آهای عشق ، چهره آبی‌ات پیداست / به مناسبت سالروز تاسیس باشگاه استقلال

اختصاصی آبیته- محمد جعفری-روزها در برگ برگ تاریخ به تورق در آمده و سالها قطاروار از ریل زمان لحظه ها را به حرکت واداشته اند … ساعت زمان بر سرعتش افزوده و مثل آپارات ، ایام را در مقابل دیدگان مان به صف کرده است … با گذر روزها ، حالا ما مانده ایم و نامی که در ذهن مان دنیا ، دنیا خاطره را به تصویر می کشد … نامی که برای تک تک مردم این سرزمین معنایی ورای از واژه ها دارد … نامی که به قدمت تاریخ برای ایرانی جماعت افتخار خلق کرده و بند غرور را در وجودش متبلور ساخته است … آری ! ” استقلال ” نامی است که نه درکتاب قطور دهخدا می توان مترادفی برایش یافت و نه می شود معنایش را محصور در کلمات قاصر کرد … استقلال ، سوای معنای تحت الفظی اش ، نامی است که با تاریخ سرافراز این مرز و بوم رابطه ای بی بدیل و دیرینه دارد … کرور کرور خاطره به وسعت افتخارات باشگاهی در ذهن مان قاب شده ، که بزرگترین مردان تاریخ ایران عزیز در آن خالق بزرگترین لحظه ها و ناب ترین ایام بوده اند …

در برگ های تقویم ، ۶۷ بهار را که به گذشته ورق بزنید ، می بینید روزهایی را که به همت چند دوچرخه سوار بنای مکتب بزرگ استقلال گذاشته شد و امتداد همان روزها پرافتخارترین باشگاه ایرانی را در دنیای مستطیل سبز این سرزمین به اوج رساند …
نامهای بسیاری در این ایام در تارک استقلال عزیز درخشیده اند و در قلب مردمان مان چهره شده اند ، اما در این میان اشاره به یکی از آنها چندان خالی از احترام نیست … مرد جنتلمن نظامی که ستاره های تیمساری را بر دوش خود می دید ، رفت تا با همت جوانان دور و برش ، بسازد تاریخی را که از خیابان فردوسی پایتخت در قامت باشگاه نوپای دوچرخه سواران ردای آقایی در دنیای توپ گرد را بر تن می کرد … تیمسارخسروانی اما شاید این مهم را در ذهن نمی پروراند که راهی که آغازگرش شده ، پس از قریب به ۷ دهه ، نقش پرافتخارترین و پرطرفدارترین باشگاه قاره کهن را در اذهان مردم به عینه به تصویر بکشد …

با تمامی این اشارات و تفاسیر که در پهنه کاغذ کاهی به صف شد ، اما امروز روزی خاص در تاریخ مستطیل سبز این سرزمین است … روزی که مکتب انسان ساز و فرهنگ پرور ” استقلال ” پا به دنیای وجود گذارده و خالق بزرگترین افتخارات جوانمردی این سرزمین شده … حالا شصت و هشت بهار است که نامی بزرگ در پهنه سپهر فوتبالی ایران آقایی می کند و به زیبایی تحسین برانگیزی می درخشد …

” استقلال ” اما برای تک تک ما یک نام نیست … صاحب ویژه ترین و متقاوت ترین روزهای زندگی مان شده و بی اختیار ، یک دنیا خاطره شیرین و تلخ را در ذهن مان ثبت می کند …
استقلال برای مردمان آبی دوست سرزمین مان ، تنها پرافتخارترین تیم ایرانی در قاره نیست ، تنها پرافتخارترین تیم لیگ داخلی به شمار نمی رود ، تنها یکه تاز افتخارات جام حذفی توپ گرد ایران نیست … استقلال تبلور ” عشق ” است در بند بند وجود همه آِّبیدلان سرزمین پارسی ما … آری ایرانی که باشی ، خون ایرانی که در رگ های وجودت به حرکت دربیاید ، دو ستاره که روی قلبت بدرخشد ، سرت را بالا می گیری و به گذشته ات مالامال از غرور افتخار می کنی … دستت را سایه بان چشمانت می کنی و با رگه هایی از امید آینده را رصد می کنی … استقلال برایت می شود ، خود ” عشق ” ….
بله استقلال با گذشت همه این سالها برایمان رنگی از غروری در پهنه زندگی …
آهای عشق ، چهره آبی ات پیداست ….


دیدگاه خود را بنویسید

دیدگاه شما

گوگل یاهو!