه کفشی بپوشم.
* یک سری صحبتهایی هم اخیرا درباره جادو جنبل شده در فوتبال و خیلی هم بحث جدی شده است.
فکر می کنم دعا کردن بیش از حد یک کارهایی می کند دیگر. ما که سر در نمی آوریم.
* مسعود شجاعی هم چند وقت پیش صحبتی داشت درباره فساد در فوتبال. و وقتی هم گفت از فساد حرف می زنم منظورم صرفا بازیکن و مربی اینها نیستند از صدر تا ذیل دارم می گویم که آدم هایی زیادی هستند که در حال کار کردن هستند و دچار فساد هم نیستند اما این افراد به مرور از سیستم حذف می شوند.
من فقط مصاحبه اش را شنیدم. ولی واقعا یک تعداد از دوستان هستند که از شهرستان خودشان بوده از همشهریهای خودمان که پیامهایشان هم هست که می گویند به ما پیشنهاد شده که ۱۵ تومان می گیریم و در یک تیم شما را وارد می کنیم. باور کردنی نیست که چه پیشنهادهایی به آنها می دهند.واقعا چرا باید اینقدر پول بدهند؟!