اخبار استقلال

خیرین عزیز، مردم خوب مان و تمامی کسانی که قلب شان برای همنوعان نیازمند می تپد طی چند هفته اخیر بیش از ۱۵ میلیون تومان برای کمک به ” حسن کودک ۲۵ ساله” بیمار و خانواده نیازمندش به حساب اینجانب فرهاد داودوندی واریز کردند.

با توجه به این تصمیم گرفته شد برای رفع مشکل این خانواده نیازمند برای آنان یک ماشین سواری روآ  تهیه شود تا پدر خانواده بتواند با کار کردن، مخارج زندگی روزمره شان را نیز تامین کند.

پس از مدتها که به دنبال خرید خودرو سالم می گشتم، خوشبختانه غروب امروز دوستان عزیزم یک خودرو سالم دو گانه سوز بدون رنگ و سالم را برایم آوردند که پس از بازدید چند تن از دوستان فنی کارم شامل: مکانیک و صافکار و نقاش و جلوبندی ساز و گرفتن تائیدیه سالم بودن این ماشین از این دوستان، اقدام به خرید این خودرو برای خانواده نیازمند” حسن کودک ۲۵ ساله ” بیمار نمودم.

قیمت اولیه آنرا با توجه به سالم بودنش ۱۳ میلیون تومان برآورد کرده بودند که با توجه به نیازمند بودن خانواده حسن،  اقایان مجید معصوم زاده و دانیال نجاریان صاحبان بنگاه، از فروشنده حدود 700 هزار تومان برایمان تخفیف گرفتند و نهایتا این خودرو به قیمت 12 میلیون و سیصد هزار تومان بنام شخص ” حسن…. کودک 25 ساله بیمار ” خریداری و به پدر و مادرش نیازمندش تقدیم شد.

خوشحالیم که دل این خانواده شاد شد، خوشحالیم که دست خداوند مهربان از آستین خیرین عزیز بیرون آمد و  یک خانواده نیازمند دارای یک خودرو شدند تا پدر خانواده بتواند با کار کردن، نیازهای مادی خانواده اش را تا حدود زیادی بر طرف کند.

درود بر تمامی خیرین عزیز که مبالغ بسیاری را برای کمک به این خانواده به حساب اینجانب فرهاد داودوندی واریز کردند.

لازم به ذکر است طی دو سه روز آینده و پس از ثبت سند این ماشین به نام “حسن کودک ۲۵ ساله ” بیمار، برای باقیمانده پولی که مربوط به این خانواده از کمک های مردمی نزد من، بصورت امانت موجود است برنامه ریزی خواهیم کرد. ( ریز مخارج و باقیمانده دقیق پول بزودی اعلام خواهد شد)

خیرین عزیز، مردم خوب مان و تمامی کسانی که قلب شان برای همنوعان نیازمند می تپد طی چند هفته اخیر بیش از ۱۵ میلیون تومان برای کمک به ” حسن کودک ۲۵ ساله” بیمار و خانواده نیازمندش به حساب اینجانب فرهاد داودوندی واریز کردند.

با توجه به این تصمیم گرفته شد برای رفع مشکل این خانواده نیازمند برای آنان یک ماشین سواری روآ  تهیه شود تا پدر خانواده بتواند با کار کردن، مخارج زندگی روزمره شان را نیز تامین کند.

پس از مدتها که به دنبال خرید خودرو سالم می گشتم، خوشبختانه غروب امروز دوستان عزیزم یک خودرو سالم دو گانه سوز بدون رنگ و سالم را برایم آوردند که پس از بازدید چند تن از دوستان فنی کارم شامل: مکانیک و صافکار و نقاش و جلوبندی ساز و گرفتن تائیدیه سالم بودن این ماشین از این دوستان، اقدام به خرید این خودرو برای خانواده نیازمند” حسن کودک ۲۵ ساله ” بیمار نمودم.

قیمت اولیه آنرا با توجه به سالم بودنش ۱۳ میلیون تومان برآورد کرده بودند که با توجه به نیازمند بودن خانواده حسن،  اقایان مجید معصوم زاده و دانیال نجاریان صاحبان بنگاه، از فروشنده حدود 700 هزار تومان برایمان تخفیف گرفتند و نهایتا این خودرو به قیمت 12 میلیون و سیصد هزار تومان بنام شخص ” حسن…. کودک 25 ساله بیمار ” خریداری و به پدر و مادرش نیازمندش تقدیم شد.

خوشحالیم که دل این خانواده شاد شد، خوشحالیم که دست خداوند مهربان از آستین خیرین عزیز بیرون آمد و  یک خانواده نیازمند دارای یک خودرو شدند تا پدر خانواده بتواند با کار کردن، نیازهای مادی خانواده اش را تا حدود زیادی بر طرف کند.

درود بر تمامی خیرین عزیز که مبالغ بسیاری را برای کمک به این خانواده به حساب اینجانب فرهاد داودوندی واریز کردند.

لازم به ذکر است طی دو سه روز آینده و پس از ثبت سند این ماشین به نام “حسن کودک ۲۵ ساله ” بیمار، برای باقیمانده پولی که مربوط به این خانواده از کمک های مردمی نزد من، بصورت امانت موجود است برنامه ریزی خواهیم کرد. ( ریز مخارج و باقیمانده دقیق پول بزودی اعلام خواهد شد)

اعتراف می کنم پشیمانم که شما را رسانه ای کردم.

اعتراف می کنم که اشتباه کردم، اشتباه، اشتباه!

بدرود مردان تاریخی شهر من!

همان بهتر که زیر زمین بمانید و خیلی چیزها را در این بالا به چشم خود نبینید، همان بهتر که با یاد آوری خاطراتی از داشتن صداقت مردمان دوران تان در هزاران سال قبل، در اعماق زمین در آرامش باشید.

اینجا روی زمین اگر بخواهید زندگی کنید باید بلد باشید فقط خوب حرف بزنید و رنگ حرفهای تان ثانیه ای باشد.

می توانید اینگونه نزد ما روی زمین زندگی کنید؟!

اگر نمی توانید، همان بهتر که در زیر خاک در آرامش ابدی باشید، دنیا را چه دیدید؟ شاید…..

بدرود مردان تاریخی شهر من، دیگر در رابطه با شما فکر هم نخواهم کرد، شاید ما اشتباه کرده ایم و اصلا شما وجود نداشته اید و آن استخوانهایی هم که باد آنها را برد در تخیل ما بوده.

حتی اگر شما قسمتی از تاریخ شهر و کشور من هم باشید مرا با شما دیگر کاری نیست، فرزندی که نتواند از جسد نیاکانش با احترام نگهداری کند همان بهتر که …….

بدرود برای همیشه….