هدیه بسیار ارزنده یک دختر نیازمن به “موزه فرهاد ۹۰ “


هدیه  بسیار ارزنده یک دختر نیازمند

 به “موزه فرهاد ۹۰ “

به قلم: فرهاد داودوندی

رفتم  برای  دختر خردسال  نیازمند و پدر معلولش  مقداری  لباس و مواد غذایی و  پول نقد  از کمک های خیرین عزیز سایت فرهاد داودوندی را ببرم

در زدم، دختر بچه خردسال در را که باز کرد گفت: عمو فرهاد برایت یک کاردستی درست کرده ام که بهت هدیه بدهم ( دو نفری با هم زندگی می کنند، پدرش معلول شدید است و نمی تواند حرکت کند)  

رفت دو تا نقاشی که روی یکی از آنها را با پولک رنگی پوشانده بود را برایم آورد و گفت می دانم خوب نشده، اما اگر دوست داشتی یکی از نقاشی ها  را بعنوان هدیه بخاطر کمک هایی که از طرف خیرین سایتت برای من و پدرم می آوری، برای خودت ببر

بهش گفتم: هر دوی  نقاشی هایت خیلی خیلی خیلی زیبا هستند، می شود از تو خواهش کنم هر دو تا نقاشی  را به من هدیه بدهی تا برای موزه ام ببرم؟!

بلافاصله خندید و با خوشحالی گفت: اگر اینقدر زیبا شده اند که می گویی، هر دوی شان را به موزه ات تقدیم می کنم

دقایقی در خدمت این پدر و دختر بودم، موقع خداحافظی در حالیکه هر دو هدیه را با خودم آوردم، بهش گفتم: بزودی نامت را می نویسم کلاس آموزش نقاشی، تا بصورت حرفه ای این هنر را  تحت نظر اساتید نقاشی یاد بگیری

برق شادی را می شد در چشمانش به وضوح دید، خیلی آرام گفت: دستت درد نکند عمو فرهاد


دیدگاه خود را بنویسید

دیدگاه شما

گوگل یاهو!