گفتگو با استاد محمد حسین رحمانی ( قسمت اول )

در گفتگو با استاد محمد حسین رحمانی

 

جامع ترین فرهنگ موضوعی شعر فارسی

 آماده انتشار می شود


( قسمت اول )


فرهاد داودوندی- بروجرد:


استاد محمدحسین رحمانی با برخورداری از قابلیت های متعدد و منحصر به فرد در خلق
آثار قلمی – چه نثر و چه نظم – سالهاست که به دور از جنجال های رایج تبلیغاتی، در
عرصه فرهنگی ایران فعال اند.

فعالیت ایشان در این عرصه، در واقع، قبل از انقلاب و با نگارش قصه « ببری » در
قالب شعر نو محاوره ای آغاز شد. قصه مزبور که از مضمونی سیاسی برخوردار بود، در آن
سال ها اجازه انتشار بدون سانسور نیافت. اما در بدو پیروزی انقلاب و در بــرهه ای
که مقوله سانسور از حوزه انتشارات کشور به کلی رخت بربسته بود، آن قصه به گونه ای
مصور مجال انتشار یافت. قصه مورد بحث به عنوان کاری نو در تاریخ قصه نویسی سرزمین
مان تحسین بسیاری از صاحبنظران را برانگیخت. ایشان با ورود به دانشگاه تهران و
اقامت شان در این کلانشهر، برخلاف انتظار عمومی، قصه نویسی را دنبال نکرده و به
مقاله نویسی و نقد و نظر در مطبوعات و نیز، سرودن شعر روی آوردند.

مقاله های وزین شان در زمینه های گوناگون ادبی، هنری،
اجتماعی و نیز، سیاسی با اسامی مستعار علی ایروانی، ناصر نامدار و … و سرانجام،
مقاله های ورزشی و عمدتاً در زمینه والیبال و با هدف زنده نگاه داشتن نام اسطوره
های تاریخ والیبال بروجرد و ایران؛ چهره ای شاخص از وی را به نمایش گذاشتند. استاد
رحمانی در هنر شاعری، به گواهی هر آنچه سروده و در مطبوعات منتشر گردیده و تا به
امروز فرصت گردآوری و انتشار آنها را در مجموعه ای مستقل نیافته، از توانمندی قابل
ملاحظه ای بهره مند باشند.

برای نمونه، قصیده ای ۵۲ بیتی با مطلع :

بهل این خواب عنانگیر و ز جان کن آهنگ

سفری طُرفه به راه ست مکن خیره درنگ

و یا غزلی ۱۲ بیتی با مطلع :

پیمان محبتی که بستیم

افسوس زیکدگر گسستیم

کــــه قافیه اولی، از جمله سخت ترین قافیه ها و قافیه
دومی، درشمار کمترین قافیه های موجود در شعر فارسی می باشد.

و بدیهی ست طولانی بودن ابیات و مضامین بکر هر یک از اشعاری
که از این دو قافیه برخوردارند، توانایی هر شاعری را نشان می دهد. گفتنی ست این
قصیده و غزل با عناوین « خداوند سخن » و « شراب عشق » در شبکه اینترنت موجود می
باشند. و براساس پژوهشی هر چند اجمالی، چنین به نظر می رسد که هر دو آنها، بیشترین
تعداد ابیات در طول تاریخ شعر فارسی را به خود اختصاص داده اند.

استاد رحمانی در دو دهه اخیر به موازات کاهش فعالیت
مطبوعاتی خود به نگارش کتاب مبادرت ورزیده اند. یــادنامه « استاد مهرداد اوستا »
از انتشارات تاریخ فرهنگ معاصر که در مقایسه با دو یادنامه دیگر استاد اوستا، یکی
با عنوان « افسوس بی سخن » که به همت حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی انتشار
یافته و دیگری، که توسط اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان به مناسبت کنگره
سراسری بزرگداشت استاد اوستا در بروجرد، منتشر گردید، به مراتب وزین تر بوده و در
حال حاضر، معتبرترین کتاب مرجع در زمینه جایگاه هنری استاد اوستا به شمار می رود
که نام ایشان بر روی جلد آن نقش بسته است.

