کیانوش عیاری : فیلم خانه پدری قربانی شد

گفت‌وگو با کیانوش عیاری پس از توقیف دوباره فیلمش
«خانه پدری» قربانی شد
 456935_676دانلود فیلم خانه پدری کیانوش عیاری

اکران فیلم در این ١٠ سانس نشان داد که اتفاق خاصی نیفتاد و تمام حرف‌هایی که راجع به آن قسمت گفته می‌شود بیهوده محض‌ هستند. این فقط و فقط یک بهانه‌گیری است و هیچ اتفاقی برای تماشاگر نیفتاده. اگر تماشاگر را در معرض تفتیش عقاید قرار نمی‌دادند که به زور میکروفون را ببرند جلویش و بپرسند آیا شما از این صحنه آزرده شدید تصویر واضح‌تری هم از برداشت مخاطب داشتیم. تاسف‌بار است. به نظرم این فیلم قربانی تنگ‌نظری‌ها شده

      امیر گنجوی – آرمین ابراهیمی/ «خانه پدری» با همان‌جنس برچسب‌هایی روبه‌رو شده که در سینمای جهان، برای مثال برخی نصیب «روبان سفید» ساخته میشاییل هانکه کردند یعنی اتهام خشونت‌گرایی و نمایش خشونت. در حالی که هر دو فیلم، طبیعتا به شکل‌ها و با ساختارهای مختلف، بنا دارند به کالبدشکافی خشونت در جوامع بپردازند. هر دو سعی می‌کنند چهره تلخ و زننده خشونت‌ورزی مردم یک جامعه را آیینه‌وار به همان جامعه نشان بدهند. طبیعتا این‌نوع کار با موضوع خشونت، با آنچه از سینمایی خشن و سراسر خون و خونریزی سراغ داریم تفاوت دارد. اینجا بحث بحث نقد خشونت‌ورزی است. خشونتی ریشه‌دار و عمیق که نسل‌های مختلف را دربرمی‌گیرد. کیانوش عیاری در خانه پدری در پی رسیدن به تصویری از ناهنجاری‌های اجتماعی است که در قالب یک خانه و یک خانواده بسط داده می‌شوند. او در این گفت‌وگو درباره درونمایه فیلم، داستان‌گویی و شخصیت‌ها و معناهای
مورد نظرش و همچنین مساله مهم توقیف فیلم بعد از دو روز اکران صحبت می‌کند.

 

اگر موافق‌‌ هستید از نحوه شکل‌گیری فیلم شروع کنیم.

منشا شکل‌گیری فیلم برمی‌گردد به چیزی حدود ٣٧، ٣٨ سال پیش، قبل از انقلاب؛ جنایت مشابهی در شهر اهواز در جنوب ایران که زادگاه من هم هست رخ داده بود و من این را در طی این ٣٧ یا هشت سال همراه خودم داشتم و طی این دوران ورژن‌های متفاوتی از این موضوع نوشته بودم. شاید هفت یا هشت بار سمت ساخت این موضوع رفتم که سرانجام چهار سال پیش، دقیقا چهار سال پیش، این را در تهران جلوی دوربین بردم. با داستانی که کاملا متفاوت است از آن خاطره‌یی که من از ٣٨ سال پیش در اهواز داشتم. اما از حیث جوهر شبیه هم هستند. آنجا صحبت درباره پدری‌ بود که دختر خودش را به خاطر یک مساله اخلاقی می‌کشد و خانوادش هم در آن دخیل بودند، فرزندانش، برادرش، بچه‌های برادرش. اینجا هم تقریبا تا حدودی چنین عناصری وجود دارند.

