زندگی شخصی
مرحوم ناصر حجازی یکی از اسطوره های باشگاه استقلال و همچنین تیم ملی ایران در ۲۳ آذر سال ۱۳۲۸ در تهران دیده به جهان گشود. او ۴ خواهر و ۱ برادر داشت. دوران تحصیل خود را از دبستان هخامنش شروع کرد و در مقطع دبیرستان نیز در دبیرستان ابومسلم تحصیل کرد. در سال ۱۳۵۰ وارد مدرسه عالی ترجمه شد و در سال ۱۳۵۶ موفق به اخذ لیسانس گردید. او در سال ۱۳۵۲ با یار وفادار خود سرکار خانم بهناز شفیعی ازدواج کرد و ثمره این ازدواج یک پسر به نام آتیلا و دختری به نام آتوسا بود. هر دو فرزند حجازی راه پدر را در پیش گرفتند و ورزشی هستند. همسر آتوسا نیز سعید رمضانی بازیکن فوتبال است.
زندگی ورزشی
رده باشگاهی
آن طور که خود حجازی می گفت فعالیت اصلی وی رشته بسکتبال بود و اوقاتی که فوتبال را به صورت تفریحی بازی می کرد هم در گوش راست حضور داشت. اما در پی یک اتفاق او در درون دروازه تیم مدرسه خود ایستاد و بدین ترتیب حجازی دوران دروازه بانی فوتبال خود را از همین دبیرستان ابومسلم آغاز کرد.
حجازی اما فوتبال حرفه ای خود را از تیم دسته دومی نادر آغاز کرد و از همین تیم به تیم ملی جوانان و بزرگسالان رسید.
با حضور ناصر حجازی در سال ۱۳۴۸ در باشگاه تاج فصلی تازه در زندگی این اسطوره رقم خورد. حجازی در همان سال اول حضورش قهرمانی جام باشگاه های آسیا شد. وی در سال های ۱۳۴۵ و ۱۳۵۰ قهرمانی تهران و در سال ۱۳۵۳ نیز قهرمانی جام تخت جمشید را تجربه کرد. حجازی تا سال ۱۳۵۶ در تاج ماندگار بود و در این سال به تیم شهباز رفت و تا سال ۱۳۵۸ در این تیم توپ زد.
پیش از جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین حجازی از سوی باشگاه «پاریسن ژرمن» فرانسه پیشنهاد دریافت کرد اما در آن زمان حسمت مهاجرانی به او توصیه کرد که بعد از جام جهانی پیشنهادهای بهتری نصیب او خواهد شد. بعد از حضور در جام جهانی ۱۹۷۸ بود که حجازی در پی پیشنهاد باشگاه منچستریونایتد به این تیم رفت و یک ماه در تمرینات تیم منچستریونایتد حاضر بود. او ۵ بازی در تیم ذخیره های منچستر انجام داد و درخشش او در بازی اول مقابل بولتون که به برد ۵ بر ۰ منچستر انجامید «دیوید فکستون» سرمربی آن روزهای منچستر راب ر آن داشت تا با این دروازه بان قرارداد امضا کند. اما یکی از بزرگترین ظلم های تاریخ به حجازی شد و به دلیل آن که فدراسیون فوتبال ایران در آن دوره انسجام کافی را نداشت این دروازه بان شایسته از گرفتن کارت آی تی سی بازماند و فرصت حضور در منچستر را از دست داد.
در شهرت آن روزهای حجازی در خارج از کشور همین بس که روزنامه «نیونیشن» در فوریه ۱۹۷۰ در مورد این اسطوره نوشت: «ساختن دروازه ای از طلا و توری از مروارید رویای همیشگی مردانی است که به تنهایی بی رحمی فوتبال را به دوش کشیده اند. حالا چرا میان این همه قلعه چی یک نفر آن قدر ممتاز می شود که به او لقب «بهترین دروازه بان آسیا» را می دهند باید غیر از اقبال به دنبال لیاقت های فردی گشت».