افزون بر این کتاب؛ با دو کتاب ارزشمند کاربردی از وی با سبکی خاص در نویسندگی
مواجه می شویم؛ یکی، با عنوان « گونه های نگارش در روابط عمومی » که در چهارمین
سمپوزیوم بین المللی روابط عمومی اثر برتر شناخته شد و لوح تقدیر و تندیس سمپوزیوم
مزبور را از آن خود ساخت و سالهاست که به عنوان دو واحد درسی در رشته علوم
ارتباطات دانشگاههای معتبر کشور تدریس و یا به مثابه کتابی مرجع در درسهای متعدد
ایــن رشته دانشگاهی مورد استفاده قرار می گیرد و دیگری، « پیام و پاسخ در روابط
عمومی » که مورد نقد و تحسین بسیاری از استادان علوم ارتباطات و از آن جمله « دکتر
امید علی مسعودی » واقع گردیده است. از این دو کتاب به عنوان پدیده های راهگشا در
حوزه نگارش علوم ارتباطات یاد شده است.

اما، علاوه بر این کتابها، استاد رحمانی این بار، دست به
کاری یا بهتر گفته شود؛ کارستانی زده و آن تدوین مجموعه ای عظیم با عنوان « فرهنگ
موضوعی شعر فارسی » است؛ کاری توانفرسا که تنها گردآوری و پالایش اشعار آن ۱۵ سال
به طول انجامیده و هم اینک مرحله تایپ خود را پشت سر می گذارد. تدوین چنین مجموعه
ای که در برگیرنده چندین مجلد می باشد، در حقیقت اصلی ترین انگیزه اینجانب برای
برگزاری این گفتگو – که بخش هایی از آن، اطلاعات بدیع و ارزشمندی از شعر فارسی را
در اختیار خوانندگان قرار می دهد – بوده که آن را با هم پی می گیریم:



س : مهمترین عاملی که موجب ترغیب شما در مبادرت به چنین کار
طاقت فرسایی، چه بوده است؟

ج : همان گونه که اطلاع دارید، شعر بخشی از زندگی خانواده
ما می باشد. سابقه جد مادری مان « حاج دوخا محمد رعنا » به عنوان شاعری بزرگ و
شخصیتی انقلابی که به جرم مشروطه خواهی ترور شده و ظهور چهره تابناکی چون « استاد
مهرداد اوستا » در چنین خانواده ای، بسیار طبیعی ست که همگی مان از دوران کودکی به
شعر گرایش داشته باشیم. به هر تقدیر، همین گرایش سبب گردید از دوران نوجوانی و
البته به صورت تفننی، هر گاه با بیت یا ابیاتی اخلاقی از شاعران نامدار، گمنام و
بی نام مواجه می شدم، آنها را در دفترچه ای یادداشت می کردم. تا اینکه تصمیم گرفتم
به گونه ای اصولی به گردآوری اشعاری با این مضمون بپردازم. اما وقتی وارد این عرصه
شدم، خود را مانند شناگری یافتم که با همه مهارتش، امواج نیرومند دریایی متلاطم،
او را به هر سو که می خواهد می برد. و همین امر موجب شد که دامنه فعالیتم را در
این زمینه گسترش دهم و فرهنگی تا حد امکان جامع از شعر فارسی را تدوین نمایم؛ آنهم
فرهنگی که شعر فارسی را از کهن ترین ادوار تاریخی تا دوران معاصر شامل می گردد.

س : بحث کهن ترین ادوار تاریخی یا به اعتباری دوران باستان
را به میان آوردید، در آن روزگار، شعر چه جایگاهی در فرهنگ ایرانی داشته و نخستین
سرایندگان شعر فارسی چه کسانی بوده اند؟

ج : عصر ساسانیان و عمدتاً دوره حکمرانی خسروپرویز را می
توان « دوران طلایی موسیقی » ایران باستان و حتی تمام طول تاریخ این سرزمین نامید؛
یعنی برهه ای که پادشاهان این امپراتوری اهمیت ویژه ای را برای موسیقی قایل بودند
و حمایت حیرت آوری را از آن به عمل می آوردند. با ظهور موسیقیدانان نابغه و بی همانندی
همچون باربد، نکیسا، سرکش، رامتین، بامشاد و … محبوبیت این هنر فراگیر در جامعه
آن روزگار ایران، تقریباً امکان رواج و رونق هر هنر دیگری و از آن جمله شاعری را
سلب کرده و یا دست کم تحت الشعاع درخشش خیره کننده خود قرار داده بود. به هر
تقدیر، بر طبق کهن ترین اسناد موجود، قطعه زیر نخستین اثر منظوم در عصر ایران
باستان با ترجمه‌ی فارسی امروزی می باشد :

خورشید روشن و ماه فروزان؛

می درخشند و نور می افشانند،

از تنه یک درخت.

