رضا جایدری: برخی ورزشکاران و مربیان لرستانی بیاموزند

مطلبی که دو سال قبل آقای رضا جایدری نوشت


 برخی ورزشکاران و مربیان لرستانی بیاموزند:

معرفت شاغلام نشان داد دود از کنده برمی‌خیزد!


بیش از یک دهه است در عرصه‌های مختلف ورزش استان لرستان به کار اطلاع‌رسانی مشغولم.

از خبرنگاری ورزشی برای نشریات شروع کردم و بعدها خودم صاحب امتیاز و مدیر مسوول اولین نشریه‌ی تخصصی استان لرستان در حوزه‌ی ورزش استان شدم (لرستان ورزشی با تاریخ مجوز ۲۶ اسفند ۱۳۸۷).

بیش از دو سالی هم هست که صاحب امتیاز و مدیر مسوول یک پایگاه خبری رسمی که بیش‌تر در زمینه‌های ورزشی، فرهنگی و هنری فعال است مشغول قلم‌زنی هستم و از سال ۱۳۸۲ به صورت مقطعی گزارشگر، مجری، نویسنده و ‌تهیه‌کننده‌ی برنامه‌های ورزشی شبکه استانی لرستان (افلاک) هم بوده‌ام.

ظرف این مدت، بارها و بارها خبر، مقاله، مصاحبه، یادداشت، گزارش، عکس و … از زیر و بم ورزش لرستان منتشر و پخش کرده‌ام که اگر بخواهی حساب کنی، شمار آنان باید افزون بر ۱۰ هزار مورد شود.

اما یک چیز را ظرف این همه سال درون خود نگه داشتم و آن این که منتظر بمانم ببینم این که می‌گویند «پهلوان زنده را عشق است»، آیا در مورد خبرنگاران ورزشی لرستان نیز صادق است یا فقط پیشکسوتان ورزش هستند که در این مورد گلایه دارند؟!

واضح‌تر بگویم: سال‌ها بدون توقع و چشم‌داشت، هر کس از جماعت ورزشکاران، داوران، مربیان، مدیران و … گله‌ای داشت، نوشتیم و منعکس کردیم(من و بقیه خبرنگاران ورزشی) و خون دل‌ها خوردیم و تعصب‌ها از تیم‌ها و ورزشکاران دیارمان کشیدیم و گاه در این راه سلامتی خود را به حراج گذاشتیم، بلکه اول خدا و بعد بندگان خدا از ما راضی باشند و قدمی مثبت برای دیارمان و مردمش برداشته باشیم. این که تا چه حد در این زمینه موفق بودیم را دیگران باید قضاوت کنند اما می‌خواهم یک نکته عرض کنم: کسی چون من به کرات تصویر و نامش زیر مصاحبه‌های ورزشی، مقالات، خبرها، تصاویر ورزشی و … منتشر شده در سایت‌ها و مطبوعات استان ثبت شد و همچنین بیش از ۱۰ سال مجری، گزارشگر، تهیه‌کننده، کارشناس، نویسنده و … برنامه‌های ورزشی بوده و چهره، صدا و نامم نیز شاید بیش از حد از تلویزیون یا رادیوی استان و حتی در برنامه پربیننده‌ی ۹۰ منعکس شده که بخواهم در این زمینه کمبودی داشته باشم، اما یک نکته طی این سال‌ها باعث تأسف و تعجب من بود و آن این که هر گاه در یک برنامه‌ی تلویزیونی یا تنظیم یک مصاحبه برای یک نشریه با کسی مصاحبه می‌کردم، در پایان، نگاهی به چهره‌ی خودم می‌انداخت و آخرش می‌گفت: جا دارد از شخص شما هم تشکر کنم!

حقیقت این است از این موضوع چندان خوشم نمی‌آمد چرا که می‌دیدیم این قبیل افراد، بسیاری از دوستان و همکاران خبرنگار ورزشی مرا که برای آن‌ها زحمات زیادی کشیده‌اند، در آن لحظه از یاد برده‌اند و فقط حرمت‌ من را به خاطر حضورم جلوی آن‌ها در آن لحظه نگه می‌دارند و برای رعایت احترامی صوری، نامی از من یا کس دیگری که در آن لحظه با آن‌ها مصاحبه می‌کند را بر زبان جاری می‌کنند و از ذکر نام بقیه‌ی اهالی رسانه که حق بزرگی بر گردن آن‌ها دارند و بارها قبل از آن به ایشان خدمت کرده‌اند، چشم‌پوشی می‌نمایند!

