با «احمد طالبینژاد» به بهانه خاطرهبازیهای کتاب «از شما چه پنهان»
تاریخ را بهخاطر بسپار؛ همه رفتنی هستیم
عسل عباسیان: احمد طالبینژاد از خاطراتش صریح و رک گفته و حاصلش شده کتابی که اخیرا نشر چشمه منتشر کرده است. خودش میگوید اول قرار بود اسم کتاب را بگذارد «بیا و بنگر»، چراکه در جایجای کتاب، هرکجا که حادثهای شرح داده شده، این جمله هم بهکار رفته است؛ عبارت آشنایی که اسم فیلمی هم هست از کارگردان روسی یعنی «الم کلیمف». اما بعدها فکر میکند «از شما چه پنهان» بهتر و مناسبتر است برای عنوان این کتاب، چراکه قرابتی هم دارد با «شما که غریبه نیستید» هوشنگ مرادیکرمانی. به همین بهانه با او از خاطرات و اهمیت خاطرهبازی گفتهایم که حاصلش را میخوانید.آدم خاطرهبازی هستید؟
بله. هم بهشدت خاطرهباز هستم و هم خواندن خاطرات را دوست دارم. چون یکی از اشکال خیلی بهروز رماننویسی را خاطرهنویسی میدانم. خوشبختانه این فُرم جای خودش را در ادبیات هم باز کرده. اغلب کتابهای خاطرات، شکل و فرم رمان دارند، البته رمانهای ساختارشکن.
خاطرات چه نقشی در زندگی شما دارند؟
هرکس گذشتهای دارد و همه ما با گذشتههایمان زنده هستیم. همیشه معتقدم باید به پشتسر نگاه کنیم و آنچه که بیانش برای نسل بعدی میتواند جذاب و مفید باشد را بیان کنیم و بهنوعی تجربههای خودمان را در اختیار نسل جدید قرار دهیم. چون من گذشته پرتلاطمی داشتهام، خاطرات هم نقش پررنگی در زندگی امروزم دارند. من از بدویترین شکل زندگی را تجربه کردهام تا مدرنترین شکلش را. در کودکی و نوجوانی در روستایمان شاهد سیر تحولات یک جامعه از حالتی فوق سنتی به شهرکی که امکانات نیمهمدرنی مثل برق و گاز دارد بودم. فکر کردم بیان اینها برای نسل امروز جالب است. اگر در این کتاب درباره روابطم با سینماگران و حتی کار حرفهای مطبوعاتی هم هر خاطرهای نوشتهام، با این هدف بوده که به جوانهای علاقهمند به سینما و روزنامهنگاری کمک کند.
چهچیز باعث شد این مدیوم را برای نوشتن انتخاب کنید؟
من بین همکاران مطبوعاتیام هم بهخاطرهبازبودن معروفم. توجهتان میدهم به مقدمهای که هوشنگ گلمکانی برای این کتاب نوشته. قبل از تاسیس خانه سینما، چنددوره جایزه منتقدان به همت مجله فیلم برگزار شد. در این مراسم رسم بود که هر منتقدی درباره یک فیلم حرف بزند، من بهجای حرفزدن درباره فیلم، خاطره تعریف میکردم. به شوخی و جدی، امر به همه مشتبه شده بود که خاطرهبازم و شاید بهدلیل جنبههای مستندبودن خاطره است که این مدیوم را همیشه دوست دارم و آن را انتخاب کردم. جالب است بدانید حتی اولین مطالبی که اوایل دهه۶۰ در مجله فیلم نوشتم هم مجموعه یادداشتهایی بود با عنوان «خاطرات شهرستان» که در آنها خاطرات مربوط به سینمارفتنهایم را در روزگاری که ساکن شهرستان بودم شرح دادهام.
عادت دارید که خاطراتتان را شببهشب هم بنویسید؟
اصلا اهل خاطرهنویسی روزانه نیستم. خیلی هم دوست ندارم خاطرات شخصیام را عنوان کنم. در همین کتاب هم اگر خاطرهای نوشتهام جنبه واقعهنگاری عمومی دارد. درباره تاریخ سینمای ایران و تحولاتش نوشتهام و چیزهایی را گفتهام که از چشم تاریخنویسان دور میماند. اصلا من که هستم که خاطرات شخصیام مهم باشد؟ در این کتاب صرفا میخواستم نکات مهم تاریخیای که دیگران به آن اشاره نکردهاند را بیان کنم. درواقع این کتاب یکجور تاریخ غیررسمی از تحولات سینما و مطبوعات ایران طی سیواندیسال گذشته است.