پرندگان تابناک؛

به شادمانی چتر می زنند بر آن،

چتر می زنند؛

کبوتران و طاووسان رنگارنگ.

افزون بر این قطعه و قطعات دیگری نظیر آن، در دوران باستان
با اشعار دارای اوزان عروضی شاعران گمنامی همچون « خطیری » – که با « خطیری » شاعر
قرن ششم فرق داشته – نیز، مواجه می شویم که بیشتر در زمینه هزل و هجا ذوق آزمایی
می کرده و قصیده هجائیه شعرا را جواب داده است. پاره ای از اشعار او در « لغت نامه
اسدی طوسی » – « لغت فُرس » – به چشم می خورند.

خطیری در بیتی این گونه جهان را توصیف می کند:

می بدانید کاین جهان فسوس

همه باد است و حیلت و دلغم

اشاره به « قصیده هجائیه شعرا » و پاسخ خطیری به آن، حاکی
از این حقیقت است که در روزگار او شاعران دیگری نیز، می زیسته اند.

« خفاف » یکی دیگر از شعرای باستانی ست – که او نیز، با
خفاف بن نُدبه شاعر عصر اعراب جاهلی که بعدها در شمار اصحاب پیامبر گرامی اسلام
حضرت محمد مصطفی (ص) قرار گرفته، فرق داشته – و اشعارش در « لغت فُرس » دیده می
شوند.

خفاف در بیتی پیرامون گفتار خوش چنین سروده است :

چیست از گفتار خوش بهتر که او

مار را آرد برون از آشیان

اشعار این دو شاعر، به این دو بیت منحصر نمی باشند و در
مجموعه حاضر با ابیات بیشتری از اشعار آنان برخورد خواهیم کرد.

برخی از پژوهشگران بــرخلاف مستندات تاریخی موجود، شاعران
کلاسیک سرای عصر ایران باستان را نادیده انگاشته اند. بر همین اساس، اغلب این
پژوهشگران ابوحفص سغدی را نخستین شاعر پارسی گوی پنداشته اند. اما محمد عوفی علی
رغم نظریه آنان، ابوالعباس مروزی را که در قرن دوم هجری می زیسته، اولین شاعر
پارسی گوی دانسته است. چه بسا شاعران دیگری نیز، همعصر این شاعر بوده و تا امروز
گمنام مانده اند.


س : رونق شعر فارسی و تطور آن از چه عصر تاریخی یا بهتر
گفته شود دوره حکمرانی یا پادشاهی آغاز شده و چه مسیری را پیموده است؟

ج : بارقه درخشش شعر کلاسیک پارسی در قرن سوم و در دوران
طاهریان و صفاریان با ظهور شاعرانی همانند حنظله بادغیسی، محمد بن وصیف سگزی،
فیروز مشرقی و ابوسلیک گرگانی پدیدار شد و در دوران سامانیان شاعران نامدارتری
همچون رودکی سمرقندی، دقیقی طوسی، ابوشکور بلخی، شهید بلخی، کسایی مروزی، عماره
مروزی و … پا به عرصه ادبیات پارسی گذاشتند. در دهه های نخستین حکومت غزنویان –
قرن چهارم تا ششم – با ظهور شاعران بزرگی چون فردوسی طوسی، عنصری بلخی، فرخی
سیستانی، منوچهری دامغانی، عسجدی مروزی و … و نیز، چند دهه بعد، شاعرانی چون
مسعود سعد سلمان، سید حسن غزنوی، عثمان مختاری غزنوی و … شعر پارسی به اوج
شکوفایی رسید و با اقبال روزافزون سلاطین و حتی عامه مردم رو به رو گشت؛ تا جایی
که هنر شاعری برای شاعران نامور به عنوان شغلی در دربار فرمانروایان به ثبت رسید.
و شاعران مشهور درباری بیشترین تلاش خویش را در مدح حکمرانان بـــــه کار می بستند.
و هر چه در بزرگ کردن ممدوح خود توفیق بیشتری داشتند، صله و انعام بیشتری دریافت
می کردند. و بدیهی ست که در این میان، قصیده سرایی کـــه ظرفیت بیشتری برای این
منظور داشت، بیشتر از دیگر گونه های سرایش شعر، رواج یافت. علاقه مندی مفرط سلطان
محمود غزنوی به شعر، هنر شاعری را بیشتر از هر دوره دیگری در تاریخ پادشاهی ایران
رونق بخشید؛ تا جایی که گفته می شود چهارصد شاعر در دربار این سلطان کشورگشا و در
عین حال سفاک، ارتزاق می کرده و برخی از آنان همچون عنصری، از تمـوّلی افسانه ای
بهره مند شده اند. از همین روی، خاقانی شروانی در بخشی هایی از قطعه خود با ردیف
عنصری، در این باره چنین سروده است :

