اختصاصی آبیته- علی رضا حاتم وند- سریال دنباله دار مهدی رحمتی و کارلوس کی روش هم چنان ادامه دارد. کمتر روزنامه ای را پیدا می کنید که در یکی از تیتر های اصلی صفحه ی اولش، یادی از این قضیه نکرده باشد. حال که انگار سرمربی تیم ملی تمایل چندانی به حضور دوباره ی رحمتی ندارد و با این حرف هایش تنها ذهن مردم ایران را ماساژ می دهد، بهتر است ما هم این قضیه را فراموش کنیم.
رحمتی را که از دست دادیم. ببینم جانشین های انتخابی اش در چه سطحی هستند. اگر خوب هستند بی خیالِ رحمتی شویم! چهار گزینه از سوی کارلوس کی روش، این سرمربی مقتدر، برای جانشینی رحمتی عنوان شده است:
۱- رحمان احمدی
در مدت جدایی رحمتی از کارلوس کی روش، بازی های ملی زیادی نداشته ایم ولی در همان یک بازی رسمی مقابل لبنان، رحمان احمدی درون دروازه ایستاد و با عملکردی فوق العاده، یک کلین شیت از خود به جا گذاشت! کلین شیتی که تنها دردسر آن مهار کردن یک توپ در چارچوب بود. آن هم توپی که یک دانش آموز راهنمایی می توانست آن را با پا استوپ کند!
حالا کاری به حماسه ی رحمان در آن بازی نداریم ولی به نظر نمی آید که او جانشین شایسته ای برای سید مهدی باشد. دروازه بانی که زیباترین گلِ لیگ را نوش جان کرد. گلی که شوت آن از طرف فرشاد بهادرانی که درست در میانه ی میدان قرار داشت زده شد. البته این ها هیچ کدام دلایلی بر رد شایستگی های این دروازه بان ایرانی نیستند. ما ایرانی ها هم امیدواریم در راه جام جهانی استوار گام برداریم و اگر قرار است گلی بخوریم حداقل در نیمه ی زمین خودمان گل بخوریم!
۲- سوشا مکانی
هنوز هم گریه های سوشا را نمی توانم فراموش کنم. اصلا شاید در ایران همه سوشا را با آن بازی معروف و آن گریه ی مشهور می شناسند. چقدر دردناک بود وقتی سوشا از درد به خود می پیچید… الگو دوران کودکی اش باعث شد تا آن بازی به خاطره ای تلخ در ذهن او تبدیل شود. بعد از بازی در حالی که گریه می کرد از پاره کردن پوستر های دایی و حذف کردن او از لیست الگوهایش سخن می گفت و معشوق او نیز می گفت بهتر که چنین عاشقی ندارم! خدای من، درست مثل فیلم های هندی بود!
از این خاطره بگذریم بهتر است نگاهی به کلکسیون افتخارات سوشا بیاندازیم. من که چیزی به چشم نمی بینیم جز عنوان با ارزش سقوط به لیگ دسته یک با تیم پر مهره ی استیل آذین!
علاوه بر این که از دروازه بان های درجه یک ایران به شمار نمی آید، بسیار هم پر حاشیه است. دعوت کردن او به تیم ملی نیز بسیار عجیب بود. دروازه بانی که در این فصل در بیشتر بازی ها ذخیره ی حامد فلاح زاده بود، حالا از مدعیان اصلی کسب پیراهن شماره یک تیم ملی است. عجب پیراهنی شده این شماره «یک»!
ما هم نفهمیدیم که چرا او به تیم ملی دعوت شده است. مطمئنا اگر معیار دلیل فنی باشد دروازه بانان شایسته تری در صف هستند. ترس ما از این است که او در بازی های ملی هم به گریه بیفتد. البته نباید ترسید. این گریه نشان از غیرت او نسبت به وطن است. همه که مثل رحمتی «بی غیرت» نیستند!
۳- شهاب گردان
و اما استاد شهاب گردان… آن قدر هنگام ورودش به پرسپولیس، هواداران سرخ پوش جنجال به راه انداختند که فلک به سمعک محتاج شد. شایعه کردند که وب سایت رسمی استقلال چند دقیقه ای به عشق شهاب گردان و توسط چند پرسپولیسی هک شده است. خوش به حال شهاب که این همه عاشق دارد!
بعد از این که به پرسپولیس آمد در دو بازی اول بد نبود، البته به نظر منِ استقلالی. به نظر یک پرسپولیسی چیزی در حد بوفون به شمار می آمد! ما که همه از عملکردش به خصوص در بازی اول تعجب کردیم. اما دیری نپایید که متوجه شدیم نه بابا این همان شهاب گردانِ خودمان است!