حجازی در سال ۱۳۵۸ بار دیگر به استقلال تهران بازگشت. کاپیتان آن روزهای استقلال دو بار در سال های ۱۳۶۲ و ۱۳۶۴ قهرمان جام باشگاه های تهران شد.
حجازی در پایان دوران بازیگری خود در رده باشگاهی به تیم محمدان بنگلادش رفت و در سال ۱۳۶۹ بازی خداحافظی خود را نیز در این تیم انجام داد.
رده ملی
ناصر حجازی در سن ۱۷ سالگی توسط رایکوف به تیم ملی جوانان ایران دعوت شد و دست بر قضا اولین بازی خود را در دیداری دوستانه برابر تاج انجام داد. نکته بسیار جالب این دیدار این بود که حجازی نیمه اول یک گل خورد و تعویض شد و مهدی عسگرخانی جای او را گرفت و آن قدر ترسید که خود را مصدوم نشان داد و تعویض شد و بار دیگر ناصر حجازی به میدان آمد. اما جفای فوتبال بار دیگر به سراغ ناصر حجازی آمد و در آستانه اولین سفر خارجی تیم ملی جوانان در یکی از تمرینات از ناحیه کتف مصدوم شد و از تیم کنار گذاشته شد.
حجازی اولین بازی خود در تیم ملی بزرگسالان را در ۲۲ شهریور سال ۱۳۴۸ در برابر پاکستان انجام داد و ایران آن بازی را ۴ بر ۲ به سود خود خاتمه داد. وی به همراه تیم ملی جام قهرمانی جام ملت های آسیا در سال های ۱۳۴۶، ۱۳۵۰ و ۱۳۵۴ بالای سر برد و پس از آن ایران تا هم اکنون نیز نتوانست قهرمانی این رقابت ها را تجربه کند.
اما بهترین و خاطره انگیزترین بازی ناصر حجازی برای تیم ملی مربوط به دیدار رفت مرحله مقدماتی المپیک ۱۹۷۲ مونیخ در برابر کره شمالی بود که رد ورزشگاه خاکی ۷۰۰۰۰ نفری کره شمالی برگزار می شد. حجازی آن قدر در این بازی درخشید که سرمربی کره شمالی با این جمله لب به تحسین او گشود: «دست خدایان از آستین دروازه بان ایران ناصر حجازی بیرون آمد و تیم ما را ناکام گذاشت».
حجازی تیم ملی ایران را در المپیک ۱۹۷۲ مونیخ و جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین همراهی کرد. او در هر سه بازی ایران در این جام بازی کرد و در تیم منتخب روز اول جام جهانی نیز قرار گرفت.
او تا سال ۱۳۵۹ در تیم ملی بازی کرد اما جفاها تمامی نداشت و این دروازه بان در اوج دوران فوتبالی خود به دلیل خصومت شخصی برخی افراد با ارائه قانون من درآوردی که فقط گریبان حجازی را گرفت در سن ۲۹ سالگی مجبور شد با تیم ملی ایران وداع کند.
به طور کلی دوران بازیگری حجازی سراسر افتخار بود.
مربی گری
مرحوم حجازی دوران مربیگری خود را از تیم محمدان بنگلادش شروع کرد. بهترین دوران این باشگاه در سال ۱۳۶۷ پیروزی بر پرسپولیس و صعود به یکچهارم نهایی جام باشگاهای آسیا بود.