به تعریض گفتی که خاقانیا

چه خوش داشت نظم روان عنصری

بلی شاعری بود صاحب قبول

ز ممدوح صاحبقران عنصری

به معشوق نیکو و ممدوح نیک

غزل گو شد و مدح خوان عنصری …

به دور کرم بخششی نیک دید

ز محمود کشورستان عنصری

به ده بیت، صد بدره و برده یافت

ز یک فتح هندوستان عنصری

شنیدم که از نقره زد دیگدان

ز زر ساخت آلات خوان عنصری

دهم مال و بس شاد باشم کنون

ستد زرّ و شد شادمان عنصری

به دانش توان عنصری شد ولیک

به دولت شدن چون توان عنصری

در حکومت سلجوقیان که در قرن های پنجم و ششم، با حکومت
غزنویان مقارن گردیده بود، شاعرانی چون فخرالدین اسعد گرگانی، ناصرخسرو قبادیانی،
قطران تبریزی، امیر معزی نیشابوری، انوری ابیوردی، ادیب صابر ترمذی، عبدالواسع
جبلی و … مورد توجه این سلسله پادشاهی قرار گرفتند. و اگرچه بعضی از سلاطین آن،
مثل ملکشاه و شاید به تأسی از خواجه نظام الملک، اعتقادی به شعر نداشتند. اما، در
مقابل، پادشاهانی همچون آلب ارسلان – که امیر معزی را امیرالشعرای دربار خود خواند
– و سلطان سنجر دوستدار شعر بودند و این شاعر را مورد عنایت ویژه خویش قرار دادند.
گفته شده، امیر معزی که تازه به دربار سنجر راه یافته بود، بـــــــه خاطر سرودن
فی البداهه این رباعی در توصیف هلال ماه نو :

ای ماه چو ابروان یاری گویی

یا نی چو کمان شهریاری گویی

نعلی زده از زرّ عیاری گویی

در گوش سپهر گوشواری گویی

اسبی به ارزش سیصد دینار نیشابوری به عنوان صله از آن سلطان
دریافت می کند. و در پاسخ به این سخاوتمندی، رباعی زیر را، باز هم به صورت فی
البداهه سروده و آن را تقدیم شاه می نماید:

چون آتش خاطر مرا شاه بدید

از خاک مرا بر زبر ماه کشید

چون آب یکی ترانه از من بشنید

چون باد یکی مرکب خاصم بخشید

و این بار، سلطان سنجر او را یکهزار دینار می بخشد.

روایت دیگری از سرودن این رباعی وجود دارد که در آن، از
همراهی امیر معزی با سلطان سنجر به هنگام غروب آفتاب و در بازگشت از شکارگاه اشاره
دارد و سلطان به محض مشاهده هلال ماه نو از امیر معزی می خواهد که در توصیف آن،
شعری بسراید و پس از سرودن رباعی مزبور، سلطان سنجر به نشانه تمجید، اسب گرانبهای
نژاد عربی خود را با اسب امیر معزی معاوضه می کند.