 بخش اول فیلم تا حدی ترسناک – جنایی است. صحنه قتل به راحتی از ذهن پاک نمی‌شود. یک خانه قدیمی داریم که نمونه‌اش را در فیلم‌های ترسناک زیاد دیده‌ایم. شخصیت‌های مشکوکی در طول اثر به چشم می‌خورند که در پی کشف ماجرا هستند. با این وجود به مرور از موتیف‌های غالب فیلم ترسناک-پلیسی در فیلم‌تان کاسته و در نهایت ساختار اجتماعی فیلم برجسته‌تر می‌شود. چرخشی که به نظر من مشخص‌کننده واقعیت ژانر ترسناک است و نشان می‌دهد عوامل سازنده ترس ماهیت‌هایی اجتماعی دارند. رویکردی که مشابه آن را امسال در «ماهی و گربه» که در آن یک قطره خون هم ریخته نشد دیدیم. مقداری از رویکرد ژانری‌تان بگوید؟ فکر می‌کنید می‌شود خانه پدری را فیلم ترسناک محسوب کرد؟

حقیقتا «خانه پدری» فیلم ترسناک نیست و با ژانر فیلم‌های ترسناک کلی فاصله دارد. وقوع قتلی در یک زیرزمین به تنهایی ترسناک نیست. زیرزمین یک خانه قدیمی اعیانی است، در این زیرزمین پدری به کمک پسرش، دخترش را به قتل می‌رساند و در همان جا هم دفنش می‌کند، در کف زیرزمین و چیزی که شاید سوءتفاهم است و تماشاگر را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد وحشت وقوع یک قتل نیست، تاثیرگذاری آن است برای تلخ‌کردن تماشاگر که مطلقا ربطی به ترسیدن او ندارد. ممکن است این ترس بعد از دیدن فیلم به شکل دیگری در روح و جان تماشاگر شکل بگیرد و از احتمالا تعصبات احتمالی پیرامون زندگی‌اش بترسد ولی این صحنه و این فیلم ترسناک نیست. صحنه جنایی و پلیسی هم نیست. یک قتل است که اتفاق می‌افتد و قرار است در محل وقوعش دفن بشود. دوربین مطلقا طی این ١٠٠ دقیقه از خانه قدیمی‌ای که داستان در آن اتفاق می‌افتد خارج نمی‌شود. نه پای پلیسی به میان کشیده می‌شود و نه افراد دیگر. فقط افراد همان خانواده هستند در آن خانه، با همان افرادی که ما در فیلم می‌بینیم، در همانجا بزرگ می‌شوند و از جوانی به پیری می‌رسند.

 برای اکثر بینندگان خارجی فیلم‌های ایرانی، بچه، قالی و خانه ایرانی تداعی‌گر معصومیت در سینمای ایران‌ هستند. بچه جنایتکار و قاتل، قالی به عنوان شیء یادوار جنایت و خانه ایرانی به عنوان نهادی برای پنهان‌کاری قتل برای بینندگان خارجی چندان متعارف نیست. کار شما از این نظر بازی با کلیشه‌های سینمای ایران است و تعریف آنها به شکلی غیرمتعارف. آیا به این موضوع واقف بودید؟ آیا این بازی با موتیف‌های مشخص سینمای ایران عامدانه بود؟

نه برای من ورود به چنین عرصه‌هایی نفرت‌انگیز است. که بخواهم از یک‌سری ویژگی‌های بومی مثل بافتن قالیچه یا حوضی که وسط این خانه قدیمی است و در آن سیب و هندوانه ریخته‌اند و چیزهایی از این قبیل استفاده کنم. به نظرم هر فیلمی که از این عناصر بخواهد برای جذب تماشاگر استفاده کند فیلم حقیری است و اصولا فکر فکر حقیری است. نه، من اصولا نه توجهی داشتم نه اعتنایی می‌کردم. این‌جور مسائل در ذهن من جایی ندارند. این عناصر به آن تعریفی که کردید در فیلم‌هایم استفاده نمی‌شود. وقتی چیزی شکل کاربردی دارد تماشاگر متوجه این ویژگی‌ها نمی‌شود و آنها را در کالبد فیلم می‌بیند.

 برخلاف اتهام خشونت و سیاه‌نمایی که به فیلم زده شده به نظر فیلم اصلا از خشونت غیراخلاقی استفاده نکرده است.

