با خاطرات مجتبی/ اشک شوقی که به ماتم تبدیل شد!

مجتبی جباری به سپاهان پیوست. خبری که برای اطمینان از صحت و سقمش باید چند روزی منتظر بمانیم تا از طرف باشگاه استقلال نیز تایید یا رد شود. اینکه تصمیم جباری برای پیوستن به تیم اصفهانی، تصمیمی معقول و درست بوده یا خیر، هدف نگارنده نیست. هرچند جای خالی پلی میکری همچون جباری، به شدت در تیم استقلال که ۶ هفته ی بعد به مصاف رقیب تایلندی اش در رقابت های آسیایی می رود، مشخص خواهد بود. فارغ از جانب گیری های هوادارای، که البته بیشتر به سمت هشت شاکی گرایش دارد تا مدیرعامل تیم، شاید خالی از لطف نباشد که برگی از خاطرات مشترک استقلال و مجتبی جباری را ورق بزنیم تا بلکه با یادآوری گذشته، کمی منصفانه تر به او بتازیم!

فصل ۸۷-۸۶ اگرچه با شیرینی قهرمانی در جام حذفی و تلخی رتبه سیزدهمی در لیگ برای استقلال به پایان رسید، اما برای شماره هشت آبی پوشان، یادآور اتفاقی تلخ تر است. تیمی که با مشقت های فراوان به دیدار پایانی رقابت های جام حذفی رسیده بود، برای کسب تنها جام باقیمانده ی لیگ ششم بی قراری می کرد. مجتبی که تیم ملی را در خارج از کشور همراهی می کرد، بازی رفت در کنار تیم نبود. دیداری که در آن با یک گل از حریف شکست خورده بودیم. جباری به خوبی از حساسیت این بازی باخبر بود. به همین دلیل، زودتر از سایر ملی پوشان از تیم ملی جدا شد و بلافاصله پس از حضور در تهران، به اردوی استقلال پیوست تا تیمش را در بازی برگشت همراهی کند.

آن روز، روز مجتبی بود. عنوان بهترین بازیکن میدان برازنده ی شماره هشت استقلال بود. سازنده ی گل اول و زننده ی گل دوم در وقت های اضافه، سند پنجمین قهرمانی جام حذفی را امضا کرد.

پس از شنیدن سوت پایان، ورزشگاه آزادی غرق در خوشحالی بود. همه چیز برای مراسم جشن قهرمانی آماده بود.اما چشمان نگران جوان لاغر اندام آبی پوش، به سکوها خیره مانده بود. انگار به دنبال فردی آشنا می گشت. کسی که همیشه مشوقش بود و در مراحل سخت زندگی،پشتوانه اش! مجتبی می دانست که در چنین روزی پدرش او را تنها نخواهد گذاشت.


اما هر چه گشت او را نیافت…

مرحوم جباری ساعت ۱۱ صبح همان روز به دلیل ایست قلبی جان به جان آفرین تسلیم کرده بود و قهرمانی پسرش با استقلال را ندید. خبری که با وجود اطلاع مسئولین و کادر فنی تیم، تا پایان بازی و جشن قهرمانی محفوظ مانده بود. پس از مراسم، تصمیم بر آن شده بود که منصوریان، مجتبی را تا منزل پدری اش همراهی کند.شماره هشت آبی پوشان، سیاه پوش شده بود…

قبل از شروع لیگ هفتم، مجتبی که برای ادامه ی زندگی فوتبالی اش، کشور فرانسه را انتخاب کرده بود، نتوانست با شرایط و محیط آنجا کنار بیاید و هنوز هم دلتنگ خانواده بود. ” با توجه به شرایطی که دارم تصمیم گرفتم از این انتقال صرفنظر کنم و در کنار خانواده ام بمانم چراکه فکر می کنم امسال آنها بیشتر به وجود من نیاز دارند تا در کنارشان باشم. “

فصل ۸۸-۸۷ شروع شده بود. استقلال در نخستین بازی، به مصاف سیاه جامگان خراسان می رفت. در میان بازیکنان، مجتبی اشتیاق فراوانی برای گلزنی نشان می داد. اشتیاقی که به سرانجام رسید. مجتبی جباری پس از به ثمر رساندن گل نخست استقلال پیراهن خود را بالا زد که عکس پدرش روی پیراهن زیرینش نقش بسته بود. سایر بازیکنان هم با حلقه زدن دور وی و بوسیدن عکس روی پیراهن، به پدر هافبک استقلال ادای احترام کردند.

مجتبی در مصاحبه ی پس از بازی، در خصوص شادی جالب توجه خود پس از گلزنی به تیم فوتبال ابومسلم مشهد، گفت: “من همیشه فوتبال را برای شادی پدرم بازی کردم. او از کودکی کنار من بود و همیشه همراهی ام می کرد. امروز جای پدرم در کنارما و روی سکوهای ورزشگاه خالی است. من امروز زیر پیراهنم، پیراهنی منقش به عکس پدرم پوشیدم تا اگر گلزنی کردم با نشان دادن عکس او شادی کنم. شاید این اتفاق کمتر بیافتد اما خوشحالم در آغاز لیگ شادی ام را با پدرم تقسیم کردم. از امروز این پیراهن همیشه همراه من است و هرگاه گل بزنم آن را نشان خواهم داد. من حالا دیگر برای شادی روح پدرم و خوشحالی مادرم بازی می کنم.”


دیدگاه خود را بنویسید

دیدگاه شما

گوگل یاهو!