باز هم در قرن های پنجم و ششم و در دوران حاکمیت آل
افراسیاب و ظهور شاعرانی همچون عمعق بخارایی و سوزنی سمرقندی و در عصر فرمانروایی
اتابکان و خوارزمشاهیان و پدیدار شدن شاعران بزرگی چون سنایی غزنوی، خاقانی
شروانی، نظامی گنجوی، عطار نیشابوری، رشیدالدین وطواط، ظهیر فاریابی و … قصیده
همچنان به عنوان بهترین ابزارهای مدیحه سرایی بیشترین امکان های جولان در عرصه شعر
پارسی را به خود اختصاص داده بود. و دیگر انواع شعر، مثل غزل، قطعه، رباعی، دوبیتی
و … آهسته آهسته در کنار این نوع شعر، پیش می رفتند. ضمن آنکه، گونه مثنوی نیز،
با ظرفیت نامحدود خود و خلق شاهکارهایی مانند شاهنامه فردوسی طوسی، ویس و رامین
فخرالدین اسعد گرگانی، خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی گنجوی و نیز، مثنوی
معنوی مولوی بلخی؛ به ترتیب، در داستانسرایی حماسی، عاشقانه و عارفانه، در قالب
این نوع شعر، جایگاه ویژه خود را داشت. تا اینکه با روی کار آمدن حکومت مغول و
تیموری در قرن های هفتم تا نهم و ظهور شاعران عمدتاً غزلسرایی همچون سعدی شیرازی،
فخرالدین عراقی، امیرخسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، اوحدی مراغه ای، همام الدین
تبریزی، حافظ شیرازی، سلمان ساوجی، کمال خجندی و … در عرصه ادب، غزل به اعتلای
واقعی خویش دست یافت و به مرور زمان رونق اولیه قصیده، رو به افول گذاشت.

و این سیر نزولی در قرن های دهم و یازدهم و در عصر صفویه با
ظهور شاعران غزلسرایی چون هلالی جغتایی، اهلی شیرازی، بابا فغانی شیرازی – مشهور
به حافظ کوچک – عرفی شیرازی، وحشی بافقی، محتشم کاشانی، کلیم کاشانی، صائب تبریزی
و … و نیز، در قرن های دوازدهم و سیزدهم و در دوران افشاریه و زندیه و قاجاریه و
پا به عرصه گذاشتن شاعرانی همچون، هاتف اصفهانی، حزین لاهیجی، طبیب اصفهانی، فروغی
بسطامی، آذر بیگدلی، نشاط اصفهانی و …. و حتی در دوران مشروطیت با ظهور شاعران
غزلسرایی مانند فرخی یزدی، عارف قزوینی و … همچنان ادامه داشته است. اما این
واقعیت را نباید نادیده انگاشت که تا عصر قاجار، کماکان شاعری به عنوان شغلی در
دربار پادشاهان به شمار می آمده است. و در این میان، شاهان و شاهزادگانی نیز، که
از ذوق شعری بهره مند بوده، اغلب موارد به صورت تفننی و گاه به صورت جدی و در حد
گردآوری دیوانی، به سرودن شعر پرداخته اند. فتحعلیشاه و ناصرالدین شاه قاجار از
جمله پادشاهانی به شمار می آیند که دواوینی از خود به یادگار گذاشته اند. افزون بر
قصیده که اصولاً از ماهیتی مدیحه ای برخوردار بوده، غزل نیز، در بسیاری از موارد و
به اعتباری، نوعی مدح را در خود مستتر داشته است؛ با این تفاوت که در قصیده خطاب
شاعر عمدتاً به شاه یا قدرتمداری دیگر و در غزل خطاب او اغلب به معشوق یا معشوقه
زمینی بوده است. و البته، در این میان، تعداد انگشت شماری از شاعران عارف، مانند
بایزید بسطامی، حسین منصور حلاج، خواجه عبدالله انصاری، ابوسعید ابوالخیر، شاه
نعمت الله ولی، عمادالدین نسیمی، قاسم انوار، اسیری لاهیجی، سیدای نسفی، حاجب
شیرازی، فروغی بسطامی و …  همواره به
معبود آسمانی خویش می اندیشیده و در گونه های مختلف اشعار خود بـــا مضامین
عارفانه، بیشتر به ستایش او می پرداخته و جز در آرزوی وصلش به سر نمی برده اند.

از مضامین عارفانه که بگذریم، اگر بخواهیم در زمینه مضامین
اخلاقی – اجتماعی در اشعار شاعران پارسی گوی، بررسی دقیق و جامعی داشته باشیم، در
میان صدها شاعر نامدار و گمنام، این گونه مضامین را می باید بیشتر در اشعار
شاعرانی همچون رودکی سمرقندی، فردوسی طوسی، ناصر خسرو قبادیانی، سنایی غزنوی،
مسعود سعد سلمان، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، عطار نیشابوری، مولوی بلخی، سعدی
شیرازی، حافظ شیرازی، صائب تبریزی، بیدل دهلوی، ملک الشعرای بهار، پروین اعتصامی،
فرخی یزدی و … جستجو کرد.



( پایان قسمت اول ….)


دیدگاه خود را بنویسید

دیدگاه شما

گوگل یاهو!