حجازی در خاطرات خود در رابطه با بازی پرسپولیس و محمدان میگوید: «رئیس باشگاه گفت می خواهم بیایم رختکن بگویم کمتر گل بخورید آبرویمان نرود! گفتم می خواهی بیایی روحیه بچه ها را تضعیف کنی؟ لازم نکرده! خودم به رختکن رفتم و گفتم بچه ها من پرسپولیس را می شناسم اصلاً تیم نیست! خلاصه به داخل زمین رفتیم. در نیمه اول با گل کرمانی از ما جلو افتادند. در بین دو نیمه با بچه ها حرف زدم. چشمتان روز بد نبیند با گل بیژن طاهری بازی را مساوی کردیم. بعد از آن گل خیلی فشار آوردیم چون برای صعود نیاز به برد داشتیم. بازی طوری شده بود که فنونی زاده کاپیتان پرسپولیس می گفت بچه ها بزنید زیرش ۱-۱ هم میریم بالا! در دقیقه ۸۸ سانتری شد و مهاجم خارجی و سرعتی ما توپ را از زیر دستان سلطانی وارد دروازه کرد ۲-۱ بردیم! این برد در تاریخ محمدان بنگلادش بی سابقه بود. بعد از بازی جشنی گرفتند که باورنکردنی بود. تمام مردم شهر بیرون آمده بودند. در جشن شهردار و وزیر امور خارجه هم حضور داشتند. وقتی شهردار برای سخنرانی آمد جمعیت او را هو کردند و فریاد زدند «حجازی، حجازی». پس از آن شهردار رو به کرد و گفت: تو چکار کردی که این قدر دوستت دارند؟ ما که مال این مملکتیم دوستمان ندارند. پس از آن یک بازی خداحافظی ۵۰۰۰۰ نفری برایم برگزار کردند».
مرحوم حجازی در سن ۴۰ سالگی به ایران بازگشت و به ترتیب مربی گری در تیم های شهرداری کرمان، بانک تجارت و سپاهان اصفهان را تجربه کرد و در سال ۱۳۷۵ سکان هدایت تیم استقلال تهران را به دست گرفت و در سال ۱۳۷۷ موفق شد این تیم را به مقام قهرمانی لیگ آزادگان برساند.
در سال ۱۳۷۸ استقلال با مربی گری حجازی تا فینال پیش رفت اما بازی فینال را به جوبیلیو ایواتای ژاپن واگذار کرد و از فتح جام بازماند و با انتقادهای زیادی نیز مواجه شد اما از آن دوران ۱۴ سال می گذرد و هنوز استقلال نتوانسته حتی به جمع چهار تیم پایانی راه یابد.
از دیگر افتخارات این دوران حجازی با استقلال می توان به قهرمانی در جام خزر، جام پرچم ترکمنستان، جام چهارجانبه کیش و نایب قهرمانی در جام دوستی امارات اشاره کرد.
او پس از استقلال به ذوب آهن، استقلال رشت، ماشین سازی تبریز و استقلال اهواز و نساجی قائم شهر رفت.این مربی بار دیگر در سال ۱۳۸۷ به استقلال تهران بازگشت، اما در میانه راه فیروز کریمی جای او را گرفت.
وی در زمان مربی گری خود علی دایی، علیرضا اکبرپور، علی اکبر استاد اسدی و رحمان رضایی را به جامعه فوتبال معرفی کرد.
حجازی در دوران فوتبالی خود رنج های زیادی کشید و عده زیادی بر این باورند که حجازی به حق خود در این فوتبال نرسید. او هر گاه در مورد زندگی در بنگلادش حرف می زد بغض می کرد و می گفت: « هیچ کسی نمی تواند یک ساعت آن زندگی را تحمل کند.روزهای اولی که در هند و سپس بنگلادش بودم فقط می توانستم روزی یک وعده شکمم را سیر کنم آن هم نه با غذای خوب و مقوی بلکه با نان یا موز که ارزان بود. این سختی ها را به جان خریدم تا از اصولم برنگردم، تا جلوی کسی تعظیم نکنم، تا دست کسی را نبوسم، تا مردانگی ام را به حراج نگذارم، تا خداوند را ناراحت نکنم که آدم با شرافت و با عزتی باشم».
سرانجام این اسطوره فوتبالی در دوم خرداد ۱۳۹۰ پس از تحمل ۱۸ ماه بیماری سرطان دار فانی را وداع گفت و مراسم تشییع این مرحوم نیز به باشکوه ترین وجه ممکن و با حضور خیل عظیمی از طرفداران او انجام گرفت.