در بازی با گهر که یک گل که روی اشتباه مسلم و بچه گانه ی خودش، دریافت کرد. هواداران پرسپولیس هم عقیده داشتند که بزرگترین دروازه بان ها هم اشتباه می کنند و با این حرف به خود امید می دادند. پایان کار شهاب در پرسپولیس تقریبا مصادف با آغاز آن بود. اگر اشتباه نکنم دو یا سه بازی بعد از بازی با گهر جای خود را به نیلسون سپرد و از نیمکت، به تماشاگرِ ویژه ی بازی های پرسپولیس بدل گشت. این نکته را هم نباید فراموش کرد که او در آن مدتی که با پیراهن پرسپولیس بازی کرد، گل های کمی خورد (چون اصلا بازی نکرد!) و این هم می تواند از دلایل دعوت او به تیم ملی باشد.
در نیم فصل به اصفهان بازگشت، این بار در لباس سپاهان. می توان گفت او کمی احیا شد اما هرگز قابل مقایسه با دروازه بانی چون مهدی رحمتی نیست. بنابر آماری که منتشر شده او در مسابقات لیگ قهرمانان آسیا لرزان ترین تور را داشته است. به طوری که در کمال ادب در دو بازی، هشت بار به توپ ها اجازه ی تشریف فرمایی به دروازه اش را داد!
از فن اش که گفتیم و حالا می رسد نوبت اخلاق خوبش! توپ جمع کنِ بیچاره ی بازی پرسپولیس-ابومسلم را که یادتان هست؟ یک نوجوان که به دست یک دروازه بان به ظاهر بزرگسال مجازات شد. مجازات با پرتاب توپ. قدرت دست پرتاب های گردان را می توان در بازی هایش دید. حال فکر کنید آن نوجوان بیچاره چه دردی کشیده است! بعد از آن بازی، بی حاشیه ماند تا اینکه…
در بازی داماش- سپاهان در حالی که از توهین های هواداران (می نویسم توهین های هواداران، بخوانید شکست در مقابل داماش) ناراحت بود با انگشت هایش حرکتی را انجام داد که مهر تاییدی بر شایستگی های او برای ملی پوش شدن، زد!
۴- دانیال داوری
دروازه بان دورگه ی ایرانی که در بوندسلیگای دو بازی می کند. این شما و این دانیال داوری یا همان دَنیل داوری ملقب به دَنیال داوری که گویا دوستانش او را دانیِل داوری صدا می کنند. من که نمی دانم. هر جور شما دوست دارید صدایش کنید!
از همان نگاه اول هم می شود فهمید نژادش با ما فرق دارد. از رنگ خاص موها و پوستش می توان فهمید ایرانی صد در صد نیست. احتمالا این قضیه تغییر نام او در رسانه ها، از دَنیل به دانیال هم این است که می خواهند کمی هم شده به او هویت ایرانی بیشتری ببخشند. مطمئنا از او اطلاعات زیادی مانند شهاب گردان و رحمان احمدی نداریم ولی ترجیح می دهم کمی به آمار رجوع کنم.
او در تیم اینتراخت برانشویگ بازی می کند که گویا امسال به بوندسلیگای یک صعود کرده است. در فصلی که سپری شده این تیم در ۳۴ بازی، ۳۴ گل خورده است. حال فرض می کنیم که در همه ی بازی ها دنیل درون دروازه ایستاده است (که تقریبا هم همین طور است) او توانسته میانگین یک گل خورده در هر بازی را برای خودش ثبت کند. هر چند هم بگوییم که شاید سطح بوندسلیگا دو کمی بالاتر از لیگ ایران باشد باز هم آمار فنی به نفع رحمتی است. زیرا رحمتی توانسته است آمار ۰٫۵۲ گل خورده در هر بازی را ثبت کند.
نکته ی منفی دیگر در رابطه با این دروازه بان عدم شناخت فوتبال ایران و عدم هماهنگی با مدافعین ایرانی است. به هر حال دروازه بانی هر چقدر هم پست مجزایی است ولی هماهنگی زیادی را با مدافعان می طلبد. درک کمی هم که این بازیکن از فوتبال ایران دارد شاید باعث ضربه زدن به تیم ملی شود. به هر حال او شاید کاملا متوجه اهمیت حضور ایران در جام جهانی ۲۰۱۴ بعد از یک دوره غیبت در جام حهانی ها نیست.
با این تفاسیر خدا باید به داد تیم ملی برسد که دارد از لج بازی ها آسیب می بیند. به قول معروف فاتحه ی تیم ملی را باید خواند. همین الان! فاتحه مع الصلوات…