ولی درباره روابطتان با چهرههایی همچون مسعود کیمیایی، حاتمی، مخملباف و دیگران بیپروا نوشتهاید.
درباره زندگی کیمیایی و دیگران ابدا بیپروا ننوشتم. هرچه نوشتهام، چیزهایی بوده که در پس ذهن مردم بهعنوان شایعه وجود داشته و من فقط شفافسازی کردهام… . شایعات اصلا بهنفع هنرمندان نیست و شخصیتشان را تخریب میکند. با خودم فکر کردم چیز عجیبوغریبی نیست اگر آنچه از نزدیک شاهد بودهام را بنویسم. واقعیت این است که کیمیایی خودش در سینمای ایران یک ستاره بوده و به نظر من هنوز هم هست. زندگی ستارهها همیشه پر از حاشیه است. من سعی کردم درواقع به این حاشیهها پایان دهم. این بهنفع آقای کیمیایی است. اگر عدهای فکر میکنند این بهنفع آقای کیمیایی نیست مشکل خودشان است! یا اگر در بخشی از خاطراتم درباره اعتیاد هنرمندان حرف زدم، واقعا قصدم این بوده که جوانهای این دوره و زمانه بدانند ما چه آدمهای بزرگی را بابت ماجرای اعتیاد از دست دادهایم. اینکه حالا با بیان این حرفها به کسی برمیخورد یا نه، من مسوولش نیستم. ما باید یاد بگیریم شفاف صحبت کنیم تا شایعه و شایبه به وجود نیاید.
نگران واکنشها نبودید؟
طبعا نگران بودم و از شما چه پنهان که هنوز هم هستم! نه از جانب خود آدمهایی که دربارهشان نوشتم، بلکه از جانب آدمهای مغرض. تردید ندارم که عدهای باعث واکنشهایی خواهند شد.
در این مدتی که کتاب منتشر شده، واکنشی نگرفتهاید؟
تا اینجا که واکنشها همه مثبت بوده. نهفقط درباره این افشاگریها بلکه درباره سیری که از سینما، پس از انقلاب در این کتاب مطرح شده بهخصوص بخشهای مربوط به مجله فیلم و مجله هفت. هنوز واکنش منفیای ندیدهام. امیدوارم واکنش منفیای هم پیش نیاید چون قصد توهین نداشته و حریمها را هم حفظ کردهام. زمانی که نسخه اول را به نشر چشمه تحویل دادم صحبتهایی کردیم و جاهایی که امکان سوءاستفادهگری را پیش میآورد حذف کردیم. نسخهای از کتاب را به جهانبخش نورایی که هم حقوقدان است و هم منتقد، دادم تا ایشان بخوانند و نظراتشان را اعمال کنم که خواندند و پیشنهادهایی هم دادند.
روایتهای شما در عین شیرینی ولی گاهی تلخ و گس هم هستند. دلیل این تلخی چیست؟
این به شرایطی برمیگردد که من این کتاب را مینوشتم. این کتاب از سال۸۸ تا ۹۰ نوشته شد؛ آنروزها شرایط خاصی بر جامعه هنری حاکم بود. شاید اگر کتاب را در دوران بهتری مینوشتم روایتها شیرینتر و طنازتر میشدند.
در مقدمه کتاب به سعیای که بر خودافشاگری داشتهاید اشاره کردید. این خودافشاگری که در دلش خودانتقادی هم هست، اساسا چه اهمیتی دارد؟
برای من بالابردن روحیه تعامل و انتقادپذیری بسیار اهمیت داشت؛ روحیهای که در ما کم وجود دارد. در این سالها دیدهام که مثلا وقتی درباره فیلم فیلمسازی خوب نوشتهایم خوشحال شده اما به محض اینکه انتقادی به فیلمش شده، فورا منتقد را مورد تهمت و تهاجم قرار داده. چیزی که برایم مهم است اینکه همه بدانند منتقد به قصد دوستی با فیلمساز نیست که نقدی مینویسد. من با فیلمساز یا کارگردان یک نمایش کاری ندارم، با اثرش کار دارم. ما هنوز نیاموختهایم مستقل فکر کنیم. معنای دوستی قربانوصدقهرفتن نیست. دوستی باید باعث ارتقای سلیقه و دانش هنری و بالندگی شود. دوستی وقتی به رشد دوجانبه کمک نکند مفت نمیارزد.
