داستان باسن دختر و حکیم ایرانی

HorseBack_Riding_Patogh69_ir

در زمانهای قدیم یک دختر از روی اسب می‌افتد و لگنش از جایش در می‌رود. پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش می‌برد، دختر اجازه نمی‌دهد کسی دست به باسنش بزند هر چه به دختر می‌گویند حکیمان به خاطر شغل و طبابتی که می‌کنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی‌رود و نمی‌گذارد کسی دست به باسنش بزند.

منبع : http://patogh69.ir


دیدگاه خود را بنویسید

دیدگاه شما

گوگل یاهو!