خشونت خانه پدری خشونت مقدسی است.

 سکانس شک‌برانگیز ۱۰ دقیقه اول فیلم همزمان ایجادگر ترس و ترحم در بیننده است، بیننده را با کفاره‌یی بیش از حد برای دختر روبه‌رو می‌سازد، احساسات او را نسبت به دختر برمی‌انگیزد و در این حالت به قول ارسطو کارکردی تراژیک و اخلاقی برای اثر تولید می‌کند تا بیننده را بهتر با مصایب جهل و پدرسالاری آشنا کند. از این منظر، خشونت اول فیلم، سیاه‌نمایی نیست. همچنین رویکرد شما به آینده بسیار مثبت است. پدرسالاری به شکل اولیه به نظر شما دیگر قابل تکرار نیست و مردان باید متناسب با زمان وضعیت خود را تغییر دهند. شهاب حسینی به وضوح دیگر نمی‌تواند همانند پدر گذشته خود رفتار کند. او مجبور است لکه ننگی را که پدر ایجاد کرده پاک کند. لکه ننگی که حتی باعث شده خانه پدری او خانه‌یی پر ارزش برای محافظت از جانب اداره میراث فرهنگی در نظر گرفته نشود. نظرتان درباره اتهام‌ها چیست؟ فکر می‌کنید میزان خشونت در فیلم بالاست؟ فیلم خود را سیاه‌نمایی می‌دانید؟

نه واقعا، این فیلم سیاه‌نمایی نیست. به یک آسیب اجتماعی می‌پردازد. به قتل‌های خانوادگی که می‌شود در مسائل ناموسی هم جا داد. این مختص ایران نیست. در تمام دنیا چنین اتفاقاتی می‌افتد و شدت و ضعف دارد. به عنوان نمونه بیشتر آمار آزار زن‌ها به دست شوهران‌شان در قلب اروپا در کشور اتریش رخ می‌دهد ولی وقتی فیلمساز اتریشی به سمت و سوی این موضوع برود بعید می‌دانم به او تهمت بزنند که قصد سیاه‌نمایی داشته. من هم هیچ‌وقت، هیچ‌وقت علاقه‌یی به سیاه‌نمایی ندارم چون این عین سوءاستفاده ا‌ست از امکاناتی که موجود است و برای جذب تماشاگر ایرانی نیازی به این کار نمی‌بینم. همچنین در قالب جشنواره‌ها که بخواهم با ارزش‌ها و ضدارزش‌ها با مشکلاتی که ممکن است داشته باشد به رایگان واگذارش کنم. تصور من این است که فیلم قرار است مخاطب ایرانی داشته باشد که اگر قرار است حرکتی ایجاد کند این حرکت در جهت بهبود شرایط و کیفیت زندگی است. بعد از این تازه نوبت به جشنواره‌های خارجی می‌رسد. همین.

 در فیلم تلاشی برای وجه روانکاوی شخصیت‌ها نمی‌شود. به راحتی نمی‌توان به دلایل روانی رفتارهای انسان‌ها پی برد. فیلم تمام می‌شود ولی بیننده هنوز درگیر این است که چرا قتل اول فیلم رخ داده. یکی از رازهای جذابیت فیلم در همین است. ناگفته‌ها بر گفته‌ها در فیلم مقدم‌ هستند. درباره فلسفه داستان‌پردازی‌تان و رابطه روانکاوی با آثار خودتان برای‌مان بگویید.

کمترین اهمیت را به روانکاوی می‌دهم چون اصولا علاقه‌یی به ورود روانکاوی به عرصه فیلم ندارم. نمی‌خواهم سطح و جایگاه این ناهنجاری‌ها و اتفاقات توی فیلم را محدود کنم به دایره روانشناسی انسان‌ها. ترجیح می‌دهم این طور نشان داده نشود که به خاطر اختلالات روانی دست به این کارها زده‌اند. همه‌چیز بیشتر به باور این شخصیت‌ها برمی‌گردد. شخصیتی که فکر می‌کند با خدشه وارد شدن به آبروی خانوادگی‌اش همه‌چیز را از دست داده و
بر اساس چنین شرایطی دست به چنین جنایتی می‌زند. ترجیحم این است که روانشناسی کوچک‌ترین نقشی برای تصمیم‌گیری اینها در چنین جنایتی نداشته  باشد.

