طنز
بالاخره در بروجرد کی با کیه؟
آقا! اجازه! از آنجایی که برای موضوع انشای مان گفته اید که بنویسیم که” بالاخره در بروجرد کی با کیه؟” مثل همیشه برای نوشتن این انشا از پدرمان سوال کردیم که بابا جوونمون در پاسخ فرمود:
ااای رُولَه! سَر وِ هَمَه مُو شُوئِسه، اَی یَر کسی فَمِس که دِه ای شَهر چِه خَورَه، بیا بُوئه تا وِش جایزه بَئیمُ!
آقا! اجازه! به بابا جوونمون گفتم: بابا جوون، انشا را نمی شود “ووریردی” یا همان زبان بروجردی نوشت لطفا پارسی را پاس بدار و به زبان شیرین فارسی برایم انشا بگو تا بنویسم که یکدفعه…..
یکدفعه بابا جوونمون از کوره در رفت و مثل اسپند که روی آتیش بریزند از جا پرید و گفت: انیشتین و ادیسون و هم زنده بشوند نخواهند توانست به فرمول اینکه توی بروجرد بالاخره کی با کیه؟ دست پیدا کنند!
بابا جونمون در ادامه با صدای بلند گفت: طرف رئیس مکان انتخاباتی اینوری هاست، اونوقت توی مکان انتخاباتی آنوری ها رفت و آمد می کند!
اون یکی مثلا نماینده فعلی ها در یکی از ادارات است، اما دَم در مکان ” ناموافقان” می ایستد! این یکی دَم غروب با اینوری ها نشست و برخاست دارد، سر شب با اونوری ها گل می گوید و گل می شنود و آخر شب در به در تحقیق می کند که بداند فردا باد از کدام طرف قرار است بوزد!
آقا اجازه! بابا جوونمون در حالیکه به کنترل تلویزیون که همیشه دم دستش است نگاه کرد، با عصبانیت خطاب به نمی دانم دوم شخص یا سوم شخص مفرد مجهول گفت: اَکِه بَختِت بی! و سپس بلافاصله با زبان شیرین فارسی گفت: تازه اینکه چیزی نیست بعضی ها شب ها در چند مکان انتخاباتی شام میل می کردند! اَکِه بَختِت بی! کاه از خودت نیست! کاه دان که از خودت است!
آقا اجازه! سخن بابا جوونمون به اینجا که رسید نگاه خشمگینی به من کرد و گفت: رُولَه،بی شَر و گَر بَلِمُو!
الان یه حرفی اَ دُوونِم دَر مِرَه، صُوا مِشَه وِرَم دردسَر، اصلا انشا مِنشا نخواسم وِرَم بنویسی، وُری بَرُو کَپِه مَرگِتِه دِه اُطاق غَنجینَه بَل، تا صُوو زُو اَ خُو وُریسی، شاید تُونَم بالاخره دِه ای شهر کِه معلوم نیس کی وا کیه، کامرَوا بَشی!