اما در برنامه‌ی پنج‌شنبه‌شب “نگاهی به ورزش استان” که آقای “غلام زینی‌وند” مربی بااخلاق و جوانمرد لرستانی مهمان برنامه بود، این طوق شکست! زمانی که مجری برنامه (آقای محمد اساره) از وی خواست سخن پایانی خود را بیان کند، عمو غلام نگاهی به کاغذهای جلویش انداخت تا نکند چیز مهمی را که سال‌ها بود کسی بر زبان نیاورده، او از یاد ببرد و بیان نکند، به همین دلیل سخنانش را با ذکر نام چند نفر از خبرنگاران ورزشی استان به پایان برد که هیچ‌کدام در آن برنامه و جلوی چشمش حضور نداشتند.

 شنیدن نام منی که خودم بیش از ۴۰۰ بار در شبکه افلاک مجری و گزارشگر برنامه‌ها بودم، اما در برنامه‌ی آن شب حضور نداشتم، از زبان آقای غلام زینی‌وند، خستگی ۱۱ سال کار طاقت‌فرسای خبرنگاری را از تنم بیرون کرد تا به این باور برسم: هنوز هستند کسانی که شعور و معرفت‌شان بیش از این حد است تا هر وقت کاری داشته باشند یا منافع‌شان ایجاب کند به سراغ ما خبرنگاران نیایند و به هنگام خوشی نیز یاد ما باشند. البته این روزها امثال عمو غلام به ندرت یافت می‌شوند که دورادور یاد رنج‌های ما خبرنگاران ورزشی در روزهای سرد و گرم پیشین ورزشگاه‌های شهر و استان‌مان باشند و نامی هم از ما ببرند بدون این که مدت‌ها باشد همدیگر را دیده یا از احوال هم خبری کسب کرده باشیم! به قول صائب تبریزی:

دوردستان را به احسان یاد کردن همت است
 ور نه هر نخلی، به پای خود ثمر می‌افکند

آری! عمو غلام ثابت کرد که هنوز «دود از کنده بر می‌خیزد» و این قدیمی‌ها هستند که درس اخلاق و جوانمردی را به ما می‌آموزند نه آن ورزشکاران پرمدعایی که هنوز «غوره نشده، مویز گشته‌اند» و با چند بار دعوت به اردوی تیم ملی و یا حتی کسب مدال‌های آسیایی و جهانی که با گذاشتن پای‌شان بر روی دوش ما خبرنگاران ورزشی از این پلکان بالا رفته‌اند و به جایی رسیده‌اند(البته اگر سهم عمده‌ای در موفقیت آن‌ها نداشته باشیم، سهم کمی هم در حمایت از آن‌ها نداشته‌ایم)، اینک ما را به فراموشی می‌سپارند و هر جا مصاحبه‌ای با آن‌ها می‌شود، موفقیت خود را فقط نتیجه‌‌ی لطف مربیان و پدر و مادرشان ذکر می‌کنند!

ببخشید که سرتان را درد آوردم اما این موضوع، مدت‌ها بود که مرا آزار می‌داد و حرفی بود که روی دلم مانده بود که چرا این جماعت فقط زمانی از خبرنگاری نام می‌برند که جلوی چشم آن‌هاست و از خبرنگارنی که در گذشته برای آن‌ها تلاش‌ها کرده‌اند، یادی نمی‌کنند؟!

شاید هم ما پرتوقع هستیم و حق با آن‌ها باشد! ای بسا خبرنگاران ورزشی غایب از نظر، ارزش تقدیر و تشکری نداشته باشند، اما هر چه باشد، «کوه به کوه نرسد، آدم به آدم خواهد رسید»

و روزی که دوباره میکروفون یا قلمی دست امثال بهرام سلاح‌ورزی، حمید لشنی، عظیم شکوری، فرهاد داودوندی، محمود داودی‌نژاد، سید احمد موسوی، رضا طولابی، مهران مریدی، یعقوب دالوند، وحید کاظمی، صیاد درگاه‌پور، ابراهیم شریفی، میلاد فاضلی، رضا جایدری یا … باشد و در آن روز این افراد تلاش ‌کنند تا رو در روی ما قرار گیرند بلکه با پا نهادن روی دوش ماصدای‌شان را به مسوولان برسانند یا خود را مطرح کنند، این ما هستیم که باید مراقب باشیم، سودجویان و نااهلان از ما استفاده‌ی ابزاری یا زرنگ‌مآبانه نکنند!

همان‌ها که موقع فرا رسیدن تقدیر و تشکر، چشم‌شان فقط نوک دماغ‌شان را می‌بیند و دیگر چیزی از گذشته‌ی ورزشی خود به خصوص در مورد خبرنگاران ورزشی به خاطر نمی‌آورند!

رضا جایدری

غره اسفند ۹۳/ خرم‌آباد


دیدگاه خود را بنویسید

دیدگاه شما

گوگل یاهو!