خاطرات یک وبلاگ نویس/ دنیایی که با یک سمبوسه ۱۰۰۰ تومانی می شود آنرا خرید!

خاطرات یک وبلاگ نویس


(۲۹)


ماجرای حرص دنیا

و نقش یک سمبوسه ۱۰۰۰ تومانی

فرهاد داودوندی- بروجرد:

برای کار بانکی که داشتم، قدم زنان در حال رفتن به طرف سه راه جعفری بروجرد بودم که یکدفعه اینقدر گرسنه ام شد که دست و پایم به لرزه افتاد.

تا کنون سابقه نداشته اینجوری گرسنه ام بشود! احساس می کردم گوش هایم نمی شنود، چشمهایم تیره و تار می دید، حال توی بدنم نبود قدم های محکم بردارم، دست و پایم از فرط گرسنگی می لرزید!

کنار خیابان، بخصوص از دور میدان صفا تا سه راه جعفری دستفروشان انواع و اقسام میوه ها  را روی زمین  برای عرضه به مردم گذاشته بودند.

 اینقدر گرسنه بودم که با خودم می گفتم: اگر ماشین همراهم بود همه این سیب ها و انگورها و هندوانه و ….. می خریدم!

در آن حال دوست داشتم همه خوراکی های کنار خیابان مال من بود، با دیدن هر کدام از آنها بیشتر حریص می شدم که  این خوراکی ها که خداوند آفریده فقط و فقط مال من باشد!

به هر حال با دیدن یک اغذیه فروشی بدون درنگ وارد شدم و درخواست یک  سمبوسه دادم.

جای تان خالی! بعد از خوردن سمبوسه آن حس و حال ضعف شدید بر طرف شد. ۱۰۰۰ تومان به صاحب ساندویچی دادم و از آن اغذیه فروشی بیرون آمدم.

حالا دیگر احساس می کردم حالم بهتر شده و دیگر آن ضعف قبلی را ندارم، اما یک چیز برایم خیلی جالب تر بود و آن اینکه با دیدن آن میوه های بی شمار کنار خیابان، فقط زیبایی های شان توجهم را جلب می کرد، دیگر مایل نبودم همه میوه های دستفروشان فقط و فقط مال من باشد!

اولش برای خودم هم عجب بود که چرا به یکباره اینقدر دید من به دنیای خوراکی های پیرامونم تغییر کرد؟!

اما رمز کار در یک غذای ۱۰۰۰ تومانی به نام سمبوسه بود که باعث شده بود دید مرا به دنیای اطراف عوض کند!

در مسیر برگشت، پیش خودم فکر می کردم که این انسان که با یک لقمه غذای ۱۰۰۰ تومانی  اینچنین دیدش به “مالکیت داشتن” بر دنیای اطراف تغییر می کند، چرا اینقدر حریص است که برای جمع کردن ثروت به صغیر و کبیر رحم نمی کند؟!

انواع و اقسام اختلاس ها را انجام می دهد؟ با زد و بند و گرفتن پست ریاست “سرا پوست” بیت المال را بالا می کشد و بنام اطرافیان می کند تا برای مثلا روز مبادایش ( در حالیکه نمی داند فردا زنده است یا نه!) ثروت نامشروع را روی هم انباشته کند؟ در حالیکه خودش هم بنوعی می داند که بعد از جان باختن، تمامی ثروت های باد آورده، توسط همان اطرافیان بر چشم بر هم زدنی بر باد خواهد رفت!

به هر حال یک مبلغ بسیار ناچیز ۱۰۰۰ تومانی می تواند در قالب سیر شدن حتی با یک سمبوسه،  حریص بودن را به دنیای اطراف تغییر بدهد و بعد با خیال راحت توی خیابان قدم زد، با مردم گفت و خندید، و در حالیکه قدم زنان زیر نور آفتاب راه رفت، از دیدن میوه هایی که بسیار زیبا روی هم چیده شده اند و مردمی که در حال خرید آنها هستند بسیار لذت برد.


دیدگاه خود را بنویسید

دیدگاه شما

گوگل یاهو!