به بهانه ی قرارداد ۵ ساله نیمار با بارسا/ ماندگاری، سازگاری، سوپراستاری

اختصاصی آبیته- علی رضا حاتم وند- مدت ها بود تیم های بزرگ اروپایی در تلاش برای خرید نیمار، ستاره ی چند سال اخیر فوتبالِ برزیل بودند. تیم هایی مانند بارسلونا، رئال مادرید، چلسی، پاری سن ژرمن، منچستر یونایتد و… جذب نیمار را از اهداف خود قرار داده بودند. به تدریج، تعدادی از این باشگاه ها مانند منچستر با دیدن سرسختی دیگر تیم ها از موضع خود عقب نشینی کردند و بعد از مدتی رقابت بین رئال مادرید و بارسلونا شد تا این دو تیم، علاوه بر هزار و یک رقابت دیگری که دارند در این زمینه هم رقیب شوند.

نیمار تا پایان فصل ۲۰۱۴-۲۰۱۳ قرارداد داشت اما باشگاه سانتوس، اگر می خواست درآمدی از این انتقال کسب کند باید نیمار را در همین تابستان به فروش می رساند. شایعات زیادی در رابطه با پیوستن او به تیم های رئال و بارسا مطرح شد تا اینکه سرانجام در خبری رسمی، اعلام شد که نیمار به بارسا پیوسته است. هر چند که باشگاه مادریدی مبلغ بیشتری به او می داد اما نیمار انتخاب خود را کرده بود و آماده بود تا راهی نیوکمپ شود. بله! نیمار با عقد قرار دادی پنج ساله به عضویت باشگاه بارسا درآمد!

علامت تعجبی که در آخرین جمله استفاده شد، نه به خاطر نیمار بود، نه به خاطر بارسا و نه به خاطر عقد و عضویت. به خاطر هیچ کدام نبود. علامت تعجب، تنها برای عدد پنج بود؛ یک قرار داد پنج ساله!

بازیکنی که هنوز اروپا را امتحان نکرده و هیچ یقینی نسبت به آینده اش ندارد، یک قرارداد پنج ساله امضا می کند. این جا «پنج» به معنای هدف و برنامه ی بلند مدت است. زیرا در فوتبال روز دنیا، این اندیشه وجود دارد که بازیکن و مربی باید بمانند تا موفق شوند. مطمئنا اگر در یک روزنامه ی خارجی چنین بحثی مطرح شود، هرگز در مقابل عدد «پنج» علامت تعجبی نخواهیم دید. زیرا برای آن ها بسیار معقول و عادی است. در کشور های اروپایی، حتی گاه شاهد تمدید قرار دادهای هفت ساله هم هستیم!

اما چه کنیم که این جا ایران است. آن ها فوتبال روز را احرا می کنند و ما در تکاپو برای رسیدن به دیروز هستیم. انصافا، هیچ چیزمان به آن ها شبیه نیست. آنها در درجه ی اول تلاش می کنند تا بازیکنان و مربیان را حفظ کنند و بیشترین فرصت را برای موفقیت در اختیارشان می گذارند. چیزی که در فوتبال ما وجود ندارد. از همان قراردادهای بازیکنان می توان متوجه این نکته شد.

وقتی یک تیم با بازیکنی قرارداد شش ماهه و یا حتی یک ساله به امضا می رساند به این معناست که نه بازیکن برای خود برنامه ی بلندمدتی دارد و نه باشگاه برای خودش و برای آن بازیکن. قراردادی کوتاه مدت است که بازیکن در آن امتحان می شود. اگر بازیکن در هفت هشت بازی اول خوب نبود، یک فصل به نیمکت می چسبد و بازیِ هم تیمی هایش را نگاه می کند. اگر هم خوب بود که مصیبت دو چندان می شود!

باشگاه باید در پایان فصل برای نگه داشتن بازیکنش در این تیم، تلاش بسیاری کند و منتش را بکشد تا هر جور شده او را ماندگار کند و نگذارد پایش به دیگر تیم ها باز شود. این ها گوشه ای از معایب قراردادهای کوتاه مدت است. اگر بخواهیم بحث را کمی تعمیم دهیم، می توانیم به مسائل اقتصادی هم اشاره کنیم که در کل مشکلات زیادی را برای طرفین (باشگاه و بازیکن) به وجود می آورد.

 

فایده ماندگاری چیست؟

وقتی بازیکنی ماندگار شد، مربی می تواند او را بیازماید. می تواند او را در پست های مختلف امتحان کند تا بهره وری او را در هر منطقه از زمین بسنجد. کاری که شاید در رابطه با بازیکن های کوتاه قرارداد، قادر به انجام آن نباشد. اگر مربی بخواهد بازیکنی کوتاه قرارداد را بارها آزمایش کند ممکن است، باعث افت بازیکن شود زیرا در آن حالت بازیکن از تغییر ترس خواهد داشت.

اما در رابطه با بازیکن های بلند قرارداد، می توان پس از آزمایش های فراوان بازیکن را در بهترین منطقه ی زمین قرار داد و مناسب ترین وظایف را به او محول کرد تا بازیکن با تیم کاملا سازگار شود. چیزی که در نهایت هم به سود باشگاه می شود و هم به سود بازیکن.

وقتی بازیکنِ ماندگار، سازگار هم شد نوبت درخشش او می رسد. او که دیگر ترسی از آینده ندارد و به توانایی های خودش هم کاملا پی برده است، می تواند ستاره ای درخشان برای تیمش باشد. مربی هم که خودش این بازیکن را به این درجه رسانده، با درک صحیحی که از بازیکن دارد، می تواند به خوبی از او بازی بگیرد و در نهایت موجبات موفقیت تیم را فراهم کند.

این چنین است مثلث موفقیت یک بازیکن و یا حتی یک مربی. ماندگاری، سازگاری و سوپراستاری.


دیدگاه خود را بنویسید

دیدگاه شما

گوگل یاهو!