  موضوع گذر زمان در فیلم جالب است. فیلم در مقاطع زمانی تقریبا ٢٠ ساله تکرار می‌شود. یک بار در سال ۴۶ است و یک بار به طور مثال ٨٢. دلیل خاصی برای انتخاب این سال‌ها داشتید؟ در پی بیان تفاوت نسل‌ها بودید؟

نه اتفاقا کوششی نداشتم. اولش می‌خواستم وقوع سال هر کدام از پنج بخش فیلم را نشان بدهم اما دوست نداشتم تماشاگر ایرانی که این سال‌ها را می‌شناسد برای سال‌هایی که از جانب فیلم تعیین شده معنایی خارج از نیاز فیلم بتراشد. مثل اینکه یکی از سال‌های رخ دادن حوادث فیلم را با حوادثی که در آن سال اتفاق افتاده تطبیق بدهد و این را به حساب هوشمندی فیلمساز بگذارد. فیلم احتیاجی به این حقه‌بازی‌ها ندارد. هیچ فیلمی نیاز به این حقه‌بازی‌ها ندارد چون یک‌جور جعل و سوءاستفاده از وقایعی است که خارج از متن و داستان فیلم‌ هستند. خارج از داستان فیلم.

 دوربین هیچگاه از خانه پدری خارج نمی‌شود. تمامی حوادث رخ داده در داستان به نظر مرتبط با اتفاقات خانه و زیرزمین‌اند. به طور مثال، یک مقطع زمانی است که نیروهای انگلیسی و روسی در ایران به سر می‌برند. فقط اشاره کوتاهی به حضور نیروهای روس در فیلم می‌شود. به نظر می‌آید در نگاه شما پدرسالاری برساخته محیط خانگی است و ریشه در سنت‌های زیرزمینی و پنهان خانگی دارد و چندان برساخته اجتماع و اتفاقات رخ داده شده در آن نیست. درست است؟

می‌تواند درست باشد ولی توجه کنید به اینکه من معتقدم اگر فیلمی با دو پرسوناژ حتی در یک اتاق ساخته شود به هر حال آینه‌یی از جامعه است. این انعکاسی از جامعه ا‌ست حتی اگر پنجره‌یی نداشته باشد تا بیرون را ببینیم. به هر شکل و صورت اجتماع در هر فیلمی وجود دارد. در بعضی از فیلم‌ها
به هر حال ممکن است این تطبیق درست انجام شده باشد. ما فیلمی را که داستانش در یک اتاق در بسته سپری می‌شود ببینیم و بهتر به آن جامعه و آن دوران پی ببریم و در فیلمی هم ممکن است به دلایل ضعف این اتفاق به خوبی نیفتد. از این جهت این فیلم دارد کاملا زمان و دوران و جامعه خودش را نشان می‌دهد.

 چرا دختری در فیلم وجود دارد که تا آخر ازدواج نمی‌کند و چرا این دختر بور است؟ در فیلم‌های ترسناک گاه ما با حضور شخصیت‌های شیطان‌صفت و مرموز روبه‌رو هستیم که ظاهری متفاوت با بقیه عوامل جامعه دارند و خط داستانی را تغییر می‌دهند.

