اختصاصی آبیته- پیام خدابندهلو- «هنوز خیلی از تلویزیون ها روشن نشده، عده ای پشت چراغ قرمز عصبی اند که دیر نرسند، بعضی ها دارند تخمه می آورند، و کارلوس کی روش هم هنوز وارد جایگاه ویژه ورزشگاه آزادی نشده! توپی از کناره زمین به داخل محوطه جریمه ارسال می شود… و مردی نامرئی این سانتر را وارد دروازه می کند!»
این جا تهران است، استادیوم آزادی؛ تالار رویاها. محل اسکانِ جادوگرها، جادوگرهایی که آمده اند برای مبارزه با واقعیت، مبارزه با روزمرگی! این جا تالار رویاهاست و نود و خرده ای هزار تماشاگر به تماشای یک تئاتر نشسته اند (در سال های بحرانِ تئاتر!)، تئاتری پُر از تعلیق و بازی های حیرت انگیز!
این جا تهران است و در آسمان سه ستاره دیده می شوند: دو ستاره روشن و یک ستاره که به سمتِ تماشاگران، چشمک می زند! این جا سرزمین آرزوهاست، با چوب دستی هایی که تکان می خورند برای تحققِ جادو! چوب دستی هایی که بر سر هر کدامشان، پرچمی آبی نصب شده است که با حرکت چوب دستی، جلوه ای آبی به اینجا داده اند! نورِ آبیِ جادویی!
دو در دو!
امشب شبِ «خسرو»ست، بعد از چند هفته ی نه چندان «شیرین»! از همان سانتری که به طور ناگهانی جهت عوض می کند و اول کار، ورزشگاه را منفجر می کند! درست بر خلافِ دیدار اخیر با سپاهان که همان اولِ بازی (دقیقه دو!) با گافش، همه استادیوم را به سکوت وا داشت.
شماره دو آبی ها از همان دقیقه دو (گل اول و تنها گل بازی) شبِ متفاوتی را نوید می دهد؛ شبی در اوج. مثلِ اکثر بازی های آسیایی اش. مثل دیدار رفت مرحله قبل (مقابل الشباب) و نمایش چشمگیر خسرو که استقلال را از فرش به عرش رساند (با چهار گلی که حاصل حرکاتش بود). او دوباره می دود و دریبل می زند. کرنرها را هم ارسال می کند، در دوره ای که یادمان رفته بود می شود روی ارسال های ایستگاهی اش هم حساب کرد!
استقلال آشکارا زیر فشار است. نمایش مردان قلعه نویی چندان دلچسب نیست. خصوصا در نیمه اول، تایلندی ها مسلط تر هستند. ولی این خسرو است که هر بار با آغازِ یک حمله، وزنه مسابقه را به تعادل نزدیک می کند. او می رزمد و بوریرام می لرزد! به آن ها گوشزد می کند که چندان با آسودگی به سمت دروازه استقلال، یورش نیاورند، چون هر لحظه ممکن است فاصله بیشتر شود، به عددِ روی پیراهن خسرو و به عددِ دقیقه گلِ خسرو!
استقلال هافبک بازیساز ندارد؛ و نمی تواند برنامه ای را برای وارد شدن به محوطه جریمه حریف، طرح ریزی کند (مجیدی، قاضی و برهانی را چه کسی می خواهد تغذیه کند؟) و در این شرایط روی شوت حساب باز می کند. اکبرپور و ساموئل و قاضی همه شوت زن شده اند. و این تنها نقطه اتکای استقلال در حمله است که بهترینش را خودِ حیدری می زند؛ توپ به تور می چسبد ولی از درون تیرک رد نمی شود. این می توانست تیرِ خلاص استقلال باشد.
یک برای دو!
استقلال آشکارا زیر فشار است و گل خسرو، هر لحظه آماده ی پر پر شدن. بوریرام بارها و به سادگی، به دروازه آبی ها می رسد، ولی هر بار بی حاصل بر می گردد. نیرویی ماورایی جلویشان را گرفته. توپ ها یکی پس از دیگری دفع می شود؛ مهدی رحمتی باز هم دروازه اش را بسته نگه می دارد.
شماره یک آبی ها طلایی نیست، کیمیاگر است! می تواند آسمانِ شب را آبی کند، جلوی چشمان مردی که مغضوبِ اوست (کارلوس کی روش). ستاره سوم چشمک می زند و آسمان را روشن می کند. و در روشناییِ شب، همه مردی را می بینند که حماسه سازی، عادت تکراری اش است.
نگرانی های پیش از مسابقه بی جا نبوده. مدافعان آبی بهتر شده اند، ولی بی عیب نیستند. هنوز تا آن چه می توانند باشند، فاصله دارند. مشکل البته بیشتر از خط هافبک است، و برای آن نمی شود یقه هیچ کس را گرفت. در چند مسابقه قبلی، ساموئل مصدوم بود و نکونام و تیموریان زوج میانی را تشکیل می دادند. حالا برای این بازی تیموریان مصدوم شده و طبیعی است که ساموئل با نکونام هماهنگ نباشد. هافبک های هجومی هم که هیچ کدام نیستند. پس نمی شود درخشان تر از این بود.
جبران کننده این خط هافبکِ ناقص و این خط دفاعِ افت کرده، یک نفر است: شماره یکِ استقلال، شماره یکِ ایران و شاید شماره یکِ آسیا. شماره یک با فوق واکنش هایش (که شاید تاریخی شوند و به عنوان شمایلی از سومین قهرمانی استقلال، سال ها بازبینی گردند) از تک گل شماره دو به خوبی مراقبت می کند. اگر رحمتی نبود گل خسرو هم خودش را به خوبی نشان نمی داد.
سه!
بار دیگر ستاره ها! بار دیگر جادویی که دوستش داریم! استقلال مهره هایی دارد که در چنین روزهایی دستش را بگیرند و بلندش کنند. و مگر اتکا به ستاره ها در تمامِ دنیا متداول نیست؟ مگر بارسلون بدون مسی و ژاوی و انیستا می توانست آن تیم طلایی چند سال قبل شود؟ و مگر منچستر بدون درخشش رونالدو، فاتح لیگ قهرمانان می شد؟ و مگر رئال بدون اتکا به هوش مورینیو، می توانست ال کلاسیکوها را به نفع خود برگرداند؟
استقلالِ مورد علاقه ما البته بارها تاکتیکی تر از این است، شبیه استقلالِ نیم فصل دومِ سالِ قبل. ولی با بازیکنان فعلی مگر می شود چه کاری انجام داد؟ مهم فعلا نتیجه است. تا بازی بعدی چهار هفته باقی مانده و شاید استقلالِ متفاوتی ببینیم؛ از جنسِ استقلالِ بهارِ ۹۲٫ روزهای بهاری از سر می رسد، حتی در برگ ریزانِ پاییز!
حیدری و رحمتی دو ستاره ی تیمِ دو ستاره بودند. آن ها امید را زنده نگه داشتند و استقلال قدم دیگری به سمتِ قهرمانی برداشت. ستاره سوم چشمک می زند! و به زودی برای همیشه روشن می شود، مثل دو ستاره دیگر!