بله. هم بهشدت خاطرهباز هستم و هم خواندن خاطرات را دوست دارم. چون یکی از اشکال خیلی بهروز رماننویسی را خاطرهنویسی میدانم. خوشبختانه این فُرم جای خودش را در ادبیات هم باز کرده. اغلب کتابهای خاطرات، شکل و فرم رمان دارند، البته رمانهای ساختارشکن.
خاطرات چه نقشی در زندگی شما دارند؟
هرکس گذشتهای دارد و همه ما با گذشتههایمان زنده هستیم. همیشه معتقدم باید به پشتسر نگاه کنیم و آنچه که بیانش برای نسل بعدی میتواند جذاب و مفید باشد را بیان کنیم و بهنوعی تجربههای خودمان را در اختیار نسل جدید قرار دهیم. چون من گذشته پرتلاطمی داشتهام، خاطرات هم نقش پررنگی در زندگی امروزم دارند. من از بدویترین شکل زندگی را تجربه کردهام تا مدرنترین شکلش را. در کودکی و نوجوانی در روستایمان شاهد سیر تحولات یک جامعه از حالتی فوق سنتی به شهرکی که امکانات نیمهمدرنی مثل برق و گاز دارد بودم. فکر کردم بیان اینها برای نسل امروز جالب است. اگر در این کتاب درباره روابطم با سینماگران و حتی کار حرفهای مطبوعاتی هم هر خاطرهای نوشتهام، با این هدف بوده که به جوانهای علاقهمند به سینما و روزنامهنگاری کمک کند.
چهچیز باعث شد این مدیوم را برای نوشتن انتخاب کنید؟
من بین همکاران مطبوعاتیام هم بهخاطرهبازبودن معروفم. توجهتان میدهم به مقدمهای که هوشنگ گلمکانی برای این کتاب نوشته. قبل از تاسیس خانه سینما، چنددوره جایزه منتقدان به همت مجله فیلم برگزار شد. در این مراسم رسم بود که هر منتقدی درباره یک فیلم حرف بزند، من بهجای حرفزدن درباره فیلم، خاطره تعریف میکردم. به شوخی و جدی، امر به همه مشتبه شده بود که خاطرهبازم و شاید بهدلیل جنبههای مستندبودن خاطره است که این مدیوم را همیشه دوست دارم و آن را انتخاب کردم. جالب است بدانید حتی اولین مطالبی که اوایل دهه۶۰ در مجله فیلم نوشتم هم مجموعه یادداشتهایی بود با عنوان «خاطرات شهرستان» که در آنها خاطرات مربوط به سینمارفتنهایم را در روزگاری که ساکن شهرستان بودم شرح دادهام.
عادت دارید که خاطراتتان را شببهشب هم بنویسید؟
اصلا اهل خاطرهنویسی روزانه نیستم. خیلی هم دوست ندارم خاطرات شخصیام را عنوان کنم. در همین کتاب هم اگر خاطرهای نوشتهام جنبه واقعهنگاری عمومی دارد. درباره تاریخ سینمای ایران و تحولاتش نوشتهام و چیزهایی را گفتهام که از چشم تاریخنویسان دور میماند. اصلا من که هستم که خاطرات شخصیام مهم باشد؟ در این کتاب صرفا میخواستم نکات مهم تاریخیای که دیگران به آن اشاره نکردهاند را بیان کنم. درواقع این کتاب یکجور تاریخ غیررسمی از تحولات سینما و مطبوعات ایران طی سیواندیسال گذشته است.
ولی درباره روابطتان با چهرههایی همچون مسعود کیمیایی، حاتمی، مخملباف و دیگران بیپروا نوشتهاید.