نه می‌بینیم که این دختر نه فقط شیطان‌صفت نیست که حتی آدم مثبتی است. می‌بینیم که به‌شدت اعتراض می‌کند به روش پدر و برادرش و حتی آرزوی مرگ آنها را دارد. البته پدرش هم به‌ او می‌گوید دخترم کارهایی را که ما انجام می‌دهیم در گهواره به ما یاد داده‌اند. در واقع دارد این مساله را از شکل فردی‌اش خارج می‌کند و به تاریخ و فرهنگ خودش که این اعمال را به او تحمیل کرده‌اند اشاره می‌کند. دختر بلوند اتفاقا چهره مثبتی است. بیشتر برای من این مهم بود که یک‌جور زنجیره باشد که به یاد بیاوریم این همان کودک است که دختری شده و پا به سن گذاشته. ما در واقع از این دختر کوچک بلوند استفاده می‌کنیم برای پیوستگی تاریخ در افراد این خانواده. یک استفاده کاملا فنی دارد.

  فیلم بعد از دو روز اکران مجددا توقیف شد، به عنوان کارگردان فیلم چه حسی دارید؟

ببینید، من به دلیل شرایط شکننده‌یی که هست ترجیح می‌دهم الان واقعا سکوت کنم. فقط می‌توانم بگویم برای من بسیار تاسف‌بار است. برای من خیلی ناراحت‌کننده است و این فیلم در ١٠، ١١ سانس روز پنجشنبه نه فقط نشان داد هیچ مشکلی ندارد بلکه برعکس با اقبال فوق‌العاده‌یی هم مواجه شده. خب چرا باید این فرصت و این شانس از فیلم گرفته شود ولی لودگی‌های فراوان و فیلم‌هایی که برای ذهن تماشاگر مضرند نمایش داده شوند؟

 یعنی امکان حذف آن سکانس ١١ دقیقه‌یی  وجود  ندارد؟

نه، نه، آنکه دست نمی‌خورد. نیازی هم نیست دست بخورد. این ١٠ سانس نشان داد که اتفاق خاصی نیفتاد و تمام حرف‌هایی که راجع به آن قسمت گفته می‌شود بیهوده محض‌ هستند. این فقط و فقط یک بهانه‌گیری است و هیچ اتفاقی برای تماشاگر نیفتاده. اگر تماشاگر را در معرض تفتیش عقاید قرار نمی‌دادند که به زور میکروفون را ببرند جلویش و بپرسند آیا شما از این صحنه آزرده شدید تصویر واضح‌تری هم از برداشت مخاطب داشتیم. تاسف‌بار است. به نظرم این فیلم قربانی تنگ‌نظری‌ها شده.

 حالا چه می‌شود؟

فیلم ظاهرا باید به خواب زمستانی برود.

 عمویی اول فیلم وجود دارد که برادر خود را به کشتن دختر ترغیب می‌کند. شخصیتی که حتی از پسر خود می‌خواهد شمشیری را به دل دختر مرده فرو کند تا مطمئن شود دختر واقعا کشته شده. این عمو در ادامه فیلم کاملا حذف شده و دیگر دیده نمی‌شود. در حالی که تقریبا در تمامی برش‌های تاریخی ما اثراتی از شخصیت‌های قبلی می‌بینیم. نقش این عمو در فیلم چه بوده و چرا احساس کردید باید حذف شود؟

نه این حذف شدن‌ها چیز عامدانه‌یی نیست. اولا عمو در فیلم وجود داشت تا سال‌های بعد. می‌تواند وقتی برادرش به سن پیری می‌رسد مرده باشد ولی پسرش (همان که شمشیر را فرو می‌کند توی زمین) زنده است و در سنین بالا می‌بینیمش. دلیل اینکه گذر سال‌ها را روی فیلم علامت‌گذاری نکردم این بود که ذهن تماشاگر معطوف به شبیه‌سازی شخصیت‌ها نشود.

 و اینکه آقای عیاری، کار جدیدی در دست نوشتن یا ساخت دارید؟

بله دارم خودم را آماده می‌کنم برای یک فیلم سینمایی. فعلا اطلاعات بیشتری نمی‌توانم بدهم اما به زودی، ظرف دو، سه ماه آینده، فیلمی را شروع خواهم کرد.


دیدگاه خود را بنویسید

دیدگاه شما

گوگل یاهو!