هر چند در دنیای امروز تشکیل سازمانها و مخصوصا شرکتها ، برای ایجاد مشارکت هر چه بیشتر افراد ، در یک هدفِ متمرکز ، تاسیس شده اند . اما این مقوله در ایران با تشکیل شرکتها و تعاونی ها چندان کارنامه قابل قبولی را ارائه نداده است .
و از طرفی این افراد هستند که هنوز نقش فعال تری را مخصوصا در فعالیت ها با رویکردهای اجتماعی دارند !
یکی از این سازمانها ، مجامع علمی دانشگاهی است ، مجامعی که علی رغم
شاخ و برگ فراوان ، ولی آثار مطلوبی را در جامعه نداشته اند و دانشگاههای بروجرد علی رغم وجود اندیشمندان طراز اول از این قاعده مستثنی نیستند .
در بررسی چرایی این مطلب دو فاکتور را میتوان بیان کرد
فاکتور جدایی
علی رغم اینکه دانشگاهها (حوزه ها ) در گذشته در غالب ساختارهای متصل به شهر محسوب می شده اند. و مربیان و متربیان آن با جامعه ارتباط بسیار نزدیک داشته اند و از مداوای مریضها تا موعظه ، از عوامل محبوبیت و موثر بودن افراد آن مجامع در جامعه به شمار می رفته است .
اما متاسفانه در برهه زمان ما، مجموعه های علمی در چنان پیچ و خم مطالب علمی تکراری و ناکاربردی قرار گرفته اند که علی رغم کمیت بالای دستاوردها و عناوین پر مسمی ، ولی عملا چنان با مشکلات جامعه تباعد دارند که بین دیالوگهای جامعه دانشگاهی با جامعه بوم زیست آنها زمین تا آسمان افتراق وجود دارد .
به زبان دیگر جامعه دانشگاهی نتوانسته اند با جامعه پیرامون ارتباط برقرار کنند و علی رغم دست یابی به مراتب بالای علمی ، برای مردمِ خود “ملا” محسوب نمی شود .
علت این وازدگی اجتماعی برای جامعه دانشگاهی ، رویکرد انشا مابانه دستاوردهای حاکم بر مجموعه ها دانشگاهی بدون اتصال آنها به جامعه شهری است .
که غالبا این دستاوردها در قالب مقاله هایی در مجلات خارجی چاپ می شوند و دستاورد داخلی ندارد یا
نتیجه گیری کل یک مقاله داخلی اندازه یک خط نیست و
یا به قول استاد قرائتی هیچ امر مفیدی را ارایه نمیدهد .
به نظر می رسد جدایی دانشگاهیان و در میان مردم نبودن آنها در عرصه های مختلف عامل انحطاط جامعه دانشگاهی و ناکار آمدی این مجموعه های مهم ، ولی بی اثر بوده است .
و به این خاطر است که برگزاری هزاران همایش در سطح ملی هزاران مقاله و پایان نامه و طرح پژوهشی ، نه تنها مشکلی را از مردم ما حل نکرده بلکه مشکلات فراوانی را برای مردم ایجاد نموده است .
البته این جدایی دانشگاه به سایر ارگانها مخصوصا ارگانهای انقلابی قابل تسری است . یعنی مجموعه هایی که با مردم و در میان مردم و برای مردم بوده اند امروزه چنان در ساختارهای خود فرو رفته اند که مردم آنها را به جای اینکه حلال مشکلات بیابند نفس مشکل می بینند .
اما در مقابل برخی افراد به علت ارتباط بسیار خود با جامعه توانسته اند نقش بسیار پر رنگ تری را نسبت به برخی سازمانها داشته باشند . و در واقع عالمانی که مردمی تر بوده اند در میان مردم شناخته تر و موثر تر بوده اند . در عصر ما و در شهر ما اساتیدی چون حاج اقا مولانا و اقای صاحب زمانی و شاعرانی چون احمد حجتی پزشکی چون مرحوم سعید نصرالهی و …چنین فاکتورهایی را داشته اند
علت دومی که برای مطرح شدن برخی افراد به نسبت یک سازمان می توان مطرح کرد ،
نقش اراده در یک فرد برای وصول به اهداف است ، که در سازمانِ وظیفه گرا و افراد شاغل در آن نیست .
یعنی اینکه در سازمان تا جایی که چون در سازمان هست وظیفه هم هست و دستمزد میدهند فعالیت هست در حالیکه فرد، با اراده خود اهدافی را تعیین می کند و برای رسیدن به آن اهداف تلاش می کند . چه در سازمان باشد یا نباشد .
می توان گفت خیلی از کم کاریهای ما به علت مسایل اقتصادی نیست بلکه مسایل فرهنگی اجتماعی ما است . که در مقایسه کارگر افغانی با کارگر ایرانی بارها شنیده ایم .
اینجا است که یک سازمان و افراد وظیفه گرای آن ، در مقابل نقش اراده یک فرد تسلیم می شود .
فلذا در صورتی سازمانهای مخصوصا اجتماعی و فرهنگی میتوانند موفق شوند که” ارتباط فعالی با جامعه ” داشته باشند و از طرفی به “جای وظیفه نقش اراده برای وصول به اهداف ” را در سازمان تقویت کنند .
در شهر افرادی چون آقای داودوندی و مدیران کانالهای محازی را میتوان نام برد که با دو فاکتور فوق بعضا از بعضی ساختارها پر رنگ تر عمل میکند. و اینجا است که می توان الگوی محبوبیت برخی افراد را برای برخی سازمانهای ناکارامد تجویز کرد تا مشکلی از مشکلات را حل کنند .
دبیر مجمع فرزانگان
شبکه دانشگاهی نخبگان بروجرد