درباره زندگی کیمیایی و دیگران ابدا بیپروا ننوشتم. هرچه نوشتهام، چیزهایی بوده که در پس ذهن مردم بهعنوان شایعه وجود داشته و من فقط شفافسازی کردهام… . شایعات اصلا بهنفع هنرمندان نیست و شخصیتشان را تخریب میکند. با خودم فکر کردم چیز عجیبوغریبی نیست اگر آنچه از نزدیک شاهد بودهام را بنویسم. واقعیت این است که کیمیایی خودش در سینمای ایران یک ستاره بوده و به نظر من هنوز هم هست. زندگی ستارهها همیشه پر از حاشیه است. من سعی کردم درواقع به این حاشیهها پایان دهم. این بهنفع آقای کیمیایی است. اگر عدهای فکر میکنند این بهنفع آقای کیمیایی نیست مشکل خودشان است! یا اگر در بخشی از خاطراتم درباره اعتیاد هنرمندان حرف زدم، واقعا قصدم این بوده که جوانهای این دوره و زمانه بدانند ما چه آدمهای بزرگی را بابت ماجرای اعتیاد از دست دادهایم. اینکه حالا با بیان این حرفها به کسی برمیخورد یا نه، من مسوولش نیستم. ما باید یاد بگیریم شفاف صحبت کنیم تا شایعه و شایبه به وجود نیاید.
نگران واکنشها نبودید؟
طبعا نگران بودم و از شما چه پنهان که هنوز هم هستم! نه از جانب خود آدمهایی که دربارهشان نوشتم، بلکه از جانب آدمهای مغرض. تردید ندارم که عدهای باعث واکنشهایی خواهند شد.
در این مدتی که کتاب منتشر شده، واکنشی نگرفتهاید؟
تا اینجا که واکنشها همه مثبت بوده. نهفقط درباره این افشاگریها بلکه درباره سیری که از سینما، پس از انقلاب در این کتاب مطرح شده بهخصوص بخشهای مربوط به مجله فیلم و مجله هفت. هنوز واکنش منفیای ندیدهام. امیدوارم واکنش منفیای هم پیش نیاید چون قصد توهین نداشته و حریمها را هم حفظ کردهام. زمانی که نسخه اول را به نشر چشمه تحویل دادم صحبتهایی کردیم و جاهایی که امکان سوءاستفادهگری را پیش میآورد حذف کردیم. نسخهای از کتاب را به جهانبخش نورایی که هم حقوقدان است و هم منتقد، دادم تا ایشان بخوانند و نظراتشان را اعمال کنم که خواندند و پیشنهادهایی هم دادند.
روایتهای شما در عین شیرینی ولی گاهی تلخ و گس هم هستند. دلیل این تلخی چیست؟
این به شرایطی برمیگردد که من این کتاب را مینوشتم. این کتاب از سال۸۸ تا ۹۰ نوشته شد؛ آنروزها شرایط خاصی بر جامعه هنری حاکم بود. شاید اگر کتاب را در دوران بهتری مینوشتم روایتها شیرینتر و طنازتر میشدند.
در مقدمه کتاب به سعیای که بر خودافشاگری داشتهاید اشاره کردید. این خودافشاگری که در دلش خودانتقادی هم هست، اساسا چه اهمیتی دارد؟
برای من بالابردن روحیه تعامل و انتقادپذیری بسیار اهمیت داشت؛ روحیهای که در ما کم وجود دارد. در این سالها دیدهام که مثلا وقتی درباره فیلم فیلمسازی خوب نوشتهایم خوشحال شده اما به محض اینکه انتقادی به فیلمش شده، فورا منتقد را مورد تهمت و تهاجم قرار داده. چیزی که برایم مهم است اینکه همه بدانند منتقد به قصد دوستی با فیلمساز نیست که نقدی مینویسد. من با فیلمساز یا کارگردان یک نمایش کاری ندارم، با اثرش کار دارم. ما هنوز نیاموختهایم مستقل فکر کنیم. معنای دوستی قربانوصدقهرفتن نیست. دوستی باید باعث ارتقای سلیقه و دانش هنری و بالندگی شود. دوستی وقتی به رشد دوجانبه کمک نکند مفت نمیارزد.
منبع:روزنامه شرق